نسخه چاپی

یاران امام در بزنگاه امتحان

محمد تهرانی

ایام الله بهمن ماه همواره یادآور خاطرات انقلاب اسلامی مردم ایران و پیروزی ملت پس از پایداری های سخت در برابر طاغوت و استکبار به رهبری امام راحلمان میباشد. انقلاب اسلامي، يعنى تفكر اسلام و امانتى كه خداى متعال به نام اسلام براى مردم فرستاده و نعمتی که به ما عطا کرده و شکر آن بر تک تک ما واجب است که میفرماید. «لئن شکرتم لازیدنکم» (سوره ابراهیم آیه ۷) شكر به‌ معنی‌ قدردانی‌ و قدرشناسی‌ و تشكر از نعمت‌ دهنده‌ است‌. از آنجا كه‌ نعمت‌ها همه‌ از خداست‌ شكر حقیقی‌ هم‌ باید از خدا صورت‌ پذیرد. سپاس‌ از منعم،‌ وظیفه‌ای‌ وجدانی‌ است‌ كه‌ شرع‌ بر آن‌ تاكید فراوان‌ دارد. و بالاترین نعمت برای ما نعمت جمهوری اسلامی ایران است که در سایه خون شهدا به دست ما رسیده و اکنون از نعمات و ریبایی های آن بهرمندیم.
شکر بیشتر از مقوله عمل است و باید آن را در لابلاى اعمال انسان ارائه داد و شاید به همین دلیل قرآن کریم تعداد شکرگزاران واقعى را اندک شمرده است. خداوند در آیه 23 سوره ملک بعد از آنکه نعمتهاى بزرگى همچون آفرینش گوش و چشم و دل را بر مى شمرد اضافه مى کند: «قلیلا ما تشکرون؛ کمتر شکر او را بجا مى آورید» و در آیه 73 سوره نمل نیز آمده «و لکن اکثر هم لا یشکرون؛ 'بیشتر آنها شکرگزارى نمى کنند». و می فرماید: اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند! (و قلیل من عبادى الشکور، سبا/ 13)

از سوی دیگر به تازگي سالروز شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی (علیه السلام) را پشت سر نهاده ايم كه یادآور مظلومیت جانسوز سبط اکبرپیامبر اکرم(ص) و میوه دل زهرای اطهر (س) و علی مرتضی(ع) است و 26 ربیع الاول (سال 41 هجری)، سالروز صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه را پيش رو داريم كه یادآور بی وفایی و دنیا زدگی سپاهیان نا شکر امام حسن (علیه السلام) است که قدر نعمت زمان خود را نشناختند و شکرگزار آن نبودند.
هم چنان که علی (علیه السلام) در دوران خلافت خود نیز با این مشکل روبه رو بود و به سختی مردم را به دفاع از حق و ایستادگی در برابر مهاجمان ترغیب می کرد، به گونه ای که می فرمود: «ملّت ها صلح می کنند در حالی که از ستم زمامدارانشان در وحشتند، ولی من صلح می کنم در حالی که از ستم یاران خودم در وحشتم. شما را برای جهاد با دشمن برانگیختم، به پای بر نخاستید. حقیقت را به گوش شما خواندم، ولی نشنیدید. شما را به مبارزه با سرکشان ترغیب کردم، هنوز سخنانم پایان نیافته، مانند قوم «سبأ» پراکنده شدید و در لباس اندرز و پند، همدیگر را فریب دادید تا مبادا سخنانم بر شما اثر کند... رهبرتان از خدا اطاعت می کند، شما با او مخالفت می کنید، ولی رهبر شامیان (معاویه) خدا را نافرمانی می کند و از او فرمانبردارند. به خدا سوگند، دوست دارم معاویه شما را با افراد خودش مبادله کند؛ مثل مبادله دینار با درهم، ده نفر از شما را برابر یکی از افراد خودش به من بدهد». (نهج البلاغه – خطبه 97)

در تاریخ آمده که امام حسن مجتبی نیز به یارانش فرمود: "معاويه ما را به چيزي خواند که نه در آن عزت و بزرگواري است نه انصاف، اکنون اگر طالب زندگي و حيات هستيد از او بپذيريم و اين خار را در ديده خود فرو برده و ديده بر هم نهيم و اگر طالب مرگ با عزت و شرف هستيد ما جان خود را در راه رضاي خدا بذل کنيم و محاکمه با معاويه را به خداي يکتا واگذاريم." و اين جاست که همگي فرياد زدند«ماطالب زندگي و حيات هستيم» (به خدا پناه میبریم از شر شیطان رجیم)
یاران امام در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفاء نمودند.
در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن (ع) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگتر است.
عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن (ع) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عده ای زیادی از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود.[ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هشتم، 1378، ج2، ص141]
صبحگاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس غایب بود و هرچه گشتند او را نیافتند.
میتوان تصور کرد حال او در قیامت چگونه خواهد بود. این سوالاتی است که احتمالا با خود مطرح خواهد کرد بلکه درس عبرتی باشد برای دیگران:

1- اگر گناه نمیکردم آیا باز هم به فتنه گرفتار میشدم, اگر خائنین به امامم و دشمنان دین را بزرگ نمی شمردم باز به این اشتباه دچار میشدم ؟

2- اگر به سوابق خود در جنگ های قبلی غره نمیشدم باز هم مقابل ولی خدا مغرورانه می استادم اگر کمی به وصیت نامه رسول خدا می اندیشیدم باز هم دچار گمراهی میشدم؟

3- بهتر نبود کمی بیشتر در اوضاع حوادث قبل و بعد از امامت رهبرم تحقیق میکردم؟ بهتر نبود کمی در تاریخ صدر اسلام و سقوط خواص تامل و مطالعه میکردم؟

4- اگر تشویق های دشمنان و بیگانگان را برای خودم میدیدم باز هم در خواب غفلت میماندم؟ بازهم ذلیلانه در قعر جهنم میبودم؟

5- من که خیانت معاویه و اعوان او را دیده بودم, بسیاری از همرزمان و دو تن از فرزندان مرا هم همین فتنه گران به شهادت رسانده بودند. پس چرا به دام شیطان افتادم؟
 6- من که میدانستم دست های خارجی در تزلزل سپاه امامم دخیلند چرا ارعاب و تطمیع دست های خارجی و خیانت را انکار کردم؟
7- با اینکه میدانستم امام مخالف را به رسمیت میشناسد, بیشترین فضای پرسش و پاسخ را در جامعه حاکم کرده تا آنجا که هرکه هرچه میخواهد به او میگوید نباید او را متهم به استبداد میکردم.
طبیعی است که تا زمانی که دنیا و دنیا پرستی وجود دارد شیطان بر سرداران سپاه اسلام نیز طمع دارد و ایشان در جمع سوت و کف های هیجان زده ساکنان برج و باروی معاویه به این سئوالات نخواهند اندیشید و زمانی به فکر می افتند که پرده ها کنار رفته و اثر حرکت زشت خویش را تا نسلهای بعد ببینند. فاعتبروا یا اولی الابصار

۱۳۹۰/۱۱/۱۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...