به گزارش نما به نقل از هفته نامه شما ، در شب 14 خرداد 1342 و بعد از واقعه راهپيمايي عاشورا و سخنراني امام(ره) در عصر عاشورا در مدرسه فيضيه، امام خميني كه از سوي مقامات امنيتي كشور به عنوان يكي از محركين اصلي اين وقايع شناخته ميشدند، دستگير و زنداني شدند. خبر اين واقعه، بلافاصله به هوادارانش در تهران منتقل گرديد و موجب واكنش شديد آنان شد. روحانيت تهران نيز غافلگير شده و از قبل برنامهاي براي هدايت تظاهرات آماده نكرده بودند. تنها جمعيت تازه تأسيس موتلفه و سران آن كه از بازاريان بودند وقي خبر دستگيري حضرت امام(ره) را شنيدند در همان بازار جلسهاي تشكيل دادند و اعلاميهاي صادر كردند و تصميماتي نيز اتخاذ كردند و هركس موظف شد تا گروههاي مذهبي را براي تظاهرات مطلع كند. حاج مهدي عراقي، سيدمحمود محتشميپور و تقي افراشته مأمور شدند تا به ميدان بارفروشان بروند و ميدانيها را مطلع كنند. به روايت عراقي: «در شب 14 خرداد آقاي خميني را ميگيرند و در برخي شهرهاي ديگر نيز برخي روحانيون دستگير ميشوند... صبح ساعت 5 خبر دستگيري امام خميني به تهران رسيد. هر كدام از بچهها مأموريت پيدا كردندكه در يك قسمت از شهر مردم را وادار به بستن مغازهها و تظاهرات بكنند.(1)
محتشمي پور ماجراي آن روز را اينگونه روايت كرده است:
«برادران موتلفه بدون اتلاف وقت نزديك مغازه ما در بازار، جلسهاي تشكيل دادند و اعلاميهاي صادر كردند كه به مردم خبر دستگيري امام(ره) را ميداد. من و آقاي عراقي و مرحوم تقي افراشته به اتفاق به ميدان رفتيم تا مردم را از خبر دستگيري حضرت امام(ره) مطلع كنيم. بعد از اينكه چند نفر از بزرگان ميدان را مطلع كرديم به وسط ميدان آمديم. آنجا آقاي افراشته روي سقف يكي از ماشينهايي كه بار وارد ميدان ميكرد رفت و دستهايش را بلند كرد و توي سرش زد. آنقدر «وااسلاما» گفت تا اينكه مردم دورش جمع شدند. وقتي خبر دستگيري امام(ره) را به مردم داد، هياهويي راه افتاد. به اين ترتيب جمع شدند و از ميدان به حركت درآمدند. از ميدان انبار غله به ميدان باغ جنت و از آنجا تا ميدان قيام و از ميدان قيام به سمت ميدان ارك؛ تا ميدان ارك مانعي پيش نيامد».(2)سرانجام حادثه 15 خرداد 1342 اتفاق افتاد كه به درگيري شديد ميان معترضين و نيروهاي حكومتي منجر گرديد و حتي خسارات مالي و جاني زيادي وارد شد.(3) مهدي عراقي در اين ماجرا نيز نقش كليدي ايفا نمود به طوري كه مردم را تشويق به بستن مغازهها كرد و حتي به ميداني كه طيب حاجرضايي بود، رفت و آنها را نيز تشويق به اين كار كرد. تا جايي كه طيب و اطرافيانش كلانتري 6 تهران را تصرف كرده و آنجا را بههم ريختند. (4) عراقي روايت ميكند: «عدهاي از بچهها مأموريت پيدا ميكنندكه ميدان را تعطيل كنند. ابتدا ميدان سبزي را تعطيل ميكنند و با موافقت طيب، ميدان بارفروشها را نيز كه مغازه طيب در آنجا بود تعطيل ميكنند. بچهها به همراه افراد ديگر هر چي جلو راهشان بود را صاف و صوف ميكنند. با چوب و چماق ميآيند كلانتري 6 را ميگيرند... بعد از ظهر بچهها تصميم گرفتند كه به بعضي وسايل مثل اتوبوسهاي شركت واحد يا ماشينهاي خودروي سربازان آسيب برسانند. با اين وسايل اوليه، بنزين و اين چيزها، چندتا اتوبوس را آتش زدند. از اين كارها هم مقداري كردند. تقريباً 15 خرداد آشوب فروكش كرد، يعني آن عكس العملي كه بخواهد استمرار داشته باشد، نبود. فردا و پس فردا تعطيل بود اما به صورت تظاهرات ديگر نبود كه مردم بريزند توي خيابان و باز تظاهرات بكنند...» (5)
