غفلت از خداوند، دنيادوستي و خودخواهي هر سه در معنا يك چيزند،
زيرا انساني كه از خدا روي برگرداند آنچه براي او مي ماند همان خود جدا شده از خداست و محور تمام اعمال او را همين خودخواهي تشكيل مي دهد. از همين رو اين نوع خودخواهي چون عين دوری از خداست، سرچشمه همه مفاسد و معاصي و رذايل اخلاقي است.
رشد خودخواهي سبب مي شود تمايلات عالي و احساس هاي اخلاقي در درون انسان از بين برود؛چرا كه اين تمايلات عالي پرتوي از بعد الهي در و جود انسان است و انسان خود خواه به تدريج از خداوند دور شده و اندك اندك كليه آثار و مظاهر الهي از وجودش رخت بر مي بندد و در نتيجه او مي ماند و تمايلات پست.البته خود خواهي هم درجاتي دارد كه شديدترين مرتبه آن خود پرستي است.به عنوان مثال علت غرور كسي كه به جهت ثروتمند بودن يا علم يا مقام اجتماعي و يا هر امتياز ديگر به خود شيفته و مغرور مي شود غفلت از خداست و آن موهبت ها را از خود مي داند. چنين فردي اگر آن امتياز را در ديگري ببيند سخت ناراحت شده خواستار زوال آن نعمت از او مي شود.
اگر شخص خود را بنده خداوند بداند و به اين حقيقت ايمان داشته باشد و همه نعمت ها را از فضل و كرم خدا بداند و هيچ نعمتي را به خود نسبت ندهد در اين صورت نه به دام حسد مي افتد و نه مغرور مي شود، زيرا به اين نكته يقين دارد كه تمام عزت ها از آن خداست. و آن گاه است كه به تدريج تمامي رذايل اخلاقي در وجودش از بين مي رود. چون رذايل اخلاقي رابطه مستقيم با غفلت از خدا دارد. حضرت علي(ع) مي فرمايد: كسي كه بر او غفلت چيره شود، قلبش مي ميرد.
پس خودخواهي و غفلت از خدا سرچشمه همه رذايل اخلاقي است. امام خميني(ره) مي فرمايند؛خود خواهي منشا همه مفاسد است و در جاي ديگر می فرماید: تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود از خودخواهي پيدا مي شود و همه اش بر مي گردد به حب نفس و اين بت از همه بت ها بزرگ تراست و شكستن او هم از همه مشكل تر. اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مي كشاند...درجه به درجه پيش مي رود تا آن جا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد.
يكي از آفات خودسازي خودفراموشي و غفلت است. انساني كه در حال خودسازي است هميشه آگاه و بيدار و هوشيار مراقب اعمال و رفتار خود است، تا لغزشي از او سر نزند و اگر خداي نخواسته دچار لغزش شد فورا متوجه مي شود و درصدد جبران آن بر مي آيد. ضد اين حالت، خودفراموشي و غفلت است كه در اين مرحله، انسان از خود و اطراف خود غافل و بي خبر است، از اين رو از گناه و ظلم و بيدادگري غرق و از اعمال خود غافل مي شود و در عين حال خود را بهترين افراد هم مي داند.اين حالت ازآن رو پديد مي آيد كه تمام راه هاي هدايت را بر اثر گناهان به روي خود بسته است.
قرآن مجيد مي فرمايد صفات دوزخيان را در سه جمله خلاصه مي كند:
قلب هايي دارند كه با آن انديشه نمي كنند. قلب در قرآن به معناي روح و فكر و نيروي عقل است.
چشم هايي روشن و حقيقت بين دارند اما با آنها چهره حقايق را نمي نگرند و همچون نابينايان از كنار آنها مي گذرند.
با داشتن گوشي سالم سخنان حق را نمي شنوند.در نتيجه اينان همچون چهار پايانند، چرا كه امتياز چهارپايان در فكر بيدار و چشم بينا و گوش شنواست كه متاسفانه همه آنها را از دست داده اند، بلكه آنان بدتر از چهارپايند، چرا كه چهار پايان اين استعدادها را ندارند و سرانجام آنها افراد غافل و بي خبري هستند و به همين جهت در بيراهه هاي زندگي سر گردانند.به سبب همين اعمال، دنياي آنها با سختي و مشكلات همراه است و در آخرت هم در عذابند.
قرآن كريم در باره چنين افرادي مي فرمايد: كسي كه از ياد خدا غافل و رويگردان است زندگي سخت و تنگي خواهد داشت و روز قيامت هم كور محشور مي شود و اعتراض مي كند و مي گويد: چرا مرا كور وارد صحراي محشر كردي در حالي كه در دنيا چشم داشتم؟ جواب مي شنود، درست است در دنيا آيات ما را ديدي و فراموش كردي به آن عمل نكردي امروز همان گونه فراموش مي شوي.
انسان غافل گرفتار تنگناهاي زندگي مي شود و همان طور كه ياد خدا مايه آرامش جان است فراموش كردن او هم مايه اضطراب و ترس و نگراني است. اصولا تنگي زندگي بيشتر به جهت كمبودهاي معنوي است، زيرا خداوند طبق صريح آيات قرآن همه را پاك آفريده و اسباب سعادت و تكامل را در اختيار همگان قرار داده، ولي، با اين حال گروهي با اعمال بد، دوزخ را براي خود فراهم مي كنند و سرانجامي شوم و تاريك براي خود تدارك مي بينند و گروهي نيز با اعمال و رفتار نيك بهشت و رضايت حق تعالي را براي خود به دست مي آورند و سرانجام رستگار مي شوند.
در نتيجه اعمال خلاف و انواع گناهان آثار سويي روي حس تشخيص و درك و ديد انسان مي گذارد و سلامت فكر را تدريجا از او مي گيرد. هر چه در اين راه فراتر رود پرده هاي غفلت و بي خبري بر دل و چشم و گوش او محكم تر مي شود و سرانجام كارش به جايي مي رسد كه همه حقايق به روي او بسته مي شود و حس تشخيص و قدرت تميز كه برترين نعمت الهي است ازآنها گرفته مي شود. در قرآن خداوند مي فرمايد: اين مردم كوته بين ظاهري از زندگي دنيا را مي بينند و از عاقبت و پايان كارها بي خبر و غافلند.
منابع
- غرر الحكم، چاپ دانشگاه تهران، ج ۵
- سر الصلاة، ص
چرا انسان خود خواه می شود؟
انسان غافل گرفتار تنگناهای زندگی می شود و همان طور كه یاد خدا مایه آرامش جان است فراموش كردن او هم مایه اضطراب و ترس و نگرانی است
۱۳۹۲/۶/۶