يكي از سنتهايي كه خداوند در قرآن بيان فرموده، اين است «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(1)، بدانيد خداوند زمين را پس از مرگش احيا ميكند، زمين مرده را زنده ميكند، طبيعت افسرده را شاداب ميكند و جهان يخ زده را شكوفا ميكند.
اين سنت الهي است كه همه ساله ميبينيم، زمستان گذرا است، شب زائل ميشود، پايان شب سيه سفيد ميشود، فضاي عالم نور ميگيرد، بشر در نور با اميد به سوي زندگي حركت ميكند.
با پايان زمستان براي عالم طبيعت برنامه زندگي آغاز ميشود، جنب و جوش راه ميافتد، همه موجودات به تكاپو ميافتند، موقع وصال ميرسد، بلبلهاي هجران كشيده، گل ميبينند و وصال معشوق خود را مييابند. يأسها، فسردگيها و انجمادها جاي خود را به نشاط، طراوت، اميد، پويايي و بالندگي ميدهد.
يك هماهنگي، يك انسجام، يك حركت عمومي، يك تحول و انقلاب جديدي در عالم پيش ميآيد كه نام آن را بهاران ميگذاريم.
خداوند متعال خداي اميد است و اميد را ازآثار و لوازم ايمان ميشمارد و يأس و نااميدي را كفرمعرفي ميكند. «يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»(2) اين آيه شريفه حكايت گفتار يعقوب هجران كشيده است، پدري سراب ديده است، به فرزندان خود خطاب ميكند كه ننشينيد وقت نشستن گذشت از خود بيرون بياييد، در اطراف عالم بگرديد، يوسفتان را تحسس كنيد، يوسف شما حضوردارد، وجود دارد. بگرديد به او ميرسيد، راه برويد تا به مقصد برسيد. اميدوار، منتظر حركت ميكند، آمادگي نشان ميدهد كه اگر حركت وآمادگي بود اگر عطش بود آب وجود دارد.
فرزندان من از يوسف من تحسس كنيد، با چشم سرتان حسش كنيد، وجود دارد.
اين حكايت براي ما منتظران درس است. اي همه گرفتاران، اي ستمديدگان، اي هجران كشيدگان، اي به خاك سياه نشستگان و اي حق باختگان، همه شما به پا خيزيد و در مسير وصال حركت كنيد. يوسفتان را تحسس كنيد، شما هم گمشدهاي داريد، شما هم يوسفي داريد كه خود باعث شديد در چاه غيبت قرار گيرد. حركت جمعي كنيد و به او برسيد كه اگر رسيديد آن گاه بهاران زندگي بشراست.
«السلام عليك يا رَبِيعِ الْأَنَامِ» سلام بر تو اي آقا، اي مولا، اي سيد، اي بهاران مردمان. ميبيني كه در دنيا چهرههاي افسرده به سوي تو حركت كردند. ايران آغاز اين بهار را تجربه كرد اما هنوز هم منتظر است و در راه و از پاي نمينشيند.
«السلام عليك يا نَضْرَة الْأَيَّامِ» سلام بر تو اي بهاران، سلام برتو اي طراوت عالم، اي نشاط دلها، اي حيات، اي زندگي، اي چشمه جوشان، اي آقا.
ربيع به معني بهار و انام به معني مردم است، ربيع الانام به معني بهاران مردمان است. بهار جامعه بشري با ظهور امام زمان (عج) است.
«و نضرة الايام» نضره به معناي طراوت و شادابي است. روزگار يخ زده و زمستان ديده، با طلوع جمال عدالت و مهرباني امام عصر ارواحنا فداه شاداب ميشود.
سلام برتو اي كسي كه روزگار با تو شاداب ميشود و جامعه بشري با وجود تو بهار را تجربه ميكند و به آرزوي خود كه اميد آن را داشت ميرسد.
به اميد آن روز «اللهم عجل له الفرج و سهل له المخرج و جعلنا من انصاره و اعوانه و المنتظرين لاوامره» قرآن كريم امام زمان (عج) را نور زمين معرفي ميكند: «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» (3)، همان گونه كه خورشيد عالم را روشن ميكند و اشخاصي در پرتو خورشيد راه ميروند اما يادشان نيست يك مرتبه با پيش آمدن اتفاقي شوكه ميشوند و نگاه ميكنند ميبينند آفتاب بالاي سرشان است.
وجود مبارك امام عصرارواحنا فداه دست خدا بر بالاي سر همه ما است. او را «كهف الحصين و غياث المضطر المستكين» ميدانيم. او دژ هركسي است كه احساس خطر ميكند و پناه هر كسي است كه احساس بي پناهي ميكند.
ما در تمام فشارها و گرفتاريها كه دشمن به ما چنگ و دندان نشان ميدهد يك تنبه كوچك كه پيدا كنيم ميبينيم كه تنها نيستيم. اگر عالم را توفان بگيرد، خداوند كشتي نجاتي براي ما قرار داده كه به آن متمسك ميشويم و از اين امواج سهمگين به سرعت به سوي ساحل نجات ميرويم اين مهم را مقام معظم رهبري كه نايب امام زمان (عج) است با همه وجود مييابد كه ما امام زماني داريم كه دست خدا است، قدرت الله است، «اذن الله الواعيه و عين الله الناظره» گوش و چشم بيناي خداوند است. لذا هرجا ما صدايش بزنيم امام زمان (عج) پيش ما است و فوري جواب ميدهد.
كسي كه در رأس عدالتخواهان و تشنگان وصال يعني مردم عاشق ايران قرار گرفته و عشقش تيزتر و به حضرت نزديكتر است، دراين توفانهاي سهمگين ميداند كه راه نجات استقرار در آن كشتي است لذا دست به دامن او ميزند و به عالم هم اعلام ميكند كه ما بي پناه نيستيم و صدا ميزنند و جواب ميگيرند.
مردم به تأسي از چنين رهبر نوراني هميشه ميگويند: «يا صاحب الزمان الغوث و الامان»
منبع:رجا
سلام بر بهار جانها و نشاط دلها
حجتالاسلام و المسلمین شیخ كاظم صدیقی
۱۳۹۱/۱/۲