نسخه چاپی

نقدي بر «چند حاشيه بر نطق دكتر احمد توكلي»

چرا باید از كلیت دولت روحانی حمایت می شد؟

"چند حاشیه بر نطق دكتر احمد توكلی" عنوان یاداشت انتقادی آقای فرشاد مهدی پور{اینجا} از نویسندگان محترم الف است كه به نقد مدل و رویكرد احمدتوكلی به كابینه حسن روحانی پرداخته است. نویسنده نكات مثبت و منفی دفاع توكلی از كلیت كابینه را مطرح و اما از دو جنبه به جهت گیری اصلی توكلی انتقاد داشته است.

بخش اول انتقاد از بیان علت شکست جریان اصولگرایی در انتخابات اخیر است. نویسنده این ادعای توکلی مبنی بر اینکه شکست اصولگرا ها به دلیل عدم اعلام برائت آنها از کج رفتاری های دولت گذشته بود را نادرست دانسته است. نویسنده معتقد است اصولگراها در موارد بسیاری به عنوان منتقد دولت نهم و دهم ظاهر شدند. اما نقد اصلی منتقد به دفاع توکلی از کلیت کابینه است و اینکه چرا این حمایت از دولت نهم و دهم صورت نگرفت.

در این رابطه چند ذکر چند نکته ضروری است؛

اعلام برائت یا اصلاح سیاست
نقد یکم. نویسنده نوشته است:" اما این‌که «علت عدم موفقیت نامزدهاي اصول‌گرا در انتخابات اين بود كه اكثريت اين جريان طي سال‌های گذشته هر چه رئيس‌جمهور وقت كرد يا حمايت کردند يا با سكوت مهر تاييد زدند» گفته‌ای مشمول نقد است، چرا که اولاً کدامین اقدام دولت درگذشته! شامل جرح و تعدیل و مخالفت نشد که بتوان چنین نظری داد؟"

اول: آنچه باعث شد مردم کج رفتاری دولت نهم و دهم را به حساب اصولگرایان گذارند عدم اعلام برائت و بیزاری است. اعلام برائت از رویه های خطرناک نه اعلام برائت از یک سیاست غلط. سال ۸۴ و ۸۵ روزهای اصلاح و ترمیم سیاست های نادرست بود. اما بجز یکی دو سال اول، بیشتر سالهای دولت گذشته را با رویه های غلط مواجه بودیم نه برخی سیاست های خاص.

اعلام برائت از بی قانونی ها، دفاع از متهمین فساد، اباحه گری فرهنگی، ایستادگی مقابل ولایت و مرجعیت و روحانیت، ترویج گرایش های فرهنگی غیر دینی و مواردی از این دست. این موارد بیشتر از اصلاح نیازمند اعلام برائت بود. اصلا جنس اصلاح چنین بدعت ها و رویه های خطرناکی اصلاح حاکمیتی نیست؛ اعلام موضع نخبگانی است.

اعلام برائت اصولگراها یا مجلس
ضمن اینکه اعلام برائت اصولگراها ضروری بود نه اعلام برائت مجلس. هرچند در مجلس نیز تنها اقلیتی در تب و تاب کنترل دولت بودند. برخی نیز که مخالفت می کردند به دلیل بی صداقتی و برخی زد وبندهایی که بعدها برای مردم آشکار شد اصل خیرخواهی شان زیر سوال رفت.

بخشی عمده ای از بدنه اصولگرا تا همین روزهای آخر نیز اگر چه به اشکالات دولت واقف بودند اما به دلیل تحلیل نادرست از جایگاه ولایت فقیه و در مواردی نگرانی از کاهش اقبال اجتماعی با کژی ها مماشات کردند.

جریان انحرافی یا احمدی نژاد
دوم. انتقاد اصلی اصولگراها تا سالها معطوف به جریانی شد که بعدها به تعبیر خود اصولگرا ها به گروهک و فرقه و کمتر از آن تقلیل یافت. انتقاد از مشائی به جای احمدی نژاد همان ادرس غلطی بود که جامعه آگاه و مطلع نمی پذیرفت . مردم سوال می کردند چطور ممکن است یک نفر تا این اندازه مساله دار باشد و انحرافی؛ اما رئیس او که از رفتار و افکار وی حمایت می کند همچنان قدسی بماند و اصولگرا؟ جامعه هنوز فراموش نکرده است که اصولگراها برای جدا کردن احمدی نژاد از مشائی گفتند و نوشتند که مشائی رئیس جمهور را سحر و جادو کرده است: «احمدی نژاد مسخ شده است و اگرنه به اختیار خود همچنان اصولگرا است». نگفتند؟

اما این چند سال آخر همه دیدند که منشا همه بد رفتاری ها و افکار غلط خود رئیس جمهور وقت است نه این و آن.

