نسخه چاپی

راهنمای آزادسازی قدس

سعدالله زارعی

«قدس را چه کسی و چگونه آزاد می‌کند» این اساسی‌ترین سؤال جهان اسلام طی حدود هفت دهه گذشته است این پرسش در جای خود حاکی از این باور قطعی است که قدس حتما باید آزاد شود و این یک باور و «آرمان» مشترک در جهان اسلام است. هیچ مسلمانی در هیچ کجای دنیا هر چند در موضع «اقلیت» باشد، در لزوم آزادسازی قدس و نیز «مسئولیت» خود در این موضوع تردید ندارد و اگر هنوز بیت‌المقدس به پایتخت رژیم غاصب تبدیل نشده و هنوز مسلمین فلسطینی می‌توانند در مسجدالاقصی نماز بخوانند، بخاطر این حس عمومی است. اشغال کامل قدس و قطع دست مسلمانان از آن علی‌الاصول به یک انفجار عمومی در جهان اسلام منجر می‌گردد بگونه‌ای که غرب قادر به تحمل نتایج آن نیست و از این رو حتی آمریکایی‌ها با این سیاست صهیونیستی مخالفت کرده‌اند.
اما در عین حال رژیم صهیونیستی موجودیت خود را با اشغال کامل قدس مرتبط می‌داند. از نظر بنیانگذاران اسرائیل، تا زمانی که قدس در اختیار مسلمانان قرار دارد اشغال بقیه سرزمین‌های فلسطینی و حتی سرزمین کشورهای عرب همجوار فلسطینی نمی‌تواند تثبیت اسرائیل را در پی داشته باشد چرا که وجود قدس و اماکن مقدس تاریخی آن نظیر «قبه‌الصخره» و «مسجدالاقصی» به یاد همگان می‌آورد که اینک این سرزمین توسط رژیمی یهودی غصب شده و خود این موضوع بالاخره کانون یک جنبش بزرگ ضد صهیونیستی خواهد بود. اسرائیلی‌ها واقعاً از فردا خبر ندارند خودشان می‌دانند که در این منطقه طی 300-200 سال اخیر چه حکومت‌هایی سقوط کرده‌اند و چه جنبش‌هایی پدید آمده‌اند و تغییرات چه سریع اتفاق می‌افتند آنان فراموش نمی‌کنند که به چشم بر هم زدنی «جزیره ثبات» کانون سهمگین‌ترین و پردامنه‌ترین انقلاب‌های دینی شد. آنان فراموش نمی‌کنند که طی 30 سال با وجود مخالفت جدی غربی عربی یک «جمهوری اسلامی» پدید آمد، که بی‌محابا «محو اسرائیل» را طلب می‌کند همین دیروز نتانیاهو بااشاره به اظهارنظر دکتر روحانی در مورد اسرائیل، نومیدانه تغییر به نفع اسرائیل در ایران را یک توهم خواند. صهیونیست‌ها می‌دانند که به سادگی یک موج مردمی در شمال آفریقا رژیم‌های بن‌علی، مبارک و قذافی را ساقط کرد و حال آنکه این رژیم‌ها از مستحکم‌ترین رژیم‌های منطقه بودند. صهیونیست‌ها می‌دانند که یک گروه دینی با شمار کم به میدان مقابله با اسرائیل آمد و امروز قوی‌ترین جریان ضد صهیونیستی در منطقه به حساب می‌آید. سران تل‌آویو هنوز تلخی هزیمت از لبنان در سالهای 1996 و 2000 را در کام خودحس می‌کنند.
رژیم تل‌آویو از «حوثی‌ها» و انگیزه‌های قوی آنان در یمن خبر دارد و می‌داند که آنان در حال تمرین برای مواجهه با صهیونیست‌هایند و برایشان هیچ چیز شیرین‌تر از این نیست که در جنگ با اسرائیل بکشند و یا به شهادت برسند. رژیم تل‌آویو «صدری‌ها» و «بدری‌های» عراق را می‌شناسد و از انگیزه‌های قوی ضد صهیونیستی آنان خبر دارد کما اینکه جوانان پرحرارت کشمیری و بحرینی را بخوبی می‌شناسد و می‌داند که برای ورود در یک جنگ ضد اسرائیلی لحظه‌شماری می‌نمایند تا چه رسد به اینکه اسرائیل از انگیزه بسیار قوی میلیونها نیروی بسیجی در ایران خبر دارد و می‌داند که آنان صبح را به شب می‌رسانند در حالی که خود را برای لحظه موعود آماده می‌نمایند.
