هنری سوکولسکی، ریاست یکی از اندیشکدههای مهم آمریکایی، در حضور نمایندگان مجلس آمریکا بر موفقیتهای موشکی و هستهای ایران تأکید کرده و چهار اصل جدید سیاست گذاری را برای این مهم طرح میکند.
به لحاظ سنتی، حکومت ما در هنگام مقابله با تهدیدات مربوط به تکثیر تسلیحات استراتژیک، در آن واحد با یک کشور روبهرو میشود. با این حال محور همکاری تسلیحاتی استراتژیک سوریه، کره شمالی، ایران، هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی حول همین رویکرد گردش میکند. در این محور امکان آزمایش سیستمهای مرتبط با تسلیحات در یک کشور فراهم شده تا در کشور دیگر توسعه و پیشرفت آن سیستمها میسر گردد؛ تکنولوژی توسط یکی از این کشورها تحصیل شده و کشور ثانی از آن بهره میبرد و نقل و انتقال و تأمین مالی از جانب یک یا دو کشور باعث بهرمندی هر سه ایشان میشود.
* اصول چهارگانه جدید برای مقابله با محور ایران، کره شمالی و سوریه
هیچ یک از این موارد ردیابی یا ممانعت از گسترش هر چه بیشتر توانمندیهای استراتژیک مرتبط با تسلیحات را برای این سه دولت دشوار نمیسازد ـ بلکه عکس این ماجرا صادق است. در واقع هر گونه تلاش جدی که قرار باشد برای ممانعت از چنین همکاری صورت پذیرد حکومت ما را ملزم خواهد کرد تا چهار اصل جدید ضد تکثیر تسلیحاتی زیر را در پیش گیرند. این اصول جدید عبارتند از:
۱. گذار هر یک از این سه دولت به سمت دولتی مستقل و میانهرو تأثیرات پیش بینی نشده مثبتی در زمینه منع گسترش تسلیحات با توجه به دو دولت دیگر خواهد داشت.
۲. به رسمیت شناختن مشروعیت دولتهای کنونی معاند و اتوکراتیک این کشورها و به رسمیت شناختن «حق» پیشبرد برنامههای مربوط به امور موشکی و فضایی و همچنین هستهای به شدت شانس متوقف کردن همکاری خطرناک این کشورها را کاهش میدهد و امکان ادامه تکثیر تسلیحات هستهای و اقدامات استراتژیک خطرناک را افزایش میدهد.
۳. در فرایند جلوگیری از شدت یافتن این همکاریها باید به خاطر داشت که نباید نه در زمینه دیپلماتیک و نه در عرصه نظامی افراط کرد به طریقی که منجر به تشدید تکثیر تسلیحات در دیگر مناطق شود.
۴. هر گونه تلاش جدی که برای کاهش تکثیر تسلیحات در این کشورها صورت میگیرد همچنین باید منابع اصلی حمایتی نظامی، تکنیکی و سیاسی ایشان، یعنی چین و روسیه را نیز هدف قرار دهد.
اتخاذ این اصول جدید در مبارزه علیه تکثیر تسلیحات استراتژیک نیازمند آن است که برخی از سیاستهای کنونی را رها کرده و سیاستهای جدیدی را به کار ببندیم. کنگره بدون شک نقشی نظارتی و قانون گذارانه برای سرعت بخشیدن به این فرایند دارد.
در ادامه به بررسی برخی از طرقی که سوریه، ایران و کره شمالی با همکاری هم به توسعه توانمندی تسلیحاتی استراتژیک میپردازند، خواهم پرداخت و چگونگی ادامه همکاری ایشان را گمانه زنی میکنم. سپس به طور خاص اصول جدیدی را که دولت ما باید در صورت جدی بودن در مورد خنثی کردن این رشته تسلیحاتی باید در پیش گیرد، طرح میکنم. در نهایت توضیح خواهم داد که این اصول چگونه میتوانند توسط دولت ما به کار گرفته شوند و به دولت ما در برابر این سه دولت یاری رسانند.
* این کشورها به کدام روشهای استراتژیک با یکدیگر همکاری میکنند؟
یکی از اختلال آورترین گونههای همکاری، همکاری هستهای است. کره شمالی در گسترش سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم خود، مساعدت اروپا، پاکستان و شاید هم چین را به دنبال داشته که توانسته است اورانیوم مورد نیاز برای بمب هستهای را تهیه کند. در این میان، ایران در گسترش سانتریفیوژها و کارخانه تغذیه هگزافلوراید خود، از مساعدت اروپا، روسیه و چین بهره گرفته است. هر دوی این کشورها اگر بخواهند میتوانند سوریه را نیز در این مسیر یاری کنند.
