نسخه چاپی

بنی‌صدر برای رسول جعفریان كامنت گذاشت!

دكتر رسول جعفریان در مطلب تازه خود در وبلاگ نخبگان خبرآنلاین ضمن انتشار پاسخ بنی‌صدر و جستجو در كتابخانه دانشكده ادبیات اذعان كرده كه كتاب «زن در شاهنامه» را بنی صدر نوشته است.

جعفریان نوشت: بنده در نشانه‌های شماره 8 از قول یکی از استادان که سابقه فعالیت پژوهشی در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران را هم دارد نقل کردم که کتابی که به نام «زن در شاهنامه» در سال 58 به نام بنی‌صدر چاپ شد از خود او نبوده است. ایشان هم این مطلب را گویا از کسی شنیده بودند. چون مساله مهم بود آن را در یادداشت مزبور نوشتم اما همانجا از خوانندگان خواستم تا اگر در این باره اطلاعی دارند مرا آگاه کنند. خودم نیز به دنبال آن بودم تا اطلاع بیشتری به دست آورم. چند روز پیش دیدم آقای بنی‌صدر کامنتی زیر آن خبر گذاشته و به آن مساله جواب داده‌اند. مطلب ایشان که تندی‌هایی هم دارد به این شرح است:

«دروغ‌سازان به افلاس افتاده‌اند و این‌سان دروغ‌ها می‌سازند که خود به فریاد می‌گوید دروغ است:

1- بنی‌صدر در سال 42 به اروپا رفت و تا بازگشت به فرانسه، مرحوم دکتر صدیقی را یک بار در مراسم 14 اسفند دید.

2- این کتاب را جز بنی‌صدر کسی نمی‌توانست بنویسد و تا این زمان ننوشته است زیرا می‌باید نظریه فردوسی درباره قدرت را می‌شناخت. قواعدی را که قدرت از پیدایش تا انحلال از آنها پیروی می‌کند می‌شناخت. امرهای مستمر و رابطه‌هاشان را می‌شناخت. مطالعه‌ای در جامعه‌شناسی تاریخی زن و زناشویی و نقش زن در ایجاد تار عنکبوت روابط افقی - عمودی قدرت را انجام داده بود. جز بنی‌صدر کسی این زحمت را به خود نداده بود.

3- دکتر بهنام به اتفاق دکتر راسخ کتابی در باره جامعه‌شناسی خانواده انتشار داده‌اند. مقایسه این کتاب با کتاب نوشته بنی‌صدر، می‌گوید که همسر خارجی او می‌توانست چنین تزی را بنویسد یا خیر؟

4- کتاب از آغاز تا انتها یک نثر و کار یک قلم است.

5- اگر چنین تزی وجود می‌داشت هنوز هم باید در کتابخانه دانشگاه وجود داشته باشد.

6- نه مرحوم دکتر صدیقی بی زبان و قلم بود و نه همسرخارجی او. در طول این مدت دراز، یک کلمه می‌گفتند.

7- موضوع کتاب در قلمرو کار مرحوم دکتر صدیقی نیست.

8- دست‌نویس کتاب و شاهنامه‌ای که در حاشیه هرصفحه آن علامت‌گذاری شده است و برگه‌های تهیه شده همه موجودند.

9- بنی‌صدر در شاهنامه نخست به دنبال امرهای واقع مستمر بود و چون آن کتاب را به پایان برد، نظریه قدرت فردوسی را شناخت.

10- نگون‌بخت آنها که هنوز نمی‌دانند کسی، آن‌هم با دروغ، نمی‌تواند دیگری را خراب کند. هرکس خود را می‌سازد و یا خراب می‌کند. متن می‌گوید که سازنده دروغ تا کجا زورپرست است و زبانی که به کار برده است خالص زبان زور است و جمله‌ها را چنان ساخته است که به گمان سازنده، بنی‌صدر را تخریب کنند. غافل از اینکه عقل زورمدار سازنده خود را آشکار کرده‌اند.