با این وصف کاملاً پیداست که رژیم صهیونیستی اگرچه از حمایت زیاد غرب و از همراهی بی‌دریغ خائنان عرب برخوردار است ولی اوضاع را برای خود خطرناک ارزیابی می‌نماید. اسرائیل برای مواجهه با «خطرات آینده» دو راهبرد را در پیش گرفته است؛ «راهبرد درگیرسازی ظرفیت جبهه‌ای جهان اسلام» از طریق دامن زدن به اختلافات عقیدتی میان مسلمانان و به میدان فرستادن وهابیون ارهابی به نام دفاع از اهل سنت، و «راهبرد تکمیل اشغال تدریجی بیت‌المقدس» از طریق تداوم شهرک‌سازی‌ها و ادامه کوچاندن اعراب از بیت‌المقدس و همزمان با این دو استفاده از ظرفیت عناصر سازشکار در تشکیلات خودگردان و سران قطر و سعودی برای توافقی جلوه دادن سیاست تداوم شهرک‌سازی و خاتمه دادن به پرونده بازگشت آوارگان فلسطینی. رژیم صهیونیستی اگرچه چهره‌ای مصمم از خود به نمایش می‌گذارد ولی به هیچ وجه اطمینانی به آینده ندارد، حزب‌الله لبنان امروز علاوه بر مرزهای شمالی فلسطین بر مرزهای شمال شرقی فلسطین- یعنی مناطق مشترک با سوریه - نیز سیطره دارد و خود اسرائیلی‌ها معتقدند حزب‌الله از هر زمانی قوی‌تر شده و رابطه آن با دولت سوریه از همیشه قوی‌تر و عملیاتی‌تر است. رژیم صهیونیستی در بخش میانی با دو نیروی قوی معارض مواجه می‌باشد، نیرویی مرکب از حماس و جهاد اسلامی در میانه غربی که به پشتیبانی 8/1 میلیون نفر از جمعیت عمدتا جوان ساکن غزه متکی است و نیرویی مرکب از کتائب (گردانها) فلسطینی که چندان تابع تشکیلات سازشکار محمود عباس هم نبوده و به پشتیبانی دست کم 5/2 میلیون نفر فلسطینی ساکن کرانه و قدس شرقی و جنین متکی است. این‌ها در وقت لازم می‌توانند یک جهنم واقعی را علیه اسرائیل به وجود آورند. رژیم صهیونیستی در عین حال هیچ اطمینان خاطری از مرزهای طولانی خود با اردن و مصر ندارد، همین حالا هفته‌ای نیست که اسرائیلی‌ها چند تلفات را در مواجهه با نیروهای مرموز صحرای سینا ندهند. منطقه بزرگ سینا که عنصر اصلی شکل دهنده به معاهده استراتژیک کمپ دیوید می‌باشد عملا به یک منطقه آزاد تبدیل شده و معلوم نیست که آیا در نهایت ارتش مصر به فرض اینکه انگیزه‌ای برای حفظ امنیت به نفع اسرائیل داشته باشد، قادر به کنترل سینا خواهد بود. این ارتش طی ماههای اخیر حتی نتوانست امنیت منطقه بسیار کوچکتر مصری «طابا» در مجاورت با منطقه فلسطینی «ایلات» را که در پیمان کمپ دیوید بطور خاص از آن بعنوان «منطقه حایل» یاد شده، تامین نماید و حال آنکه از نظر تحلیلگران امنیتی، وضع امنیتی سینا مهمترین شاخص ارزیابی توانمندی یا ناتوانی ارتش مصر در مهار بحران امنیتی به حساب می‌آید.
«قدس را چه کسی و چگونه آزاد می‌کند» تا پیش از اعلام رسمی اشغال فلسطین توسط اسرائیل در سال 1327 ش، تصور می‌شد که خیزش‌های محدود محلی و حساسیت مذهبی مسلمانان و هیئت علمای متولی اماکن مقدسه فلسطین تحت رهبری حاج امین حسینی می‌تواند مانع دست‌اندازی رژیم صهیونیستی به قدس و سایر اماکن مقدس اسلامی شود اما هرچند مرحوم حاج امین و واکنش عمومی مردم نقش مهمی در دفاع از قدس داشت ولی در عمل نتوانست مانع تجاوزات صهیونیست‌ها شود و از این رو در این دوره ما بارها شاهد هجوم صهیونیست‌ها به مسجد‌الاقصی و حتی به آتش کشیده شدن آن بودیم.