با توجه به گسترش رآکتورهای با ظرفیت بالا در ساخت مقادیر قابل توجه پلوتونیوم، ایران برای تکمیل، راه اندازی و بالاخره سوخت گیری کردن یک راکتور قدرتی آب سبک با اروپاییها، روسها و سایر کشورها همکاری کرده است. کره شمالی نیز برای گسترش این تکنولوژی با آمریکا و کره جنوبی در یک چهار چوب توافق شده، همکاری کرده است. پیونگ یانگ حالا بسیار مشتاق است که ساخت راکتور آب سبک آزمایشی را به پایان رسانده و آن را برای خود به کار بیندازد. همکاری میان ایران و کره شمالی در این مورد امری ممکن و شدنی میباشد. برخی متخصصین از جمله آنهایی که امروز نیز حاضر به شهادت هستند، معتقدند راکتور آزمایشی کره شمالی میتواند در ساخت پلوتونیوم مورد نیاز یک ساله برای چندین بمب مورد استفاده قرار گیرد و تولید پلوتونیوم سلاحهای هستهای توسط ایران نیز به همین منوال است.
البته پیونگ یانگ، سابق بر این مساعدت روسیه و چین را برای تکمیل راکتور گرافیت تعدیل شده - تولید پلوتونیوم و کارخانه باز فرآوری در یانگ بیون ـ دریافت کرده است. از قرار معلوم، کره شمالی تکنولوژی راکتور گرافیت را در اواسط دهه ۲۰۰۰ با اسد در سوریه به اشتراک گذاشته است. همچنین دلایلی وجود دارد مبنی بر اینکه ایران نیز از این پروژه حمایت مالی نموده و چین کشور گذری برای انتقال بخش اعظم این تکنولوژی از کره شمالی به سوریه بوده است.
علاوه بر این، هم ایران و هم کره شمالی بسیار علاقمند به توسعه طراحیهای تسلیحات هستهای هستند و هر دوی آنها احتمالاً اطلاعات تسلیحات هستهای را از چین و از طریق پاکستان دریافت کردهاند. احتمال میرود ایران از اطلاعات مربوط به طراحی تسلیحات هستهای متعلق به عراق، روسیه و آمریکا بهره برده باشد. کره شمالی نیز احتمالاً از آنچه که در طول آزمایشهای سهگانه تسلیحات هستهای فرا گرفته، بهره گیری کرده است. ایرانیها مدت زیادی عضو یک تیم علمی در پایگاهی در کره شمالی بودهاند. به هر حال، اطلاعات دقیقی در مورد آنچه که بین این دو کشور در رابطه با طراحی تسلیحات هستهای رد و بدل شدهاست، در دست نیست.
* پیشرفت چشمگیر ایران در عرصه فناوری موشکی
اگر چه ایران در ابتدا به دنبال حمایت کره شمالی برای گسترش فناوری موشکی خود بود، اما حالا پیشرفتهای چشمگیری در این زمینه کرده است و تا جایی پیش رفته که میتواند تجربیات خود را در اختیار کره شمالی بگذارد در صورتی که این رابطه باید بر عکس میشد. این دو کشور استعداد و توانایی بالایی در برنامههای پرتاب ماهواره فضایی مربوط به موشکهای بالیستیک قاره پیما دارند.
در رابطه با پدافندهای غیر عامل میتوان گفت که ایران در تأمین برترین تکنولوژی تونل زنی اروپایی موفق بوده است. این تکنولوژی به ایران کمک می کند تا ساختارهای عمیق خود را مخفی نموده و بخشی از فعالیتهای هستهای خود را در مقابل حملات مصون نگه دارد. ایران همچنین در حال تکمیل فناوری بتون ریزی با عملکرد فوق سنگین میباشد. این دو مورد احتمالاً به نفع کره شمالی نیز باشد.
