به گزارش نما به نقل از جام جم، با بچههای مجله پیام انقلاب؛ دیدار و گفتوگویی بسیار صمیمی و بهیادماندنی با مرحوم حاج سیداحمد آقای خمینی داشتیم.
از نازیآباد تا جماران در زیر باران شدید با موتور هوندا 125 به عشق دیدار. خیلی به ما محبت کرد. هر سوالی کردیم جواب داد. ما را توجیه کرد. سیگار میکشید و به شوخی میگفت: جلوی امام جرأت نمیکنم!
به گفته او امام در اتاق بغلی مشغول دیدن دادگاه سیدکاظم شریعتمداری بود. حاج احمد میگفت: امام با دقت مشغول دیدن این برنامه است.
در انتها نیز با هم عکس یادگاری گرفتیم همین عکسی که میبینید.
آن بادگیر پلاستیکی خیلی کارساز بود. ارزان بود. هم جلوی باران را میگرفت هم باد را. در شرایط عادی هم جمع میشد به اندازه یک کف دست و زیپ آن کشیده میشد و یکراست میرفت لای کلاسور، کنار کتاب دفتر و جزوه درسی دانشگاه.
زندهباد «بادگیر». خیلی راحت بودیم. به همین سادگی سختترین شرایط را میگذراندیم و لذت میبردیم؛ یعنی جز لذت آن دوران چیز دیگری برایمان نمانده است.
راستی حاج احمد هم «بادگیر» خوبی برای امام(ره) بود؛ ساده، صادق، صمیمی، پرتلاش، باورپذیر و فداکار.
او در پیروزی انقلاب امام نقش تعیینکننده داشت و بخشی از موفقیتهای امام مرهون فداکاریهایش. رنجنامه او به آیتالله منتظری مشتی از خروارهاست. روحش شاد.
بادگیر از باد و باران نمیهراسد؛ یعنی چیزی ندارد که از دست بدهد؛ ولی برای تن و بدن عزیز و مراد و مقتدایش محافظ است؛ ماندگار و پربرکت مثل حاجاحمدآقا.
چه خوب است شاخص صداقت، اعتقاد و ادعای ما نیز همین باشد.
دل به دریا بزنیم و بیتوقع و به دور از محاسبات رایج! فقط «بادگیر»ش باشیم. بادگیر عزیزی که دوستش داریم!