پس از آنکه موجودیت رژیم منحوس اسرائیل اعلام شد، باور عمومی مسلمانان بخصوص باور جهان عرب این بود که «وحدت عربی» و «انگیزه‌های عربی» در نهایت به آزاد شدن کامل قدس و ممانعت از دست‌اندازی صهیونیست‌ها به آن می‌شود. اگر نگاهی به سخنرانی‌های رهبران عربی و شعارهایی که در اجتماعات آنان داده می‌شد و نیز مقالاتی که در دهه اول پس از اشغال فلسطین در مطبوعات عربی درج می‌شد، بیاندازیم درمی‌یابیم که عربیت مهمترین پایه خنثی‌سازی تلاش صهیونیسم در سیطره بر قدس شریف است. بعنوان مثال هفته‌نامه «الثار» که توسط گروهی فلسطینی معتقد در فاصله سالهای 1331 تا 1337 ش در لبنان به چاپ می‌رسید و یکی از اصلی‌ترین نشریات فلسطینی به حساب می‌آمد در یکی از سرمقاله‌های خود نوشت: «تنها بازگشت سیادت و سروری عرب بر سرزمین فلسطینی بصورت یک سلطه و سیطره مطلق است که طرح یهودی شدن فلسطین را خنثی می‌کند». این تریبونها در این مقطع بنحو افراط‌گرایانه‌ای روی انگیزه‌های عربیت تاکید می‌کردند ولی در عمل هیچ دستاوردی نصیب اعراب نگردید. امروز هم البته حتی در میان فلسطینی‌ها شعار ناسیونالیستی داده می‌شود و رگه‌هایی از این موضوع حتی در گروههای اسلام‌گرایی‌نظیر «حماس» هم وجود دارد ولی دیگر از آن مطلق‌گرایی خبری نیست.
امروز این اعتقاد که نه انگیزه‌های صرف فلسطینی و نه انگیزه‌های صرف عربی، نه مبارزه صرف مسلحانه و نه مبارزه صرف سیاسی، نه مبارزه صرف تشکیلاتی و نه مبارزه صرف مردمی قادر به دفاع از فلسطین و قدس هستند به یک باور نسبتا عمومی تبدیل شده است. برای آزادسازی فلسطین امام عظیم‌الشان راهی را نشان دادند که ضمن آنکه نافی انگیزه‌های عربی یا تشکیلاتی یا تسلیحاتی و یا توده‌ای نیست اما راه کاملتر و جامعتری را فراروی فلسطین قرار می‌دهد. نظریه و راه‌حل حضرت امام خمینی- قدس‌سره- چند پایه اساسی دارد؛ 1- آزادی فلسطین را باید از پافشاری بر آزادی قدس آغاز کرد چرا که از یک سو قدس قلب فلسطین است و از سوی دیگر دفاع از این نقطه است که خون همه ملت‌های اسلامی را به جوش می‌آورد و در منطق عمومی بین‌المللی هم این دفاعی مشروع‌تر به حساب می‌آید چرا که قوانین بین‌المللی بیت‌المقدس را منطقه‌ای بین‌المللی به حساب آورده است 2- آزادسازی قدس و فلسطین مسئولیتی عمومی برای همه آزادگان دنیا و بخصوص همه مسلمانان است و در این راه میان یک فلسطینی یا یک اندونزیایی و مراکشی و... تفاوتی وجود ندارد. 3- آزادسازی فلسطین و قدس باید با انگیزه‌های قوی دینی و با هدف احیای قدرت اسلام دنبال گردد 4- در آزادی قدس باید همه ظرفیت‌ اجتماعی جهان اسلام پای کار بیاید و در این صورت بدون نیاز به جنگ، اسرائیل محو می‌شود 5- در عین حال از آنجا که خنثی‌سازی نقشه غربی- صهیونیستی در مورد فلسطین و قدس فوریت دارد و نمی‌توان تا به میدان آمدن همه ظرفیت اجتماعی مسلمانان در سراسر دنیا صبر کرد، باید از «مسلسل‌های متکی به ایمان و قدرت اسلام» استفاده کرد 6- آزادسازی قدس و فلسطین را باید مبدأ حل همه مشکلات جهان اسلام قرار داد و «رهایی همه مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیطان بزرگ و ابرقدرت‌ها» را به عنوان هدف نهایی و میثاق مشترک ملت‌های مسلمان مد نظر قرار داد. 7- در مبارزه برای آزادی قدس و فلسطین باید آمریکا را به عنوان مهمترین عامل حیات رژیم غاصب از جهان اسلام طرد کرد و برای آن ملت‌ها باید به طور جدی از دولت‌های خود بخواهند که در روابط با آمریکا تجدیدنظر نموده و در برابر طرح‌های آن ایستادگی نمایند.
نظریه امام برای آزادسازی فلسطین، نظریه‌ای جامع است و در میان همه فرق و مذاهب اسلامی پذیرفته شده است و از این رو می‌توان از آن به عنوان «نظریه جامع آزادسازی فلسطین» حرف زد و به مطالبه عمومی جهان اسلام تبدیل کرد این مسئولیتی است که همه دستگاه‌های مرتبط با حوزه سیاست خارجی کشور بر دوش دارند، امری که تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته است.

کیهان

۱۳۹۲/۵/۱۲

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...