در پایان با توجه به انحراف تحریمهای بین المللی هستهای، موشکی و سیاسی، این سه حکومت دلایلی برای همکاری و آموزش از یکدیگر به روشهای مختلف دارند. کره شمالی آموخته است که چطور با آمریکا و قدرتهای بزرگ دیگر مذاکره کند؛ همان چیزی که ایران در حال دست و پنجه نرم کردن با آن است. در این میان، سوریه باید تحریمهای اقتصادی و نظامی موجود را دور بزند؛ تحریمهایی که از بسیاری جهات مشابه با تحریمهایی هستند که علیه ایران و کره شمالی اعمال شدند.
* این رابطه چطور ما و سیاستهای فعلی ما را مورد آزمون قرار میدهد؟
اگر چه عدد سه، عدد بزرگی به نظر نمیرسد، با این حال ایران، کره شمالی و سوریه گذشته از منابع خارجی خود در رابطه با دانش فنی نظامی و حمایت مالی، یک افزایش نمایی چالشهای رد گیری اطلاعاتی را در ارتباط برقرار کردن با یک یا دو طرف گسترش دهنده تسلیحات تشکیل دادهاند. من این مسئله را بر اساس تجارب شخصی خودم در وزارت دفاع میگویم. یکی از پروژههایی که آمریکا قادر بود پروندهها را در اوایل دهه ۱۹۹۰ ببندد، برنامه پرتاب به فضای موشک دور برد بود که آفریقای جنوبی آن را دنبال میکرد. تکمیل این پروژه با اینکه آمریکا دولت پریتوریا را به رسمیت نشناخت، نسبتاً ساده، کم خرج و سریع بود.
در مقابل، انجام برنامه موشکی کندر که شامل کشورهای آرژانتین، مصر و عراق میشد، نیازمند منابع دولت ما و احزاب موافق در آلمان، عربستان صعودی، فرانسه، آرژانتین و مصر بود. این پروژه، کلان، پیچیده و چند ساله بود که دستههای دیپلماتیک و اطلاعاتی ما را در حد اکثر فشار قرار داد. این پروژه هیچ ارزشی نداشت؛ چرا که تنها عراق به طور واضح دشمن به حساب میآمد و کندر فقط یک برنامه موشکی بود. در مورد سوریه، ایران و کره شمالی میتوان گفت که هر سه کشور متخاصم هستند که در چندین پروژه مربوطه شرکت کردهاند و این باعث میشود قضیه بسیار دشوارتر از آن بشود که قابل پیگیری و خنثی کردن باشد.
این مسئله تا چه حد میتواند دشوارتر شود؟ بررسی مختصری که از همکاری استراتژیک در متن ذکر شد، چهار اصل حد اقلی یا فرضیه مقدم را ارائه میدهد که دولت ما و متحدانش برای مقابله کردن با این حلقه استراتژیک جدید باید خود را با آن وفق دهد. موافقت و سازگاری آنها معلوم و مسلم نیست.
* تغییر این رژیمها به دولتهایی میانهرو
نخستین فرضیه این است که تغییر هر یک از این دولتها به یک دولت خود مختار میانهرو، تأثیرات مثبت و مهمی را بر منع گسترش در رابطه با کشور دیگر خواهد گذاشت که به خواست و مورد پسند ما نیست. همانطور که اشاره کردم دو به شک بودن دیپلماتی و اطلاعاتی در مورد تلاش برای خنثی کردن باقی مشکلات گسترش تسلیحات، به طور تصاعدی کاهش خواهد یافت. در مورد سوریه، نکته دیگری وجود دارد و آن اینکه اگر حکومت اسد به پایان برسد چه چیزی در انتظار ماست. با پایان حکومت اسد این خطر وجود دارد که بخشی از مهمات جنگی او به دست کسانی بیفتد که به ضرر ما میباشد. به هر حال، این امر تقریباً مسلم را نیز باید در نظر گرفت که اگر اسد بر سر قدرت باقی بماند، احتمال دارد برنامه تسلیحات هستهای خود را با کمک کره شمالی یا شاید هم ایران از سر بگیرد.
دومین اصل سیاسی مستقیماً با اصل نخست در ارتباط است؛ به رسمیت شناختن این دشمنان فعلی و قانونی بودن دولتهای یکه سالار و حق ذاتی و سؤال برانگیز آنها برای مداخله در فعالیتهای هستهای یا برنامههای مربوط به ماوراء جو از طرف ما، به شدت مجال توقیف همکاری خطرناک را کاهش داده و پوشش محکمی را در اختیار این حلقه و کسان دیگر که خواهان گسترش تسلیحات هستند قرار خواهد داد تا فعالیتهای خطرناک استراتژیک خود را مخفی نمایند. این اصل نیازمند تغییر جدی در نحوه برخورد و ارتباط فعلی ما با این دولتها و گسترش تسلیحات به طور عام میباشد.
