نسخه چاپی

محمد خوش چهره:

رییس‌جمهور آینده یا دیوانه است یا عاشق!

ر آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و با نزدیك شدن به موعد اعلام موضع شورای نگهبان در مورد صلاحیت كاندیداها، در مورد فضای پیش روی انتخابات و نامزدهای كنونی با محمد خوش چهره گفتگویی انجام دادیم كه مشروح آن از نظر شما می‌گذرد.

به گزارش نما به نقل از فردا، یکی از مهم‌ترین بحث‌ها برای انتخاب رئیس‌جمهور بعدی، نگاه صحیح به نقاط ضعف و قوت رئیس‌جمهور کنونی است. شما چه ارزیابی از عملکرد و گفتمان آقای احمدی‌نژاد دارید؟

من در جمع کثیری از طلاب مدرسه معصومیه قم حدود شش هفت سال پیش اشاره کردم که نگرانی من از دولت نهم این است که رئیس‌جمهور بسیاری از آرمان ها، اهداف، شعارها و مفروضات انقلاب و نظام را تحت عنوان یک گفتمان مطرح کرده است. بنابراین من نگرانیم آن بود که ببینیم آیا اینها مبتنی بر یک باور بوده یا مصادره شده است. مصادره عملی است که اکثر سیاستمدارها برای جذب آرا و سوار شدن بر قدرت به آن مبادرت می‌کنند. حدسم این بود که باید دید اینها مصادره است یا باور است، موضوع مهم این است که یک باور سطحی بوده یا یک درک و باور عمیق است؟ یعنی مثلا از شعار عدالت یک تلقی از عدالت هست بدون اینکه درک و عمق آن وجود داشته باشد. بعد اشاره کردم که یکی از مثال‌هایش همین عدالت است. اگر درک صحیحی از عدالت نباشد، بسیاری از اقدامات بی‌عدالتی می شود و به تشدید نابرابری ها منجر خواهد شد، که متاسفانه در خیلی از کارها این گونه بوده؛ مثل بی‌عدالتی در انتصابات، تخصیص منفی امکانات و امثالهم. بنابراین به نظر من این نکته از نقاط ضعف خیلی مهم دولت بود. خیلی از مطالب گفته شده چه در حوزه تدین ـ به اصطلاح ارزش‌ها و باورهای مذهبی ـ که بعدها از آن به عنوان جریان انحرافی یاد شد، چه در مورد تمکین و ولایت مداری، چه در عمل خلاف آن که در این اواخر دیده شد، همه اینها نشان می‌داد که یک شکاف معنی‌دار بین آن چه که گفته شده و آنچه که حقیقت دارد، وجود داشته است. این یک نقطه ضعف برجسته دولت است که متاسفانه با گذشت زمان بروز کرد.

البته خیلی از اهل فن می‌توانستند اینها را از همان سال‌های اول ببینند. من در صحبت‌های حضوری قبل از شروع دولت متوجه برخی محصورها شدم و برای همین کناره‌گیری کردم. از این رو نقطه ضعف مهم را باید در این الگو دید؛ مخصوصا الگویی که به اسم ارزش و انقلاب آمده است. حتی من در آن سخنرانی اشاره کردم این‌قدر که من نگران این دولت هستم، نگران هیچ دولتی بعد از انتخابات نبوده‌ام. علی‌رغم اینکه من منتقد هرگونه انحرافاتی که از اولین دوره بعد از جنگ داشتیم، هستم و اشاره کردم که اشکال عمده‌ای که بر آن دولت‌ها گرفته می‌شد سکولاریسم بود و بعضی از اختلالاتی که مفهومش جدایی دین از سیاست بود. ولی من معتقد بودم، این ضعف باورها اگر بروز کند، بحث لائیک می‌شود و در حقیقت تضعیف دین و دین گریزی خواهد شد، حتی ممکن است در جامعه به غلظت برسد و به دین ستیزی در بعضی از گروه‌ها و جریان‌ها منجر بشود؛ که متاسفانه این پیش‌بینی‌ها تحقق پیدا کرد.

آخرین نکته ای که من به عنوان نقطه ضعف دولت می‌گویم به نحوه مدیریت مدیران برمی‌گردد. آفت مدیران ـ به ويژه مدیران استراتژیک ـ این هست که باورها و سلایق شخصی خودشون را اساس تصمیم گیری قرار بدهند؛ به عبارت دیگر بدون یک فکر و باور و سلایق شخصی در بستر کار کارشناسی تائیدیه بگیرد، اساس تصمیم‌گیری شود. که متاسفانه این نوع مطالب را ما به کرات شاهد بودیم و ایده‌هایی که خلق‌الساعه باعث تصمیم‌گیری در سیاست‌های پولی، مالی، تجاری و غیره شد. مثلا تخصیص هزار متر باغ و زمین به هر نفر ناپختگی است.

