به گزارش نما به نقل از شرق، «لیلی افشار» از کودکی رویای برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف ایران را داشته است. او پس از سالها تلاش و کوشش اکنون هر ساله در تابستان به ایران میآید و در شهرهای مختلف ایران کنسرتهایی را برگزار میکند. افشار که یکی از بزرگترین نوازندگان گیتار در دنیا به شمار میآید، هرگز گیتارش را از خود جدا نمیکند. او نخستین زنی است که مدرک دکترای نوازندگی گیتار را اخذ کرده است. حال برای شناختن همهچیز درباره گیتار چه کسی بهتر از او؟ دیدار با لیلی افشار و شنیدن صدای گیتارش یکی از روزهای جذاب در دوران خبرنگاریام بود. افسوسم از این است که نمیتوانم شما را نیز در شنیدن صدای گیتار خانم افشار، آن هم به صورت زنده و بدون واسطه سهیم کنم! اما سخنهایش را برایتان تحریر میکنم.
امروزه ساز گیتار تقریبا به همهجای دنیا رفته و به سازی جهانی تبدیل شده است. در همه جای دنیا حتی در نقاط دورافتاده، گیتارنوازان بسیاری هستند که با علاقه بسیار نواختن این ساز را دنبال میکنند. دلیل جهانی و همگانی شدن این ساز چیست؟ شما در جایگاه یک نوازنده گیتار دلیل محبوبیت این ساز را در چه میبینید؟
گیتار یکی از قشنگترین سازهای دنیاست. هنگامی که من صدای گیتار بهخصوص گیتار کلاسیک را شنیدم عاشق صدای این ساز شدم. یکی از ویژگیهای گیتار که مردم را سریع به خود جذب میکند، صدای گرم این ساز است. دیگر دلیل محبوبیتش اینکه بهآسانی میتوان با آن تکنوازی کرد و نیازی به ارکستر ندارد. با گیتار هم میتوان ملودی را نواخت و هم نواختن یک قطعه موسیقایی همراه با ارکستر را برای گیتار تنظیم کرد. گیتار مانند پیانو به خودش متکی است و در اجرا نیازی به خواننده یا ساز دیگری ندارد، همچنین گیتار را میتوان بهراحتی حمل کرد، بردن آن به هر جایی امکانپذیر است و نوازنده گیتار میتواند با گیتارش به سراسر دنیا سفر کند. پس از مدتی که گیتار مینوازید این ساز با شما سخن میگوید. در جایگاه نوازندهای که از 10سالگی تاکنون گیتار مینوازم، معتقدم پس از مدتی نوازندگی با این ساز، گیتار با شما دوست شده و اندکاندک بخشی از وجود نوازنده میشود. به نظر من مرحلهای عالی در نواختن گیتار هنگامی است که نوازنده سخن درونیاش را با سازش بیان کند.
شما در آغاز گفتههایتان فرمودید یکی از خوبیهای گیتار این است که میتوان با آن تکنوازی کرد و این ساز برای اجرای برنامه به سازهای دیگر وابسته نیست. شما خودتان میل به کدامسو دارید؟ اینکه همیشه در جایگاه تکنواز روی صحنه بروید یا اینکه دوست دارید در قالب گروه اجرا کنید؟
من تکنوازی را خیلی دوست دارم، اما موسیقی مجلسی و با ارکستر نواختن را هم میپسندم و این کارها را در آمریکا انجام میدهم.
به کدامسو میل بیشتری دارید؟ بیشترین حرف و لذتتان را با کدام یک بهتر میتوانید ارایه کنید.
در تکنوازی راحتتر هستم زیرا همه چیز در تکنوازی از ریتم تا تمپو در سیطره خودم است و نیازی به اتکا بر کسی ندارم. اگر قرار باشد در کنار کسی نوازندگی کنم، ترجیح میدهم خیلی ماهر باشد. من در خارج از کشور در برگزاری کنسرتهای مختلف در کنار نوازندگان بزرگ قرار میگیرم و با دو جلسه تمرین همهچیز برای اجرا آماده میشود اما با این وجود در گروه نوازیها چون من تنها نیستم و سازهای دیگر هم حضور دارند، من در راس نیستم. ولی آنچه از اصول موزیسین بودن است این که؛ هر نوازنده باید بتواند با ارکستر هم بنوازد و گوشش را تربیت و تقویت کرده تا ریتم را در اجرای قطعه نگه دارد و همراه با گروه قطعه را آغاز و به پایان برساند. در ایران یکبار با آقای چکناواریان اجرایی داشتم و در سال 91 نیز در کنار ارکستر سمفونیک تهران به رهبری مجید انتظامی به روی صحنه رفتم.