11- دروغ‌ساز گفته است متن مقدمه و حاصل سخن از بنی‌صدر است و با نثر متن فرق دارد. همین دروغ آشکار کفایت می‌کند بر غرض‌ورزی دروغ‌سازان زیرا هر کس خواندن و نوشتن فارسی را در حد یک دیپلمه متوسطه بداند، این را در می‌یابد که کتاب از آغاز تا پایان یک نثر است.

شاد و پیروز باشید

ابوالحسن بنی صدر»

آنچه باید بنده عرض کنم این است:‌ اوائل هفته جاری فرصتی دست داد تا در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از پایان‌نامه‌ای با این عنوان جست‌وجو کنم. این جست‌وجو با وساطت آقای دکتر زندیه نتیجه داد و حاصلش آن شد که رساله‌ای باعنوان «زن در شاهنامه» از «ترزا باتستی بهنام» در سال 1340 با راهنمایی مرحوم سعید نفیسی در 316 صفحه به انجام رسیده و در تاریخ 23 خرداد 1340 به عنوان رساله دکتری به تصویب رسیده است. این رساله که بسیار مفصل است، شامل تمامی داستان‌های شاهنامه می‌شود که در آنها بحث زن و ازدواج و عشق و رابطه آنها با قدرت است. در واقع نویسنده، متن کامل اشعار مربوطه را در پایان‌نامه درج کرده است. علی‌القاعده این همان رساله‌ای است که در بحث ما در نشانه‌های هشت از آن صحبت شده بود. بنده این رساله را با کتاب زن در شاهنامه آقای بنی‌صدر مقابله کردم. به نظر می‌رسد ارتباطی با یکدیگر ندارند، جز آنکه محتمل است (تنها در حد احتمال و به دلیل این که در موسسه تحقیقات اجتماعی بوده‌اند و مربوط به سال‌های حضور بنی‌صدر در آنجاست، یعنی قبل از سال 42) این کتاب بر اساس آن رساله جهت اقتباس کامل متن داستان‌ها و اشعار که تحلیل بر محور آنها انجام شده نوشته شده باشد.

به عبارت دیگر ایشان در هر بخش، بر اساس آن پایان‌نامه، گزیده‌ای از این اشعار را همراه با تحلیل‌های خود درباره زن و قدرت و سیاست همراه با اصطلاحات خاص خود آورده‌ است. بنابراین، اینکه گفته شود بنی‌صدر آن رساله را به نام خود چاپ کرده، با توجه به محتوای این رساله سخن صحیحی نیست.

محتوای کلی یادداشت بنی‌صدر که به صورت کامنت در پایین مطلب بنده به نقل از آن استاد آمده بود و ایشان هم آن را از دیگری نقل کردند و بسا اساس آن، نوعی شباهت دو عنوان یا احتمالی بود که از آن سخن رفت، درست است.

آنچه از بنده افزوده شده بود این بود که مقدمه و موخره شباهت به نثر آقای بنی‌صدر دارد اما متن چنین نیست. اکنون که با دقت بیشتری نگاه کردم، دریافتم که متن کتاب هم شبیه نثر اوست. بگذریم که تحلیل‌های ارائه شده بیشتر لفاظی و فاقد معنای محصل است که این البته قضاوت متخصص دیگری را می‌طلبد. نیز برخی از مطالبی که در یادداشت آقای بنی‌صدر آمده، در واقع در اثر نخواندن درست مطلب بنده است، به خصوص که اصلا داستان نقل شده، جز در یک عبارت به صورت حاشیه‌ای، ربطی به مرحوم صدیقی که بنیانگذار مطالعات جامعه‌شناسی در ایران است، نداشت و اصلا بحث این نبود که زن دکتر صدیقی این رساله را نوشته است!

به هر روی تا اینجا، باید گفت که آنچه بنده نقل کرده بودم، قابل اثبات نیست.

۱۳۹۲/۳/۲۳

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...