به گزارش نما ،2 مرد افغان گردانندگان این باند بوده و 5 مرد ایرانی نوچههایشان بودند.ساعت یک بامداد، 20 اردیبهشتماه امسال ماجرای دستبرد به خانهای اعیانی در شمال تهران به پلیس 110 مخابره شد و دقایقی بعد تیمی از ماموران کلانتری 102 پاسداران پای در صحنه سرقت گذاشتند و با سرقت باورنکردنیای روبهرو شدند.پسر صاحبخانه که در صحنه سرقت با دزدان خشن درگیر شده بود به ماموران گفت: همراه پدر و مادرم در خانه بودیم و بعد از خوردن شام هر کسی به اتاقش رفت تا بخوابد.ساعت 12 و 30 دقیقه شب بود که صدای شکسته شدن شیشه را شنیدم وقتی به طبقه پایین آمدم دیدم 5 مرد چماقدار داخل خانه هستند وقتی خواستم با یکی از آنها درگیر شوم یکی از دزدان با دسته چاقویش ضرباتی به من زد و خواست در کنار پدر و مادرم روی زمین بخوابم و صدایمان درنیاید.وی افزود: دزدان بهراحتی همه وسایل خانه را بار خودروهایشان کرده و با سرعت پا به فرار گذاشتند.با ادعاهای این پسر جوان بازپرس نصرتی از شعبه هفتم بازپرسی دادسرای جنایی دستور داد تا تیمی از اداره پنجم پلیس آگاهی تهران برای ردیابی این باند خشن وارد عمل شوند.کارآگاهان در گام نخست پی بردند که دزدان در توطئهای دیگر دست به سرقت وسایل یک شرکت چوب در غرب پایتخت زدهاند.در این مرحله ماموران به سراغ نگهبان شرکت رفتند که وی به پلیس گفت: ساعت 2 شب بود و من سرگرم نگهبانی شرکت بودم که ناگهان 7 مرد از در و دیوار وارد شرکت شدند و تا خواستم سر و صدا کنم مانع کارم شدند و با بستن دست و پاهایم مرا داخل اتاقک نگهبانی زندانی کردند.
وی افزود: پس از زندانی شدنم آن همه وسایل را سوار کامیونی که در حیاط شرکت بود به سراغ گاوصندوق رفته اما چون نمیتوانستند بازش کنند آن را پشت پیکان وانتشان گذاشته و پا به فرار گذاشتند تا اینکه صبح یکی از کارگران به سرکار آمد و پس از رهاییام با پلیس تماس گرفتیم.
ردی از دزدان بهدست نیامده بود تا اینکه روز 31 اردیبهشتماه ماموران کلانتری 151 یافتآباد که در حال گشتزنی بودند به رفتارهای مرد جوانی که جلوی شرکت مخابراتی بود مرموز شدند و زمانی که به وی نزدیک شدند مرد مرموز با فریادهای پلیس، پلیس پا به فرار گذاشت و ماموران دیدند که چند مرد دیگر از شرکت خارج شده و قصد فرار دارند.پلیس در زمان فرار دزدان توانست یکی از آنان را که «جمال» نام دارد زمینگیر کند. «جمال» که راهی برای فرار از اتهاماتش نداشت به ناچار همدستانش را لو داد و مأموران مخفیگاه آنان را در غرب پایتخت تحت نظر گرفتند اما مشخص شد آنان با دستگیری همدستشان تغییر مکان دادهاند.کارآگاهان در تجسسهای پلیسی پی بردند که اعضای این باند در طراحی دیگری با تصادفهای ساختگی چند خودروی گرانقیمت دزدیدهاند و قصد دارند توطئهای دیگر طراحی کنند.ردیابیها ادامه داشت تا اینکه روز 13 خردادماه «صادق» سوار بر تویوتای سرقتی به کارواشی در غرب پایتخت رفته بود که از سوی مأموران ردزنی شد و در عملیاتی غافلگیرانه وی را دستگیر کردند.«صادق» که به تازگی وارد این گروه شده بود و نقش زاغ زن را داشت پاتوقهای همدستانش را به پلیس لو داد و 3 نفر دیگر از اعضای باند در چند دقیقه عملیاتی دستگیر شدند اما 2 مرد افغانی که سرکرده گروه بودند با اطلاع از دستگیری «صادق» پا به فرار گذاشتهاند. بنابه این گزارش، ردیابیها برای دستگیر 2 تبهکار افغان در این زمینه ادامه دارد.