پس به نظر شما در گروه نوازی برخی از نوازندهها نقش کمرنگتری دارند؟
حتما! گاهی نوازنده مجبور میشود به صندلی سوم و چهارم برود. هنگامی که در قالب گروه هستید همیشه نمیتوانید در صندلی نخست باشید، مانند کر، زمانی تِنور نیرومند اجرا کرده و هنگامی دیگر سوپرانو در اولویت است.
موسیقی ایرانی بر تکنوازی و بداههنوازی استوار است و بسیاری از نوازندگان بزرگ موسیقی ایرانی میل زیادی به سوی تکنوازی و بداههنوازی دارند و معتقدند اینگونه بهتر با مخاطب ارتباط برقرار میکنند. آیا این علاقه شما برای تکنوازی با ساز گیتار به ایرانی بودنتان برمیگردد؟
این به ایرانی بودن ربطی ندارد و در واقع این در خود من نهفته است. مثلا یک گیتاریست ممکن است کروات، یا اسپانیایی باشد، اما او هم تنها روی صحنه برود، در واقع خیلیها در سراسر دنیا تنها روی صحنه میروند و ایرانی نیستند. نوازنده باید مهارت و توانایی لازم را برای تنها روی صحنه رفتن داشته باشد. برخی سُلیست نیستند و از تنها بودن روی صحنه میترسند در حالی که من جان میدهم تا تنها روی صحنه باشم.
شما میگویید یک نوازنده هنگامی میتواند تکنوازی کند که در نواختن سازش بسیار مسلط بوده و مهارت لازم را داشته باشد. این مهارت برای تکنوازی در چه حدی است.
من دکترای نوازندگی گیتار دارم. به همه که دکترای نوازندگی نمیدهند! هر نوازندهای که بخواهد دکترای خود را در نواختن گیتار بگیرد، یکی از مراحلش این است که پنج کنسرت متفاوت و گوناگون اجرا کرده و همه را هم خودش برنامهریزی و اَرنج کند. کسی که نوازنده توانمندی نباشد، نمیتواند این کار را بکند. تکنوازی و تنهایی روی صحنه رفتن کار راحتی نیست. گرایش تحصیلی من برای سُلیست شدن است.
نکتهای توجه من را به خود جلب کرده؛ شما از آغاز گفتوگو تاکنون گیتار را در آغوش گرفتهاید و حاضر نیستید یک لحظه آن را کنار بگذارید!
ما یکی هستیم و از بامداد تا شامگاه را با هم سپری میکنیم.
من افتخار این را داشتهام که با نوازندههای بزرگی گفتوگو کنم اما آنها هنگام گفتوگو دوست ندارند که ساز کنارشان باشد و برخی از آنها به هیچوجه در چنین دیدارهایی نوازندگی نمیکنند. اما رفتار شما در اینباره کاملا متفاوت است.
من بدون گیتار عکس نمیگیرم! برای من نبودن و بودن در کنار گیتارم درست مانند مرگ و زندگی است، اما هر کسی یک جور است و همه مثل هم نیستند. هنگامی که در آمریکا تحصیل میکردم به سوی گیتار کشیده شدم و این گیتار بود که من را نجات داد. ارتباطم با گیتار را کسی نمیتواند از من بگیرد و شاید درک این موضوع برای دیگران بسیار دشوار باشد. گیتارم در همه جای دنیا با من بوده و هیچکس نمیتواند بین من و گیتارم قرار گیرد، ما یکی هستیم. هنگامی که گیتار مینوازم کامل هستم و بدون گیتار چیزی کم دارم.
هنگامی که شما نوازندگی گیتار را آغاز کردید برخورد جامعه با یک نوازنده گیتار چگونه بود؟
من میدانستم کاری را آغاز کردهام که در جامعه آن روز ایران چندان معمول نبود. هفتهای دو بار گیتار به دوش به کنسرواتوار میرفتم و در بین راه هزار جور متلک میشنیدم، اما این مسایل برایم مهم نبود چون میدانستم چه میخواهم. برای همکلاسیهایم شگفتآور بود که زمانی که در دبیرستان بودم در زنگهای تفریح همه میرفتند بازی کنند و من میرفتم درون اتاقی و گیتار مینواختم.
در مدرسه؟! اجازه میدادند که با خودتان گیتار ببرید؟
بله. من گیتارم را با خودم میبردم چون شبها سهساعت کلاس داشتم.
از نخستین روزهای یادگیری گیتار گمان میکردید که نخستین زنی شوید که دکترای نوازندگی گیتار را میگیرد؟
من کاری که آغاز کرده بودم را تمام کردم. پدرم گفت که جهانی شو و در سطح جهانی گیتار بنواز و همین کار را نیز کردم. هنگام تحصیل در آمریکا میخواستم پس از اتمام تحصیل به ایران برگردم و در شهرستانهای گوناگون و مختلف کنسرت دهم. آرزو داشتم که سراسر ایران را با گیتار درنوردم که هماینک دارم این کار را میکنم.
