به گزارش نما ، صراط نوشت:
می گویند در ایران آزادی بیان نیست و ایرانیان در خفقان و سانسور بسر می برند. جالب آنکه در چنین شرایطی، شاعری که اشعارش کماکان در رسانه ملی، زینتبخش تیتراژ آغازین و پایانی سریال هاست، گفتمان انقلاب در نظام اسلامی را به سخره می گیرد و برخی کاندیداها را به طالبانیسم متهم می کند و کَک هیچ احدی هم نمی گزد!
عبدالجبار کاکایی، شاعر حامی کاندیدای سبزپوش و البته شکست خورده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در آخرین بروز رسانی وبلاگ شخصی اش چنین می نویسد: «حس بی اعتنایی عمومی به پدیده مجعولی به نام" گفتمان انقلاب اسلامی" در بین اغلب جوان ها وجود دارد این گفتمان شبه امنیتی که به رانت سیاسی قدرت متصل است با مصادره نماد های انقلاب در سایت ها و رسانه ها، سعی دارد خود را تنها وارث ارزش های عمومی و تثبیت شده ی انقلاب اسلامی بشناساند.»
وی در ادامه همین مطلب با توهین به جریان ارزشی حامی گفتمان ناب انقلاب اسلامی، هواخواهان این جریان را عده ای "متملق"؛ "چاپلوس"؛ "عقبگرا"؛ "رانت خوار"؛ "سرسپرده" و "تندرو" می داند و معتقد است: «رفتار های پوپو لیستی در عرصه سیاسی، ترویج فرهنگ عوامانه در عرصه هنر، تملق و چاپلوسی در برابر قدرت از ویژگی های این جریان عقب گرا ست در این گفتمان سرسپردگی سیاسی جای آزادگی را گرفته و نفرت از نخبگان هنری جامعه به خاطر نگاه غیر همسو تا جایی دامن زده می شود که با برچسب های سیاسی وام گرفته از حوزه رسانه ای قدرت ادبیات و هنر را میدان اثبات وفاداری و التزام به مشی و مسلک خود می دانند.»
در نگاه نخست، چنین ادبیات سخیفی دون شأن شاعریست که موهایش را در گرد و غبار 8 سال جنگ تحمیلی سفید کرده و سروده های پیشینش کماکان ورد زبان ایرانیان است.
در همین رابطه شاید بتوان حقد و کینه نهفته در این دست نوشته ها را در عدم توفیق جناح دگراندیش چه در سوم تیر 84 و چه در 22 خرداد 88 جستجو نمود.
همگان بیاد دارند که امثال کاکاییها هم در تیر 84 و هم در خرداد 88 از هیچ تلاشی در جهت جلوگیری از روی کار آمدن "محمود احمدی نژاد" دریغ ننمودند و از هیچ شبهه افکنی و تخریب ناجوانمردانه ای در نکوهش حامیان وی، فروگذار نکردند.
چنین حسادت هایی به وضوح در نوشته های اخیر این شاعر به اصطلاح منتقد(!) قابل مشاهده است؛ آنجاییکه اظهار می دارد: «بلاخره صدای اصلاح طلب ها بعد از چهار سال ازرسانه رسمی پخش شد عارف را متدین و موقر می بینم روحانی را مودب و عاقل و قالیباف را دلسوز و عاطفی راجع به بقیه فعلا نظری ندارم حداد و ولایتی را بیشتر دوست دارم در کتابخانه ببینم نه در راهرو های قدرت، غرضی را زیاد نمی شناسم به نظر آدم اجرایی وتوانایی می اید و جلیلی تکرار احمدی نژاد است بااین بداقبالی که ساده زیستی و پرکاری هم نمی تواند برایش محبوبیت بیاورد که ریشه ی این صفتها هم خشکیده.»!
در همین زمینه می باید گفت که خوب گویی های ایشان از امثال روحانی و عارف که اظهر من الشمس است چراکه اگر این تمجیدات و تعریفات از ایشان انجام نمی گرفت، آن هنگام جای تعجب و تحیر داشت!
پیرامون نفرت کاکایی از جلیلی هم که آفتاب آمد دلیل آفتاب. مثل روز روشن است که رابطه هواداران جناح تجدیدنظرطلب با کاندیدای طیف اصولگرا همچون "جن و بسم الله" می ماند. جالبتر آنکه اینگونه پیش قضاوت های نابخردانه اصلاح طلبان از کاندیدای اصولگرایان، فارغ از تحلیل توانایی ها، شخصیت و ظرفیت فرد مورد نظر صورت می گیرد و تنها به دلیل مواضع غیر متجددانه، شایسته هرگونه توهین و تحقیر خواهد بود.
کاکایی اما پا را فراتر گذاشته و از دیپلماسی خارجی کلان نظام و ایضاً رد صلاحیت همکارش در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا نیز شکایت می کند و می نویسد: «نباید منتظر رفاه و پیشرفت باشد ماطبق آرمان های دهه شصت قرار است بخشی از محور مقاومت منطقه باشیم مگر اینکه دستگاه دیپلماسی مستقل در اختیار یک رییس جمهور قرار بگیردکه به دنبال توسعه و رفاه و پیشرفت ازنوع ترکیه ای باشد با کمتر تزاحمی با جهان... در این صورت تازه با حزب الله لبنان جه کنیم با طوایف شیعه پرچم به دست چه کنیم ما سهم رفاه و عدالت و پیشرفتمان را با بخشهای محروم جهان تشیع تقسیم کردیم و ناچاریم دوش به دوش ان ها در گردونه قدرت سیاسی جهان بچرخیم این واقعیت جامعه ماست بد یا خوب چقدر در استطاعت ما بود یا نبود اجازه داشتیم به عنوان تکلیف شرعی بپذیریم یا نه.. فقاهت مجوز شرعی داد یا نداد ...جهان ما همین جهان آرمانی پر از تزاحم و شعار و مقاومت است..البته فقیه نیستم اما می دانم خیلی جاها به فقه عمل نکردیم خیلی جاها سیاسی کاری کردیم عدالت همانطور که روحانی گفت حتی در داخل با گروههای فکری مسلمان و متدین رعایت نشد دوست شاعر ما افشین علا به اتهام عدم التزام به ولایت و اسلام در انتخابات شورا ها رد صلاحیت شد این نمونه ای از عدالت ایرانی اسلامی عصر انقلابی ما بود خدا همه را به کرم و فضل خودش ببخشد...و بعد هدایت کند.»!
کوتاه سخن آنکه شایسته است تا امثال شعرای مذکور، پیش از بیان عقاید منکوب شده و احساسات سرخورده خویش، آن را از فیلتر عقل و منطق و تأمل عبور داده و سپس به اظهار آن بپردازند تا خدای ناکرده دچار برخی مسائل نشوند.