ابوالفضل توكلي بينا، به عنوان يكي از اعضاي هيأت مسجد امينالدوله، در اينباره ميگويد: «بنده به اتفاق شهيد عراقي از سحرگاه پانزدهم خرداد به هيأت عسكريون كه در حرم حضرت عبدالعظيم تشكيل شده بود، رفته بوديم. صبح زود آقاي حاج شيخ علي تشكري به خانهمان تلفن كرده و سراغ مرا گرفته بود. همسرم به وي خبر داده بود كه من در حرم حضرت عبدالعظيم هستم. بعد آقاي تشكري يك راست از قم به شهر ري آمد و ما را از بازداشت امام(ره) مطلع كرد. ما كه وضع را اين چنين ديديم به اتفاق حاج مهدي عراقي از همانجا حركت كردم و در تهران سپس از آنجا به ميدان سبزي رسانديم و با برادران صحبت كرديم. سپس از آنجا به ميدان انبار غله رفتيم در آنجا شهيدعراقي با چند تن از رؤساي ميدان درباره به حركت درآوردن بارفروشان ميدان صحبت كرد و در نتيجه شمار زيادي از بارفروشان تهران به حركت درآمدند و با در دست داشتن چوب و آهن در تظاهرات پانزده خرداد شركت كردند كه عده زيادي از آنها بازداشت و روانه زندان شدند. تظاهرات پانزده خرداد منحصر به بارفروشان نبود؛ بلكه از همان ابتداي صبح كه خبر دستگيري امام(ره) به تهران رسيده بود، مردم خشمگين به خيابانها ريخته و با تمام توان در صحنه مبارزه با رژيم حاضر شده بودند. البته در تظاهرات پانزده خرداد، بازار تهران نقش جدي و اساسي داشت.
در گيرودار تظاهرات خشمگينانه مردم، عدهاي به بعضي از اماكن دولتي و تأسيسات حكومتي حمله كردند و آسيبهايي به آن محلها رساندند. بي ترديد عمال رژيم در تحريك مردم و تخريب اماكن دست داشتند و براي همين نميشد گفت كه چنين اعمالي را منحصراً كار مردم بود. وقتي رژيم با قيام مردم مسلمان روبهرو شد تصميم گرفت همان روز، غائله را بخواباند و نهضت را سركوب نمايد. از اين رو شاه دستور شليك به قصد كشت را داده بود. آن روز من با دوستم آقاي عزتالله خليلي كه عضو شوراي مركزي موتلفه هم بود، در اين تظاهرات به جلوي مسجد شاه [امام] رسيديم و در آنجا كنار پلههاي مسجد، چندتن از افسران گارد ايستاده بودند و با التماس از مردم تقاضا ميكردند كه همگي روي زمين بنشينند و در توجيه درخواست خود ميگفتند به ما دستور دادهاند از كمر به پايين بزنيم. شما بنشينيد تا ما هم فرمان آتش ندهيم.» (6)يكي از شاهدان قيام 15 خرداد در اينباره ميگويد: «سرانجام رژيم در سيزدهم محرم كه برابر پانزدهم خرداد بود. تصميم گرفت كه امام(ره) را دستگير كند لذا در سطح شهرستانها عدهاي از علما از جمله آيت الله محلاتي از شيراز را دستگير كردند و شبانه به منزل امام خميني(ره) در قم حمله كردند. صبح روز 15 خرداد مردم قم خبردار شدند و چند ساعت بعد خبر به تهران رسيد. حدود ساعت 8 صبح در ميدان شوش خبر منتشر شد؛ طيب هم همانجا مطلع شد و با شور و احساسات مذهبي و حسيني واكنش نشان داد. بنده كه خودم آن لحظه در تهران بودم ودر جريانات هم شركت داشتم شاهد بودم كه تهران مثل يك بمب يا آتشي كه به باروت ميخورد منفجر شد. تمام دستهجات سينهزني تهران به دستهجات سياسي مبدل شد. چند كلانتري را خلع سلاح كردند. مردم با پليس درگير شدند و بعد به سمت ميدان ارك رفتند. نيروي انتظامي با تانك و خودرو به مقابله پرداخت. تعداد زيادي از مردم شهيد شدند و تعدادي از مراكز مربوط به رژيم يا مراكز فساد به آتش كشيده شدند. رهبري اين نوع جريانها را حاج مهدي عراقي و صادق اماني از اعضاي گروه موتلفه اسلامي بر عهده داشتند.» (7)