شما سالها در آمریکا تحصیل و زندگی کردهاید، به هدفتان یعنی «نوازنده جهانی شدن» هم رسیدید. اکنون قصد ندارید به ایران برگردید و تمام وقتتان را برای نوازندههای ایرانی و مردم ایران بگذارید؟
همین الان هم این کار را میکنم، تمام تعطیلات تابستانم را در ایران هستم، به شاگردهایم درس میدهم و کتاب مینویسم. من عاشق ایران هستم. یک حس درونی مرا به اینجا میکشاند و هیچ کجای دنیا شادمانتر از ایران نیستم ولی اینجا زندگی نمیکنم و برای این امر نیز دلایلی دارم؛ نخست اینکه در آمریکا پست دانشگاهی دارم و حاضر نیستم آن را رها کنم. من آنجا پروفسور هستم. به هر کسی سمت پروفسوری نمیدهند حتی اگر دکترا هم داشته باشید به این معنی نیست که پروفسور هستید. من در شش سال نخست پروفسور شدم و بهترین جایزه استاد منفیس را هم گرفتم. واقعیت این است که برای پیشرفت کارم آمریکا و منفیس عالی است، آنجا همه چیز فوری عملی میشود. هر ساله کنسرتهای بسیاری در سراسر دنیا برگزار میکنم اما تابستانها دوست دارم به ایران بیایم و به شاگردهای اینجا کمک کنم، کنسرت بگذارم و به رویای کودکیام جامهعمل بپوشانم.
در میان نوازندههای گیتاری که در ایران آموزش دیدهاند کسی نتوانسته در سطح دنیا مطرح شود، چرا ما در ایران نوازنده درجهیک گیتار نداریم؟ علت این امر تا چه حد به نوع آموزش گیتار مربوط میشود؟
هر سازی را بخواهید خوب یاد بگیرید باید آموزگار خوبی داشته باشید. باید قطعات انواع موسیقی کلاسیک در دسترس هنرجو باشد. برای یک نوازنده گیتار کافی نیست که تنها به گیتار گوش دهد، بلکه باید انواع موسیقیها مانند اپرا را بشنود تا بتواند «جولیانی» (یکی از آهنگسازان گیتار در دوره کلاسیک است) بنوازد. کدام آموزگار گیتار به شاگردش میگوید تو داری جولیانی میزنی. یا اینکه کدامشان به شاگردان میگویند برو و اپرای موتسارت را گوش بده، من چنین آموزگاری اینجا ندیدم!
به طور حتم در کشور ما برای آموزش موسیقی غربی مشکلاتی وجود دارد، شاید این مشکلات نشاتگرفته از نبود الگویی برای آموزش باشد. آموزشی که در دانشگاه ممفیس دارید را شرح دهید تا ما و خوانندههای این مطلب با سیستم آموزشی آنجا آشنا شویم؟
برای آموزش شاگردها در دانشگاه ممفیس چندین سطح داریم. هنرجویان گیتار برای رسیدن به سطوح بالا باید بسیار تلاش کنند. برخی از نوازندگان از سبکهای دیگر مانند راک و الکتریک به نوازندگی گیتار کلاسیک رومیآورند که این نوازندگان باید چند سال تلاش کنند تا پایههای نوازندگی خود را قوی کنند سپس آزمون میدهند تا وارد نخستین سطح نوازندگی گیتار کلاسیک شوند. من رویهمرفته 10 یا 15 شاگرد دارم که هر یک به صورت خصوصی و هفتهای یکبار با من کار میکنند. در دانشگاه ممفیس هر سازی به صورت خصوصی آموزش داده میشود چرا که استادها باید به دلیل متفاوت بودن نوع تکنیک و نواختن هر هنرجو، به طور دقیق بر کار هرکدام از آنها نظارت کنند.
شما هنگام نواختن در کنسرتهایتان دسته گیتار را کمی بالاتر میگیرید. در حالی که این گرفتن ساز در میان نوازندگان ایرانی متفاوت است.