رفتار کاریکاتورگونه
سوم. اتفاقن آنچه موجب ناراحتی مردم شد برخورد کاریکاتورگونه اصولگراها با دولت بود. به ساعت کار و تعطیلی ها انتقاد داشتند -که البته درست بود- اما موضوعات مهمتر مثل حمایت از متهمین فساد و اداره کشور با رمالی و کف بینی و ایستادن مقابل رهبری و اباحه گری محض در حوزه فرهنگ و ولنگاری دراقتصاد و آزادسازی بی محابا قیمت ها و بهم زدن بازی نظام در بیداری اسلامی و غیره را نمی دیدند.

اصولگراها حتي حاضر نبودند در انتخابات مجلس نهم درباره وضعیت نابسامان بازار ارز موضع گیری داشته باشند. از بیانیه دادن و روشنگری در خصوص گرانی ها طفره می رفتند. غیر این بود که سکوت کردند؟ در ماجرای اتهامات رحیمی چند اصولگرا فعال بودند؟ چند نفر تا آخر ماندند؟ در ماجرای سیاست خشن و مخاطره آمیز رهاسازی قیمت ها چطور؟ در همین ماجرای اخیر ۷۵ هزار میلیارد تومان و سناریوی دروغین دولت برای مثبت سازی حساب های مالی اش که در صورت اجرا دودش تا ماهها به چشم مردم می رفت، اصولگراها بجز یک یا دو نفر کجا بودند؟ اصولگراها که خبر داشتند رئیس جمهور وقت چند بار مقابل رهبری در علن و غیر علن ایستاده است. چرا سکوت کردند؟ اگر معجزه خانه نشینی نبود، اصولگراها در روشنگری و افتادن پرده ها هیچ سهمی نداشتند. روزنامه اصولگرا تقابل با مرجعیت و رهبری و فساد اقتصادی و انبوهی از اباحی گری های فرهنگی را ۱۰ نمره منفی از ۱۰۰ دانستند. حق بود؟

و اما جریان دست ساز
همه این موارد سوای رفتار گروه موسوم به پایداری بود. در وصف پایداری ها به عنوان بخشی از بدنه اصولگرائی همین بس که تا این اواخر تصور رایج این بود که «جریان دست ساز احمدی نژاد» هستند. هرچند نبودند؛ اما رفتارشان اجازه نمی داد مردم غیر این باور کنند.

این عوامل باعث شد شب انتخابات با اینکه در مواردی نامزدهای اصولگرا، دولت را تندتر از اصلاح طلبان یا دیگران نقد می کردند اما مردم نپذیرند. کسانی که در این راه پیشگام بودند نیز به پای این جریان مسامحه گر سوختند.

۸۸ وخیمتر بود یا ۹۲؟
نقد دوم. برادر مهدی پور درباره دفاع از کلیات کابینه نوشتند که: سوال دیگر در باب همین مقدمه واقع‌بینانه است؛ کدامین بخش این فرآیند (یعنی دشواری‌ شرایط و وجود موقعیت حساس) نسبت به چهار یا هشت سال پیش تغییر یافته؟ مگر در شهریور ۸۸، اوضاع و احوال داخلی از این هم وخیم‌تر و غامض‌تر نبود، چرا در آن هنگام (۸ شهریور ۸۸)، آقای توکلی به‌دلیل فقدان کارآمدی در دولت به مخالفت با آن پرداختند و «براي حفظ منافع مردم و كشور»، خواستار ارزیابی کابینه (یعنی رای ندادن به آن) شدند و امروز درست در جهت مخالف، خواستار رای اعتماد به این کابینه می‌شوند؟"

کاملا شرایط متفاوت است
اول. شرایط وخیم داخلی را باید در دو حالت دید. حالت اول شرایطی است که به دلیل عوامل برون زا مثل تحریم و یا بی تدبیری های بجا مانده از گذشته، مدیریت جامعه در کوتاه مدت یا از تدبیر حاکمیت خارج است و یا اصلاح و نتایج آن به کندی صورت می گیرد. در این شرایط گفته می شود دولت به بند یا گروگان است.

حالت دوم شرایطی است که کشور با مجموعه ای از مشکلات طبیعی و روزمره مواجه است که باید توسط مدیریت مجرب تدبیر شود. برای مواجهه با حالت دوم اولین گام انتخاب مدیران کارآمد است.

اما در نخستین حالت، در گام اول کشور نیازمند دمیدن روح اعتماد و ثبات است. ابتدا از حیث روانی باید کشور مدیریت شود و در گام بعدی انتخاب بهترین مدیر.

حالا سوال این است که این روزها با کدام شرایط وخیم مواجه ایم؟ آیا شرایطی که حسن روحانی با آن مواجه است با سال ۸۴ یا حتا ایام فتنه و ۸۸ قابل مقایسه است؟ سال ۸۸ نیازمند مدیریت افکار عمومی و برطرف کردن شبهات و حضور موثر سیاسیون و خواص بودیم. سال ۹۲ چطور؟