قطع ارتباطات اشتباه بزرگی است؛ دولت ما باید در پی تقویت گفتگو با شهروندان و مقامات در کشورهای مخالف و بسته مانند ایران، سوریه و کره شمالی باشد. به این منظور، من گمان میکنم که میتوان و باید این کار را انجام داد؛ کنگره باید در پیدا کردن راه منطقی، کنجکاو و مشتاق باشد.
* ادامه مذاکرات به رسمیت شناخته شدن حقوق هستهای این کشورها را در پی دارد
باید توجه کرد که مذاکره با این دولتها که به طور اجتناب ناپذیری به رسمیت شناختن قانونی بودن آنها را در پی دارد، مسئلهای کاملاً متفاوت است. طرف اول باید قبل از ورود به چنین مذاکراتی یک طرح کلی کاملاً واضح از اهداف خود داشته باشد. در غیر این صورت، طرف اول در این مبادله حمایت از قانونی بودن یک دولت متخاصم را به خطر میاندازد یا به هیچ نتیجهای نمیرسد.
این نکته در مورد وقتی است که بتوان یک دعوای بسیار محکمه پسند مطرح کرد که مذاکرات با کره شمالی و ایران تنها راه است و اینکه مذاکرات در مورد اهداف کوتاه و بلند مدت آنها میباشد. هدف آنها خلع سلاح کره شمالی و منع ایران از هستهای شدن است و این مسئله به اندازه کافی واضح است. اما برای رسیدن به این اهداف چطور میخواهیم برنامه ریزی کنیم. با نبود چنین خط سیر و برنامهای، این دعوای محکمه پسند مطرح میشود که مذاکره کنندگان ما باید در خانه بمانند.
سپس ما وارد مسائل مربوط به شناخت حقوق ذاتی برای شرکت در فعالیتهای خطرناک هستهای و ماوراء جو در قالب فعالیتهای تجاری صلح آمیز میشویم. دولت ما و بسیاری از متحدانش به دلیل راحت طلبی، خود را به توضیح قانون منع گسترش تسلیحات هستهای محدود کردهاند که سه مورد را به طور یکسان و به منظور تأمین هر گونه منع گسترش تسلیحات ارائه میکند؛ حفاظتهای مربوط به منع گسترش، خلع سلاح هستهای و توزیع فناوری صلح آمیز هستهای. این سه رکن ملایم قانون منع گسترش تسلیحات هستهای فاقد پیشینه تاریخی، قانونی و منطقی است. در حالیکه خلع سلاح هستهای و توزیع فناوری صلح آمیز هستهای در این قانون ذکر شده است، آنها نقش کمتری در بند نخست این قانون ایفا می کنند که مربوط به منع گسترش میباشد. در واقع باید منع گسترش تسلیحات هستهای اجرا شود و نه توزیع فناوری هستهای یا انتقال فناوری.
اگر کنگره بتواند دولت را وادار کند تا توجه بیشتری به این نکته نماید، بسیار مفید و کارآمد خواهد بود. من میدانم که رئیس جلسه در گذشته در مورد این مسائل جلسات استماع برگزار کرده است. با این حال شاید جلسات استماع دیگری نیاز باشد. بر گشت دادن این موضوع به خود دولت به ویژه راجع به فعالیتهای خطرناک تولید سوخت هستهای که در متن قانون منع گسترش به آنها اشاره نشده و در طول مذاکرات مربوط به این قانون پذیرفته نمیشود، نباید به عنوان یک مشغله آکادمیک مورد نظر قرار گیرد. در نشریه واشنگتن پست در ۳۱ ماه مارس، ری تاکیه، تحلیلگر زیرک مسائل مربوط به ایران در شورای روابط خارجی که به شدت طرفدار منع گسترش تسلیحات هستهای است، به دولتها پیشنهاد میکند که با ایران وارد مذاکره شوند اما نه برای تأیید خواسته تهران مبنی بر به رسمیت شناختن حق ایران برای غنی سازی. او در مقاله خود نیز اینگونه مطرح کرده است: «بهترین خط قرمز برای ایران هستهای»:
تهران میداند همچنانکه تدریجاً دستگاههای هستهای خود را میسازد، امکان حمله نظامی را بالا میبرد. برای بر طرف کردن این خطر، دیپلماتهای ایرانی اصرار دارند که ۱+۵ حق آنها را در خصوص غنی سازی به رسمیت بشناسد. هدف از یک چنین تصدیق و تأییدی، توجیه قانونی بخشیدن به دستگاههای هستهای ایران است. وقتی قدرتهای برتر به طور رسمی با حق ایران برای غنی سازی موافقت کنند، احتمال و شدت یک حمله نظامی بیشتر و بیشتر خواهد شد.