آيتالله هاشمي رفسنجاني در خصوص نقش محوري مهدي عراقي در واقعه پانزده خرداد چنين ميگويد: من يادم هست كه در جريان 15 خرداد همين مهدي عراقي كه جوانتر بود و هنوز تجربهاش كم بود، در يكي از اتاقهاي بازار نشسته بود و اين انقلاب عظيم آن روز را از يك اتاق فرماندهي ميكرد. او به نوعي فرمانده كل قوا بود. (8)بعد از جريان پانزده خرداد عمال رژيم پهلوي درصدد محاكمه امام خميني برآمدند، از اين رو رهبران موتلفه از جمله عراقي در پي آن شدند كه از مراجع ديني و روحانيون بلند پايه ايران بخواهند تا مصونيت قضايي امام خميني به عنوان يك مرجع ديني را تأييد نمايند و از اين طريق، مانع مجازات ايشان از سوي دادگاه قضايي شوند. از اين رو براي تدارك اين كار فعاليت خود را شروع كردند. (9) يكي از مهمترين اقدامات در اين زمينه دعوت موتلفه از علما براي آمدن به تهران بود. محسن رفيقدوست از نقش شهید مهدي عراقي در اين زمينه ميگويد: «براي اينكه به امام(ره) چشم زخمي نرسد و اتفاقي نيفتد، قرار شد علما را دعوت كنند. سران هيأت موتلفه مثل حاج صادق اماني و عسگراولادي و عراقي در اين زمينه تصميم گرفته بودند و هر كدام از ما منطقهاي را كه قرار بود علما از آنجا بيايند، پوشش ميداديم. مثلاً من در محلي بودم كه آقاي ميلاني ميآمدند، دعوت آمدن علما به تهران كار موتلفه و مديريت اجرايي آن با شهيد عراقي بود.» (10)اين اقدام اعضاي موتلفه در دعوت از علما به تهران با موفقيت همراه بود چنانكه به روايت خود عراقي: «عدهاي را پيك فرستاد به شهرستانها و با علماي مشهور هر شهري صحبت كرد و تشويق نمود آنها را براي مهاجرت به تهران كه تمركز پيدا كنند و اقدام كنند براي آزادي آقاي خميني و اين شد كه عدهاي از آقايان نزيك به 70 ، 80 نفر از شهرستانها از جمله آقاي شريعتمداري و اينها مهاجرت كردند و آمدند تهران.» (11)در نهايت نيز اين روحانيون بلند پايه درباره مرجعيت ديني امام خميني به توافق رسيدند و ايشان از مصونيت قضايي برخوردار گرديد و عمال رژيم نتوانستند اقدامي عليه ايشان انجام دهند و بعد از چند ماه از زندان آزاد شدند. (12)
پي نوشت:
1-ناگفتهها (خاطرات شهيد مهدي عراقي)، ص183
2-خاطرات پانزده خرداد، دفتر سوم، خاطرات سيدمحمود محتشميپور، ص204
3-ناگفتهها (خاطرات شهيد مهدي عراقي)، ص184
4-مصاحبه با هاشم اماني، ماهنامه فرهنگي – تاريخي شاهد ياران، شماره 36، ص12
5-ناگفتهها (خاطرات شهيدمهدي عراقي)، ص183
6-مصاحبه با ابوالفضل توكلي بينا، ماهنامه فرهنگي – تاريخي شاهد ياران، شماره 36، ص28
7- خاطرات 15 خرداد شيراز، دفتر دوم، ص48
8-پيشكسوت انقلاب، پيشين، ص21
9-مصاحبه با ابوالفضل توكلي بينا، ماهنامه فرهنگي – تاريخي شاهد ياران، شماره 36، ص28
10-مصاحبه با محسن رفيق دوست، پيشين، ص25
11-ناگفتهها(خاطرات شهيد مهدي عراقي)، ص193
12-هفت هزار روز تاريخ ايران و انقلاب اسلامي، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، ص 165
فرمانده قیام 15 خرداد كه بود؟
هاشمی رفسنجانی در خصوص نقش محوری مهدی عراقی در واقعه پانزده خرداد چنین میگوید: من یادم هست كه در جریان 15 خرداد همین مهدی عراقی كه جوانتر بود و هنوز تجربهاش كم بود، در یكی از اتاقهای بازار نشسته بود و این انقلاب عظیم آن روز را از یك اتاق فرماندهی میكرد. او به نوعی فرمانده كل قوا بود.
۱۳۹۲/۳/۱۵