دولت گروگان یعنی چه؟
شرایط امروز برای دولت روحانی از نوع اول است. دولتی که حسن روحانی تحویل گرفته است از حیث تحریم ها و بی تدبیری های اقتصادی با سال ۸۸ و یا ۸۴ قابل مقایسه نیست. فقط شاخص ها را مرور کنید. رشد اقتصادی منفی ۱.۵ درصد. رشد منفی اقتصاد در منطقه در سال گذشته جز سودان از همه کشورها پائین تر بوده است. ۱۲.۵ درصد بیکاری در اسفند ۹۱ نیز در منطقه جز سودان از همه کشورها بالاتر بوده است. در ۴ ماهه اول ۹۱ نسبت به دوره مشابه ۹۰، از بیست گروه اصلی صنعت که ۷۰ درصد تولید صنعتی را بر عهده دارند تا ۷۹ درصد کاهش تولید داشتند. تورم در آستانه ۴۲ درصد و فشار قیمت ها هنوز از حیث هزینه های واقعی خود را بطور کامل نشان نداده است. نااطمینانی در بازار ارز به شدت در ایجاد بی اعتمادی به حاکمیت اقتصادی اثر گذار بوده است و هر سیاستی را با هر سطحی از کارشناسی بر نمی تابد.

تحريم بانکی و نفتی، تحريمهاي بين المللي و مشکلات اعتبار اسنادي، محدوديت دسترسي به بازارهاي مالي جهاني، مشکل طرف عرضه و کمبودهاي احتمالي آينده، افزایش ۲۰۰ درصدی نرخ ارز، بی ثباتی در سیاست ها و اقدامات، بی اعتمادی به مقامات اقتصادی و پولی دولت و مواردی از این دست که حکم می کند فارغ از انتخاب هر مدیری، ابتدا به ثبات و ایجاد روحیه امید و نگاه مثبت به آینده توجه شود.

اصل کلیدی برای تدبیر شرایط بی اعتمادی
یک اصل بسیار کلیدی وجود دارد و آن، اینکه هر مدیری با هر نوع سیاستی و با هر سطحی از کارشناسی اگر بخواهد موفق باشد نیازمند امید و اعتماد اجتماعی است. آمدن روحانی به ده ها دلیل این احساس امید را ایجاد کرده است. مواجهه انتقادی اصولگراها با این دولت باید با تاکید بر این مهم باشد. همین یک مقدمه ایجاب می کند که اصولگرا ها نشان دهند که از در خیرخواهی با دولت وارد شدند. حمایت از کلیات کابینه یک معنای روشن دارد و آن اینکه جریان اصولگرائی بنای حمایت و یاری این دولت و تمکین بر رای و نظر مردم دارد. البته این حمایت به معنای نقد نکردن و چشم پوشیدن از اشتباهات نیست؛ همانطور که در نقد کابینه صورت گرفت.

پیام دفاع از کلیت کابینه
دفاع از کلیت کابینه پیام دارد. پیامش این است که اصولگراها مقابل دولت صف نکشیدند. مقابل رای مردم جبهه گیری نکردند. با امید و فضای مثبت ایجاد شده همراه هستند. مشکلات کشور را درک می کنند.

رویاروئی اصولگراها با منتخب مردم جز بی اعتباری اصولگراها و مهمتر از آن ممانعت از ایجاد ثبات و امید و اعتماد به جامعه نتیجه دیگری ندارد. نیت اصولگرا ها مهم نیست؛ سخنان حمایت آمیز ظاهری شان نیز. باید عملا رفتاری نجیبانه نشان دهند. اصولگراها نباید متهم به این شوند که خلاف جریان اکثریت جامعه حرکت می کنند. این همیشه مشی جریان اصولگرائی واقعی بوده است که مصالح نظام و انقلاب را بر منافع جریانی و حزبی خود ترجیح می دادند. نیاز به گفتن نیست که این همه با تاکید بر مواضع اصولی است.

احمدی نژاد یاری نمی خواست
دوم. مساله دیگر مربوط می شود به تعامل اصولگراها با این دولت در مقایسه با دولت گذشته. دولت احمدی نژاد به وضوح حاضر نبود با جریان اصولگرائی همکاری و همراهی داشته باشد. هیچ نقد و حمایت خیرخواهانه ای را نیز بر نمی تابید. حاضر به هیچ نوع همکاری نبود. برای این رفتار خود دلایلی هم داشت. از جمله اینکه رای خودش را از جریان اصولگرائی و رهبری و یا هر کس دیگری نمی دانست. اما فرض بر این است که دولت روحانی حاضر به همکاری با این مجلس است. حرف دلسوزان این جریان را می شنود. بنای رویاروئی ندارد. چنین فرضی ایجاب می کند که دست یاری اصولگرایان نه تنها در حرف بلکه در عمل به سوی دولت دراز شود. دفاع از کلیات کابینه با حفظ انتقادات یعنی همین.

ضمن اینکه چنین رویکردی در سال ۸۴ نیز اتخاذ شد. افراد خوش حافظه به خاطر دارند که برخی اصولگرایان از جمله احمد توکلی به دلیل حمایت از دولت احمدی نژاد از سوی برخی دیگر از اصولگرایان متهم به وکیل الدوله بودن شدند. آن حمایت نیز از همین حیث بود، هرچند قدرش دانسته نشد.

۱۳۹۲/۵/۲۶

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...