بنابراین مجموعه ای از این نکات که طولانی‌تر از حرفایی که زدم نیز می‌تواند باشد. نکاتی که رهبری در اولین توصیه هایی که به ایشان و دولت داشتند نیز قابل توجه است که تحقق یافت؛ توصیه به خدمت و توجه به رضای خداوند متعال و پرهیز از مطالبی مثل خودشیفتگی که متاسفانه شاهدش بودیم. به هر حال بحث‌هایی نظیر سخت‌کوشی، پرکاری و امثالهم را می‌توان در ستون مثبت قرار داد، اگرچه خود پرکاری قابل تحلیل بوده و باید گفت پرکاری با کار زیاد کردن متفاوت است. از مدیران استراتژیک انتظار نیست مثل یک کارگر ساختمانی که روزی ۱۲ ساعت کار می‌کند یا مثل کشاورزی که روزی ۱۴ ساعت بیل می‌زند، کار فیزیکی انجام دهد. بلکه تصمیمات مدیران استراتژیک چون هزینه و بار ملی خواهد داشت و تاوان خطاهایش را مردم می‌دهند، قطعا انتظار این است که منطقی برای میزان به‌کارگیری گرو‌های جسمی داشته باشد. چون به هر حال بدن نیازهای حیاتی دارد و اگر خواب مناسب و تغذیه مناسب نداشته باشد، قطعاً روی تصمیم‌گیری‌هاش اثر می‌گذارد. البته استثناهایی هم می‌شود داشته باشد. مثلا گفته می‌شود که ناپلئون در طول روز سه ساعت بیشتر استراحت نمی‌کرد و معمولا با استراحت‌های کوتاه تجدید قوا می‌کرد. به هر حال من الان نمی‌توانم قضاوت کنم که آقای احمدی نژآد از نظر جسمی مصداق افراد استثنائی بوده یا تلاش می‌کرده که پرکار باشد؛ به هر حال پرکاری ضمن اینکه نتیجه‌اش مهم هست، ولی باید دید که به عنوان یک رویه که اگر موجب ضعف و خستگی بشود باز جای تأمل دارد.

همان‌طور که مستحضرید، هفته گذشته، آقای رحیم‌مشایی هم به جرگه نامزدهای ریاست جمهوری پیوست. با توجه به اینکه شورای نگهبان به زودی نتیجه صلاحیت ایشان را هم اعلام خواهد کرد، به نظر شما عملکرد آقای احمدی‌نژاد در برابر نظر احتمالی شورای نگهبان چه خواهد بود؟

همه احتمالات ممکن هست، منتهی سوال بعدی این خواهد بود که پیامدهای این رخدادها چه می‌تواند باشد. به هر حال همه این احتمالات را قائل هستم و معتقدم که این تصمیم برای ثبت نام با توجه به این سناریوها بوده است. یعنی سناریوهای غرب، سناریوهای رد صلاحیت، سناریوهای مقابله با این شرایط، کما اینکه یکی از خبرگزاری‌ها از من سوال می‌کرد که رئیس جمهور تاکیدی داشته که اگر چه و چه بشود آنگاه من به اقیانوس مردم می‌پیوندم، یعنی عبارتی تحت عنوان اقیانوس مردم را به کار برده است. من در آنجا اشاره کردم که تلقی ایشان از اقیانوس مردم غلط است؛ مفهومش این است که در اقیانوس مردم غرق می‌شوم. مردم نشان دادند که معمولا منافع و مصالح نظام آن‌چنان برایشان مهم است که اگر کسی بخواهد نظام را به چالش بکشد مردم در مقابلش قرار می‌گیرند. این تجربه‌ای بود که از اول انقلاب حتی در دوره بعضی از روسای جمهور رخ داده است، بنابراین باید دید کدام سناریوها را محتمل می‌دانیم.

از سوی دیگر، آقای هاشمی رفسنجانی هم اعلام کاندیداتوری کردند. به نظر شما حضور ایشان با عدم گردش نخبگان و بازگشت به سالیان دوران سازندگی برابر نخواهد بود؟

هنوز برای قضاوت زود است. ببنید نکات متعددی در حضور ایشان وجود دارد که اگر بعضی از جنبه‌ها شفاف شود، قضاوت‌ها منطقی‌تر خواهد بود. آن چیزی که الان در سطح نخبگان دانشگاه گفته می‌شود و این بخشش هم درست است که قطعاً آمدن چهره‌هایی با سلایق سیاسی مختلف که سبد رأی دارند، به آن شعار سال که حماسه سیاسی است تحقق می‌بخشد و حماسه سیاسی هم با یک مشارکت بالا صورت می‌گرد. من تاکید مقام معظم رهبری را در ۲ خرداد به یاد دارم که آنچه که از انتخاب رئیس جمهور که منظورشان آقای خاتمی بود مهم‌تر است، شور و درصد بالای مشارکت بود.