گفتوگو با دزد تازهکار
«صادق» 27 ساله که کار پردرآمدی داشته به خاطر شیشه و ترک کارش به 10 میلیون پول نیاز داشته که تصمیم به همکاری با این باند مخوف را گرفته است:
درس خواندهای؟
دیپلم دارم و همسرم فوقلیسانس دارد.
شغل؟
کار خدمات مجالس انجام میدادم و مسئول طراحی باغ ها و آتشبازی جشنها بودم.
چقدر درآمد داشتی؟
هفتهای 5 میلیون تومان!
پس چرا دزدی؟
همهچیز از شیشه و ترک کارم شروع شد و به پول پیش برای خانهام نیاز داشتم.
چه مدت است شیشهای شدی؟
یک سال پیش از روی کنجکاوی در یک مهمانی شیشه کشیدم از همان زمان به بعد اعتیاد پیدا کردم.
به خاطر اعتیاد از کار بیکار شدی؟
چون اعتیاد پیدا کردم زمان کمتری برای کارم میگذاشتم و خود خواسته از کارم استعفا دادم اما صاحبکارم مخالفت کرد و با اینکه متوجه شده بود اعتیاد پیدا کردم خواست تا در کنارش کار کنم ولی غرورم مانع برگشتن به کار شد.
همسرت خبر دارد شیشهای هستی؟
همسرم فهمیده بود و از من میخواست که به خاطر بچهام ترک کنم اما با اینکه از کشیدن شیشه راضی نبودم به خاطر عادت هر روز شیشه میکشیدم.
درآمدت خوب بود باز هم به پول نیاز داشتی؟
به یکی از دوستانم 15 میلیون تومان پول قرض دادم و در حالی که همسرم مخالف این کار بود اما من به دوستم اعتماد داشتم که وی نیز با خیانت به من بعد از گرفتن پول ناپدید شد و بعد از آن از کارم بیرون آمده بودم و برای گرفتن خانه جدید به پول نیاز داشتم و اسباب و وسایل خانهام گوشه خانه مادرزنم بود و چون کسی نبود به من کمک کند تصمیم به دزدی گرفتم.
چرا از صاحبکارت قرض نگرفتی؟
صاحبکارم چندبار خواست تا به سرکارم برگردم و در پول اجارهخانه کمکم کند اما قبول نکردم و امروز پشیمانم.
از دزدی ها چقدر پول بهدست آوردی؟
3 میلیون تومان که هنوز جرأت پیدا نکردهام به آن دست بزنم چون تا امروز پول حرام به خانهام نبردهام و خوشحالم که دستگیر شدم.
خوشحال؟
بله. چون بیرون از زندان نمیتوانستم شیشه را ترک کنم اما اینجا بهراحتی اعتیادم را ترک کردم و تازه فهمیدم خانواده ام مرا با همه شرایط میخواهند و من خودم پرتوقع بودم که دست به دزدی زدم و همه فکرم همسر و دخترم شده و دلم برایشان تنگ شده است.
پس از آزادی تصور میکنی همسرت حاضر است در کنارت بماند؟
من بهترین همسر دنیا را دارم و میدانم که هیچ وقت پشتم را خالی نمیکند و زمانی که در دادگاه من را دید با اشک گفت که منتظرم است.
چطور با این باند آشنا شدی؟
از طریق «محمد» که میدانست به پول نیاز دارم و بچهمحلمان است.
بعد از آزادی دوباره دزدی میکنی؟
نه. غرورم شکسته شد و پیش صاحبکارم میروم از وی میخواهم که کمکم کند و دستم را دوباره بگیرد.