عضو مستعفي حزب مشاركت براي چندمين بار به دست اندركاران فتنه سبز حمله كرد و جنبش سبز را داراي عواقب زيانبار متعدد براي مخالفان ارزيابي كرد.
به گزارش کیهان، عباس عبدي در پاسخ به اعتراض برخي مخالفان به نقدهاي قبلي وي نوشت: اشكال اصلي بنده به نحوه و منطق ورود دوستان اصلاح طلب به انتخابات سال 88 است و تاريخ حوادث اين انتخابات پس از 22 خرداد شروع نمي شود، بلكه از ماه ها پيش از آن و از هنگام آمدن و سپس انصراف آقاي خاتمي آغاز مي شود. بنابراين اشكالات آن را به اتفاقات پس از 22 خرداد نبايد محدود كرد.
وي اضافه كرد: هدف جنبش اين است كه هدفي را محقق كنند، اگر نه تنها به آن هدف نزديك نشويم بلكه دورتر هم بشويم، اين امر چه جاي خوشحالي دارد؟ اگر حتي رفتارها به سمتي نمي رفت كه اتفاقات 25 بهمن سال 89 رخ نمي داد، باز هم دريچه اي از اميد بود و به نظر بنده تا همين مرحله هم تحول مهمي در ايران رخ داده بود. و اين نكته را پيش از 25 بهمن، هم به فرزند آقاي كروبي و هم به دو تن از ياران نزديك آقاي مهندس موسوي گفتم كه كاري نشود كه اين امكان داده شود كه وضع از اين كه هست انسدادي تر شود.
وي با انتقاد از نگاه هاي رمانتيك و شاعرانه به عرصه سياست پرسيد: روزي كه دوستان جنبش سبز اين مسير را انتخاب مي كردند آيا انتظار وضع كنوني را داشتند؟ كساني كه قلم تحليلي دارند يا در سطح تصميم گيري و تصميم سازي هستند، بايد درباره اين پرسش پاسخي اجمالي داشته باشند. اگر آنان بروز اين وضع را كمابيش پيش بيني كرده بودند و بطور طبيعي اين را مطلوب هم مي دانسته اند، در اين صورت آنان در برنامه خود موفق بوده اند. چه من يا هر كس ديگر با آنان موافق باشيم يا نباشيم. ولي اگر آنان انتظار دستاوردهاي ديگري را داشته اند ولي به يك باره با وضعيت فعلي مواجه شده اند، در اين صورت بايد بپذيرند كه در برنامه خود شكست خورده اند.
عبدي نوشت: اعتراض من همين است كه سياستمدار (نظير موسوي و كروبي) بايد متوجه تبعات راهي كه مي رود باشد. اگر يك جنبش مستقل از عمل و خواست من و شما در حال شكل گيري است، قابل احترام است، ولي اگر به هر دليل معتقد نباشيم كه اين جنبش به سرانجام خوبي خواهد رسيد، نبايد آتش تنور آن را گرم تر كرد.
عنصر جدا شده حزب مشاركت با انتقاد از ميرحسين موسوي تصريح كرد: آقاي موسوي با اعلام خود به عنوان فرد پيروز انتخابات آن هم با نسبت آراي بسيار زياد، وارد بازي از نوع بازي طرف مقابل شد و قضيه از همان جا مسير ديگري پيدا كرد، زيرا پايين آمدن از اين موضع شكست محسوب مي شد. متأسفانه تبريك آقاي خاتمي هم به ايشان اين گره را دو چندان كرد و نشان داد كه موج جنبش چگونه همه را منفعل و تحت تأثير قرار مي دهد.
وي با اشاره به شعار اصلاح طلبي، عدم تمكين به قانون را نيز نقض غرض و ادعاي اصلاح طلبي دانسته و با اشاره به اينكه به جوانان اعتراضي نيست نوشت: سوي ديگر ماجرا مربوط به كساني مي شود كه عمرشان اندكي بيشتر و مسئوليتشان در برابر آنچه كه مي بينند افزونتر است و بايد اندكي هم آينده نگري داشته باشند. من به هيچ يك از جواناني كه در اين جريان بوده اند، ذره اي نقد ندارم. ولي فراموش نبايد كرد كه سال ها بعد كه گرد و خاك اين بازي بزرگ خوابيد، و خاكسترهاي نااميدي آن برجاي ماند، انتقادات همين افرادي كه با حرارت تمام در جنبش بوده اند متوجه زعماي جنبش خواهد شد، كه چرا چنين كرديد؟ و چرا چنان نه؟ و البته در اين برخوردشان نيز ذي حق هستند. بنابراين به جاي بحث هاي انضمامي و انتزاعي بهتر است، روند سه سال گذشته اين جنبش و دستاوردهاي آن را در كفه ترازو گذاشت و در مقابل به نتايج منفي موجود در جامعه نيز نگاه كرد، اگر مثبت بود راه را ادامه دهيد، در غير اين صورت تبديل كردن جنبش سبز به امام زاده، به همان اندازه غلط است كه جنبش اصلاحات يا هر چيز ديگري را به بارگاه زيارتي تبديل كردن. آيا بهتر نيست كه همه فعالان آن پيش خود فكر كنند كه هنگام حضور در جنبش چه انتظارات و نتايجي را در سر مي پروراندند و امروز با چه نتايجي مواجه اند و چرا؟
هر دم از این باغ بری میرسد؛این بار عباس عبدی!
۱۳۹۱/۱/۲۶