نسخه چاپی

اعترافات دیر هنگام وزرایی كه به احمدی نژاد رای ندادند

در روزهای آخر دولت محمود احمدی نژاد، تعدادی از وزیران وی اعلام كرده اند كه در انخابات سال 88 به وی رای نداده اند. تعداد این افراد شاید در روز های آینده بیشر هم شود.اما اكنون انتخابات 92 پیش رو است و انتخابات 88 هم پشت سر.آیا از تجربیات گذشته برای خلق آینده استفاده می شود؟

پس از آنکه در ماه های گذشته برخی از اعضای کابینه محمود احمدی نژاد اعلام کردند که در انتخابات سال 88 به احمدی نژاد رای نداده اند و محسن رضایی کاندیدای اصلحی بوده که آنان به او رای داده اند،به تدریج فضا برای آسیب شناسی انتخابات پیشین برای نیل به انتخابی معقول و مطلوب در خرداد سال جاری فراهم شده است.



از میان اعضای کابینه احمدی نژاد، مرضیه وحید دستجردی و مصطفی پور محمدی که اکنون دیگر از کابینه کنار گذاشته شده اند، اعلام کرده اند که در انتخابات سال 88 نه به محمود احمدی نژاد که به محسن رضایی رای داده اند و گزینه اصلح به نظر آنان در بین آن چهار نفر محسن رضایی بوده است .



بر اساس این گزارش، این فقط دستجردی و پور محمدی از اعضای سابق کابینه نیستند که در مورد رای دادن خود به محسن رضایی سخن می گویند؛ محمد رضا باهنر هم که از حامیان محمود احمدی نژاد بود و اکنون سودای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری با سایرین را دارد،نیز تصریح کرده که در انتخابات سال 88 ، محسن رضایی کاندیدای اصلح مورد نظر وی بوده است.



پور محمدی ،باهنر، دستجری و خیلی از افرادی دیگری که در آن انتخابات به کاندیدای اصلح و دارای برنامه رای دادند در آن زمان از توان خود برای ترویج این ایده در جامعه که لازم است به دور از هیجانات کاذب به کاندیدایی که با برنامه و توان می توانند کشور را اداره کنند، استفاده نکردند و نتیجه هم آن شد که اکنون می بینیم. همه این افراد به نوعی از مدیریت کشور کنار گذاشته شده اند به گونه ای که هم آنان اکنون ناراضی اند و هم مردم.



وقتی افرادی که هر کدام به نوعی برای برخی از مردم،نقش مرجعیت سیاسی را ایفا می کنند، به خاطر مصلحتی که ناشی از هیجانات خود ساخته دو گروه در انتخابات است، معرفی اصلح را زمین می گذارند و به دنبال پیروزی به هر قیمتی می روند، اولین نکته ای که به ذهن می رسد اینکه شاخص های انتخاب یک رئیس جمهور بر اساس شاخص هایی مترقی اسلامی و انقلابی رعایت نشده است.



بدین ترتیب که حق مورد شناسایی واقع شده ، اما مورد حمایت واقع نشده و حمایتی از آن به عمل نیامده است.برای یک فعال سیاسی که برای گروهی از مردم محل رجوع است،حداقل در هنگام انتخابات دو وظیفه سیاسی بر حسب نقشی که دارند متصور است: اول شناسایی کاندیدای اصلح ، شایسته و صاحب صلاحیت برای اداره کشور و دوم حمایت و تبلیغ و ترویج از کاندیدای اصلح و معرفی وی به مردم. به یقین اگر فعالان اصولگرا در انتخابات سال 88 به وظیفه سیاسی ود عمل می کردند اکنون وضعیت قطعا بدین گونه نبود.



اکنون انتخابات 92 پیش رو است و انتخابات 88 هم پشت سر. فعالان سیاسی نباید اجازه دهند فضای انتخابات سال 88 در کشور به وجود بیاید. در انتخابات سال 88 ، دو گروه از کاندیداها فضای انتخابات را به یک فضای دو قطبی افراطی تبدیل کردند.دو قطبی که برای هر قطب،پیروزی بر قطب مقابل، فارغ از اینکه چه آینده ای در انتظار کشور خواهد بود، به اولویتی اساسی تبدیل شد و در این میان نه برنامه ای بر اداره کشور دیده شد و نه به افرادی که برای اداره کشور برنامه ارائه می کردند، توجهی شد و نتیجه هم که مشخص شد.



نتیجه ای که از آن انتخابات و از دو قطبی کردن جامعه به دست آمد، ایجاد تنش بین مردم در ماه های ابتدایی پس از انتخابات و هدر رفتن بخشی از سرمایه های کشور در سطوح مختلف و پرداخت هزینه های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بود.



نتیجه ای هم که پس از گذشت ماه ها و سال ها از آن انتخابات به دست آمد، وضعیت کنونی کشور است. در جامعه ای که به شدت افراطی شده بود،کاندیدایی انتخاب شد که برای اداره کشور برنامه نداشت و صرفا با حمله به رقیب و بدون ارائه برنامه ها و حتی بدون ارزیابی منطقی مردم رای ها را به سود خود جمع آوری کرده بود. انتخابات سال 88 به معنای کلمه فقط رقابت دو گروه در تهییج احساسات و عواطف و دمیدن برخی رسانه های بر این هیجانات بود.



اما هیجانات و احساسات در حد افراطی آن، فقط گاه انتخابات است که به کار می آید، پس از آن لازم است که کشور اداره شود. احساس و هیجان هیچ کشوری را تا کنون اداره نکرده است. همانگونه که در چهار سال گذشته ایران را اداره نکرد.


۱۳۹۲/۲/۱۹

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...