اگرچه من به شدت در مورد منافع حمله نظامی اسرائیل یا آمریکا علیه ایران مشکوک هستم، اما گمان میکنم آقای تاکیه نکته مهمی را در اینجا مطرح کرده است: تصدیق ایران، یک حق ذاتی غنی سازی برای این کشور در پی دارد که محدود کردن توانایی ایران را برای فرار در هر لحظه که به دلیل بمبهای خطرناک مورد بازجویی قرار میگیرد، برای قدرتهای برتر دشوارتر میکند.
این مسئله ما را به اصل سوم هدایت میکند و اصل سوم از این قرار است: در کنترل این حلقه گسترش تسلیحات، یک طرف باید از بیش از حد درگیر شدن با طرف دیگر از لحاظ دیپلماتیک یا نظامی به طریقی که باعث ایجاد تنش یا حتی گسترش تسلیحات در جای دیگر میشود، اجتناب کند. برخی متخصصان پیشنهاد میکنند که ما حق ایران را برای غنی سازی به رسمیت بشناسیم تا از این طریق غنی سازی آن را به سطح ۲۰ درصد یا پایینتر محدود کنیم. بنا به دلایلی که گِرگ جونز، پژوهشگر ارشد مرکز آموزش سیاسی منع گسترش (انپیایسی) در آخرین تحلیلات خود شرح داده است، یک چنین معاملهای بسیار بد است چون مشکل واقعی، افزایش تعداد سانتریفیوژهای ایران و ناتوانی در هشدار دادن به موقع برای انحراف نظامی از مسیر فعالیت های تولید سوخت در این کشور است. گذشته از این، ایران قبلاً به اورانیوم ۲۰ غنی شده دست یافته است. به هر حال اگر آمریکا حق ایران را برای غنی سازی بپذیرد، شاید به نظر برسد قضیه خاتمه یافته است اما از لحاظ سیاسی غیر ممکن است که این حق را در مورد کشورهایی چون سوریه، عربستان صعودی، ترکیه، مصر و سایر کشورهایی که خواستار آن هستند، نپذیرد.
به این ترتیب، نزدیک شدن به کره جنوبی و در صف او قرار گرفتن در هنگام نیاز یعنی زمان رویارویی با دشمن خطرناکی مانند کره شمالی بسیار وسوسه انگیز است. اعطای حق تولید سوخت هستهای از مواد هستهای آمریکا به سئول یا اعطای جواز مصرف سوخت از منابع آمریکا به این منظور، اشتباه بزرگی است. این عمل نه تنها از لحاظ فنی غیر ضروری و غیر اقتصادی است بلکه خطر تحریک ژاپن را نیز در پی دارد؛ احتمال دارد ژاپن با این کار تحریک شده و دست به افزایش ذخایر پلوتونیوم منفجره هستهای با راه اندازی کارخانه غیر اقتصادی باز فرآوری در روکاشو بزند. دلایل فرهنگی و رقابتی بودن این دو کشور: اعضای پارلمان در هر دو کشور همواره اعلام میکنند که باز فرآوری به مقدار زیاد، یک عامل مدافع اختیار و آزادی در تسلیحات هستهای تشکیل میدهد که این مورد پسند آنها میباشد. هر گونه حرکت در این مسیر، به طور اجتناب ناپذیری چین را تحریک به افزایش تجهیزات هستهای خود میکند و به این ترتیب تهدیدات هستهای را برای آمریکا و متحدان آسیایی او بالا میبرد.