همان‌طور که شما اشاره کردید نکته مهم این است که افرادی که خط مشی‌هایی داشتند ـ مثلاً در حوزه اقتصاد که من خودم منتقدش بودم که به یک نوعی به شکاف طبقاتی منجر شد ـ آیا هنوز بر آن باورها هستند یا خیر. اگرچه آن اشکالاتی که در زمان دوره سازندگی مطرح می‌شد، متأسفانه با کارکردهای بسیار نامناسب در دوره‌ای که به اسم عدالت و مهرورزی و با شعارهای انقلابی بود در حقیقت برای آنها یک جریان تطهیرکننده شد. یعنی مثلا اگر اختلاف طبقاتی داشتیم، در آن دوران این اختلاف به شدت تشدید شده است، اگر اشرافی‌گری داشتیم، باز تشدید شده است، اگر فساد مالی داشتیم، باز هم تشدید شده است. مثلاً فساد شهرام جزایری یک رقم چند ده میلیاردی بود، ولی فساد جاری بیش از سه هزار میلیارد تومان بود.

از آنجایی که حرف آخر را مردم می‌زنند و اگر به نظرسنجی‌ها استناد کنیم، خواهیم دید مردم چهره‌هایی را که انتخاب می‌کنند کارآمدی آنها ثابت شده باشد، از جمله آقای قالیباف و دوستانی نظیر این‌ها. اگر نگاه کنید جواب انتخاب را میبینید که مردم یا جامعه به نحوی برای جبران خسارت ها و اختلالاتی که ایجاد شده است، دنبال راه حل می‌گردند. اسفندماه سال گذشته، در مصاحبه‌ای راجع به نیامدن خودم به عرصه انتخابات اشاره کردم که من کاندیداتوری خودم را تکذیب می‌کنم؛ و در آنجا مطلبی که بخشی از آن مزاح و بخشی واقعیت بود را مطرح کردم که در این شرایط هر کسی بیاید یا دیوانه است یا عاشق! دیوانه به این مفهوم که عمق مشکلات و مسائل را درک نکرده است که آمده و عاشق به این معنا که اگر فرد کاردانی برای کمک به نظام و انقلاب و در حقیقت با معیار رضایت خداوند متعال بیاید، ما باید این ها را تشویق کنیم.

پس معیار کارآمدی و برنامه‌محور بودن مهم خواهد شد؟

قطعا چه شورای نگهبان در مراحل اولیه خودش و چه نخبگان و رسانه های مطالبه گر باید برنامه بخواهند که جنبه های اعتلای کشور مورد تاکید باشد. اکنون بعضی از کاندیداها خیلی تحت برخوردهای ناپخته و موهن یا جسارت آمیز قرار گرفتند. کسانی که الان می‌آیند و در صدر قرار می‌گیرند، باید یکی از نکات‌شان این باشد که فضا برای تسویه حساب‌های شخصی ایجاد نشود. نظام و شرایط کشور ما به یک فضای همدلی و فضایی نیاز دارد که بتواند با یک ضریب بالایی که مشکلات پیچیده را حل کند.

بنابراین ما قبل از اینکه بخواهیم جنبه‌های سلبی و منفی کاندیداهای مطرح فعلی را ببینیم باید فرض کنیم که این چهار پنج نفر در صورت موفقیت یا عدم موفقیت، از ظرفیت های هم استفاده کنند و در حقیقت مثل خیلی از جاها که اخلاق حاکم است جنبه‌های مثبت را به رقابت بگذارند. اما متأسفانه بداخلاقی که از دوره قبل پیش آمد، و متأسفانه خیلی‌ها با سکوت‌شان، با غفلت و جهالت‌شان در قالب تاییدشان، بداخلاقی‌ها و انحراف‌هایی که شایسته جمهوری اسلامی را نبود را ایجاد کردند. نفی رقیب و تلاش برای تخریب او و اثبات خود از این طریق و آن جملاتی که تحت عنوان بگم بگم مطرح شد، بداخلاقی‌هایی بود که در آن دوره مشاهده کردیم.

شما فرمودید که کاندیداهای ریاست جمهوری آتی یا دیوانه اند یا عاشق به معنای واقعی! حالا با توجه به روشن شدن وضعیت کاندیداها، به نظر چند درصد آنها عاشقند؟!

سوال خیلی خوبی بود، والله علیم بذات الصدور. اما جدا از آن، ماهیت آنها نمی‌شود پی برد، اما به هر حال باید در بحث‌های انتخاباتی این مسأله روشن شود. چون من معتقدم در چهار سال پیش رو، تمام تلاش‌ها باید در جهت رفع اختلال‌های صورت گیرد. از این چهار سال، می‌توان به عنوان دوره بازسازی و عادی سازی نام برد. یعنی انقدر اختلالات در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، بین الملل و غیره پیش آمده است که عادی‌سازی و بازسازی‌اش تمام وقت یک دوره را می‌گیرد.

۱۳۹۲/۲/۳۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...