نخستین درس در نوازندگی این است که نوازنده بتواند درست بنشیند و درست ساز را در دست بگیرد. نوازنده باید برای بهتر شدن روی صحنه برود. من بیشترین پیشرفت را روی صحنه داشتهام و تمام دوران تحصیلم نیز مجبور بودم روی صحنه بروم و همین مساله موجب پیشرفت میشود. هر بار حضور بر روی صحنه تجربهای است که روی صحنه بودن را راحت میکند و با اجراهای زنده متوالی سرانجام صحنه مانند اتاق ناهارخوری میشود. هماکنون بیشتر خانوادهها ساز گیتار را برای فرزندانشان برمیگزینند در حالی که به این مقوله نگاهی تفننی دارند و همین مساله موجب میشود بیشتر نوازندگان این ساز در ایران در یک سطح مشخصی ثابت بمانند. طریقه آموزش نواختن گیتار در ایران اینگونه است که معلم به شاگردان نت میدهد و میگوید برو تمرین کن! یعنی شاگردان برای گرفتن نت پول میدهند. البته همین نتها هم پر از اشتباههای انگشتگذاری است.
شما در دانشگاه ممفیس به هر شخص براساس توانایی و استعدادش آموزش میدهید؟ آموزش هر کدام از نوازندگان با دیگران متفاوت است؟
برای هر نوازنده رپرتوار خاصی را مشخص میکنیم که در هر دوره و سطحی چه بنوازد؛ در سال سوم باید رسیتالی بزنند که به آن «جونیور ریسایتل» میگویند و سال چهارم «سینیور ریسایتل» را باید بنوازند تا لیسانس بگیرند. نوازندگان در پایان هر ترم امتحان خاصی دارند که باید قطعات مورد نظر داوران را به صورت تکنوازی اجرا کنند و سپس باید قطعاتی را گروهی بنوازند. این قطعات گروهی به گونهای تنظیم شدهاند که هر دانشجوی گیتار کلاسیک تا پایان دوره لیسانساش با همه سازها و همچنین با خواننده همنوازی کند. در مدت دوره لیسانس گوش نوازندگان از نظر شنیداری موسیقی نیز قوی شده است. برای شاگردانم در پایان هر ترم در داخل دانشگاه کنسرت میگذارم تا قطعههایشان را چه به صورت تکنوازی و چه گروهی بنوازند، اینگونه است که آنها تجربه روی صحنه رفتن را پیدا کرده تا هنگامی که رسیتال سلویشان میآید پیشتر آن را نواخته باشند. در کنار همه این موارد هر هفته روزهای سهشنبه ساعت سه تا پنج کلاس دستهجمعی با شاگردانم دارم و کسانی که از پیش آماده هستند به روی صحنه رفته و قطعهای را مینوازند که پس از آن در مورد آن اجرا با هم گفتوگو میکنیم تا ایرادها مشخص و برطرف شوند. در این کلاسهای دستهجمعی اگر کسی برای نوازندگی آماده نباشد در مورد سوژهای گفتوگو و تکنیک خاصی مانند ترمولو را تمرین میکنیم.
فیزیک و استیل بدنی نوازنده گیتار چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا بهتر گیتار بنوازد؟
مهمترین ویژگی برای یک نوازنده گیتار انعطافپذیری انگشتان است، کشش انگشتان بسیار مهم است من هفت تا فرت میتوانم کشش بدهم در حالی که کمتر کسی میتواند انگشتانش را تا این حد باز کند. این کار برای خانمها دشوارتر است. کشش و کشیدگی انگشتان تا جایی مهم است که برای ژاپنیها گیتار را کوچکتر میسازند زیرا ژاپنیها نسبت به مردم دیگر نقاط دنیا انگشتان کوتاهتری دارند.
پرسش پایانی را هم با مبحث آموزش مطرح میکنم؛ در دانشگاههای ایران معمولا اینگونه است که دانشجو در رشته موسیقی تحصیل میکند و یک ساز تخصصی نیز برای خود برمیگزیند. در نهایت او در رشته موسیقی فارغالتحصیل میشود نه در رشته یک ساز، اما از گفتههای شما اینگونه برمیآید که آنجا شخص که وارد دانشگاه میشود ساز تخصصیاش مشخص و در رشته آن ساز تحصیل میکند. مثلا لیسانس خود را در رشته پیانو یا گیتار میگیرد.
در آزمون ورودی دانشگاه برای تحصیل در رشته گیتار، شخص باید از نظر نوازندگی در سطح مناسبی قرار داشته باشد وگرنه نمیتواند وارد دانشگاه شود. دانشجو باید نخست گیتار بزند سپس تئوریهای موسیقی را بیاموزد. در واقع دانشجو در رشته گیتار تحصیل میکند و تخصص خود را در این زمینه قرار میدهد.
گفتوگو با نخستين زن دكتراي نوازندگي گيتار
لیلی افشار: «گیتار» مرا نجات داد
«من و گیتارم همیشه صبحها را با هم به شب میرسانیم.» این سخن زنی است كه هر سال برای چند ماه با گیتارش به ایران میآید تا آرزوی دوران كودكیاش را برآورده كند.
۱۳۹۲/۳/۴