با توجه به اقدامات نظامی، به راحتی میتوان حالتی را تصور کرد که اقدامات آمریکا یا اقدامات متحدانه علیه کره شمالی یا ایران قبل از اینکه موضوع حق مفروض این کشورها برای تولید سوخت هستهای به طور متقاعد کنندهای مطرح شود، اتفاق بیفتد. در این حالت، حتی اگر هیچ تنزلی از لحاظ تاکتیکی در اقدامات نظامی نباشد، کشورهای مورد حمله میتوانند با روش استراتژیکی، دست به اقدام پیش از موقع زده و پرونده آمریکا و متحدان را کاملاً بر عکس به مردم جهان معرفی کنند که این مسئله به جای ایجاد فرمانبرداری باعث مقاومت بیشتر میشود.
چهارمین و آخرین اصل این است که هر گونه تلاش جدی برای کاهش گسترش تسلیحات بین این سه کشور مورد نظر باید متوجه مهمترین منابع و سر چشمه دانش نظامی و حمایت سیاسی آنها یعنی چین و روسیه گردد. نتایج سیاسی این نکته مهم و اساسی در ادامه متن به وضوح آمده است.
* برخی مفاهیم خاص عملیاتی
اعمال این اصول در مورد هر یک از این سه کشور و حامیان آنها چند مورد را برای انجام پیش روی ما میگذارد.
در مورد کره شمالی میتوان گفت که با وضع قانون باید آن را در فهرست کشورهای تروریست قرار داد که تا کنون پیشنهاد آن شده است. انجام این کار بسیار مؤثر خواهد بود چون پس از آن، تحریم معاملات مالی پیونگ یانگ برای به انجام رساندن، باور کردنیتر و آسانتر میشود. این مسئله بسیار مهم است چون چیزی که پیونگ یانگ برای ادامه وفاداری به اعضای حزب کمونیست به آن نیاز دارد، پول قوی است؛ چیزی که چین هرگز آن را واگذار نکرده است. کره شمالی از چه طریق این پول نقد را تأمین میکند؟ جواب این سؤال، فعالیتهای غیر قانونی در ژاپن، کره جنوبی و هر جای دیگر است که از طریق جعل و تقلب، تجارت مواد مخدر و مؤسسات شرط بندی در کشورها انجام میشود.
بانکها نیاز دارند که عایدی این فعالیتها را جابجا و نگهداری نمایند. دلیل اعتراض شدید به تحریمهایی که آمریکا در سال ۲۰۰۵ علیه دلتا بانک آسیا در ماکااو اعمال نمود و سرمایههای آن را تحت کنترل درآورد همین است؛ اگر چه مقدار پول بلوکه شده در این بانک که ۲۴ میلیون دلار بود، مقدار زیادی به حساب نمیآمد. اقدام به تحریم در این مورد، توجه چین را نیز به خود جلب نمود. چین به شدت از این مسئله هراس داشت که شاید آمریکا سایر بانکهایی را که به مرکز مالی آن بسیار نزدیک بودند، تحریم کند. آمریکا دست از تحریمها برداشت و در سال ۲۰۰۷، نام کره شمالی را از فهرست کشورهای تروریست پاک کرد. پر واضح است که اگر ما میخواهیم بدون آسیب به افراد بیگناه، فشار بر چین و کره شمالی را مضاعف کنیم، بهتر است این تصمیم را دوباره مورد بررسی قرار دهیم.
علاوه بر این، برای هدف قرار دادن فعالیتهای مربوط به پول قوی کره شمالی، آمریکا و متحدان آسیایی او باید تلاششان را برای اجرای قوانین خود علیه جعل، تجارت مواد مخدر، تجارتهای مخفی و غیر قانونی جنگ افزار، شرط بندی و سایر فعالیتهای غیر مجاز که کره شمالی برای تأمین پول قوی در منطقه انجام می دهد، دو برابر کنند. همانطور که چندی پیش اشاره کردم، زیبایی اعمال این نگرش این است که نیازی به جلب رضایت کره شمالی یا تصویب قانون نیست. تنها باید قوانین موجود را اجرا کرد. به این ترتیب حزب کمونیست کره شمالی آسیب میبیند نه شهروندان عادی آن. این کار یکی از زیرکانهترین تحریمها نیز به حساب میآید.
همچنین منطقی است که بیش از پیش حواس خود را بر تجاوز به حقوق بشر در کره شمالی و تمایل چین برای همکاری با پیونگ یانگ در خصوص استرداد اجباری فراریهایی که در چین یافت میشوند به میهن، متمرکز کنیم. این استرداد به طور واضح، نقض تعهدات پیمان نامهای چین است. کاخ سفید قبلاً برای این مسائل جلسات استماعی تشکیل داده است اما بهتر است باز هم آنها را مورد بررسی قرار دهد. تصویب تحریمها علیه چین، دیدگاه با ارزش دیگری است. یک دیدگاه مشابه نیز باید در مورد سوابق حقوق بشر در ایران لحاظ شود.
بالاخره کنگره باید قدرت نظارت خود را برای توضیح شخصیت صلح آمیز فرض شده در فعالیتهای پرتاب به فضا و قدرت هستهای که ایران نیز در آنها سهیم است، به کار گیرد. به این سؤالات باید پاسخ داده شود؛ این فناوریها از کجا آمدهاند؟ مزایای الکتریکی و ماهوارهای آنها چیست؟ و آنها تا چه اندازه احتمال دارد با دستگاههای جایگزین ارزانتر تأمین شوند؟ سؤالی که در اینجا باعث تعجب میشود این است که چرا کره شمالی از سرویسهای پرتاب به فضای چین و ایران از سرویسهای مشابه در روسیه استفاده نمیکند.
با توجه به قدرت ایران و کره شمالی، برنامههای هستهای آنها تا چه حد از اهمیت برخوردار هستند؟ آنها چه میزان از شعور اقتصادی خود را به جایگزینهای غیر هستهای اختصاص دادهاند؟ چرا ایران و کره شمالی اقدام به ساخت این راکتورهای تحقیقاتی بزرگ کردند که با آنها میتوان مقادیر زیادی پلوتونیوم تولید کرد؟ آیا راکتورهای تحقیقاتی کوچکتر و کمتر برای تولید پلوتونیوم کافی نیست؟ ایمنی و خطرات گسترش تسلیحات هستهای این برنامهها چیست؟ کنگره باید به طور مداوم به این مسائل بپردازد حتی اگر ضرر و زیانی محتمل باشد. همچنین ممکن است یک نفر بخواهد در مورد این موضوعات با متخصصان روسی و چینی کار کند اما نه برای رسیدن به نتایج مورد توافق عام بلکه برای بیشتر دانستن در مورد طرز فکر آنها به عنوان اینکه دیگران را در این زمینه کمک میکنند.
در پایان باید نکتهای را یاد آور شوم و آن اینکه در جدیت و تعصب ما برای سرکوب گسترش تسلیحات میان ایران، کره شمالی و سوریه ما باید اعلام کنیم که نمیخواهیم کشورها را به طور کلی طرد کنیم. ممکن است ما هر رابطهای را از لحاظ دیپلماتیک قطع کنیم اما کاری نمیکنیم که متحدان اصلی خاور میانه و آسیای شرقی را از دست بدهیم. چون این کار ممکن است آنها را به سمت هستهای شدن و تجهیز به موشک بالیستیک ترغیب کند. همچنین مداخله در عملیاتهای تهاجمی نظامی تحت هر شرایطی اشتباه میباشد مگر اینکه ما یک دعوای منسجم و واضح در مورد حقوق هستهای تشکیل داده باشیم. همچنین ما باید به حمایتهای فنی و نظامیای که به دوستان و متحدانمان در نزدیکی سوریه، ایران و کره شمالی میرسانیم، توجه داشته باشیم. به جای واگذاری یا موافقت با فناوریهای دو جنبهای یا نظامی که آنها را قادر میسازد به تنهایی پیش بروند، ما باید آنها را طوری مسلح و یاری کنیم که از لحاظ اقتصادی، سیاسی و نظامی بیشتر با ما یکی شوند. هر رفتاری غیر از این، احتمال دارد این کشورها را به شرکت در جنبشهای دفاعی یا تهاجمی ترغیب کند. به این ترتیب ما مجبور میشویم به کمک آنها برویم و راهی را در پیش بگیریم که ممکن است با منافع دیگران مغایرت داشته باشد.منبع:تسنیم
۴ اصل برای جلوگیری از موفقیتهای هستهای ایران
ریاست مركز سیاست گذاری منع گسترش تسلیحات هستهای در حضور نمایندگان مجلس آمریكا با تأكید بر كامیابیهای ایران و كره شمالی در عرصه موشكی، راهكارهای مقابله با این موفقیتها را ارائه میكند.
۱۳۹۲/۱/۲۶