به گزارش نما پیام تبریک هفته گذشته جناب آقای رئیس جمهور به یهودیان و هموطنان یهودی به مناسبت حلول سال جدید عبری بازتاب رسانهای وسیعی داشت. به همراه تحلیل و بعضاً استقبال از این ابتکار، این بدین معنی است که ایران دارای ظرفیتهای نهفته و احیاناً ناشناختهای است که میتواند در خدمت سیاست خارجی (سیاست خارجی در مفهوم عام آن) قرار گیرد و فضای تنفسی بیشتری ایجاد کند و بسیاری از تبلیغات زهرآگین را خنثی سازد و تقدیر و احترام عموم را برانگیزد.
این همه ناشی از ویژگیهای خود این کشور و تاریخ و فرهنگ و تمدن آن است و البته موقعیت کنونی ایران و ویژگی دینی بودن نظام را در این میان سهم مهم و مؤثری است. ذیلاً نکاتی را به اجمال متذکر می شود.
1- ایران بیش از آن که یک واحد سیاسی و به تعبیر امروز یک کشور باشد، یک فرهنگ و تمدن است. همچون چین و هند و مصر. اگرچه آنچه تداعی کننده این واقعیت است عنوان «فارس»، «پارس»، «پرس» و «پرشیا» و کلمات معادل آن است و نه عنوان «ایران». عنوان نخست برای عموم فرهیختگان غیرایرانی، از هر نقطه ای که باشند، مأنوستر و تداعیکنندهتر از عنوان دوم است. ایران عموماً نشاندهنده واقعیت موجود به عنوان یک کشور است و فارس و معادلهای آن نشاندهنده واقعیت تاریخی و تمدنی آن.
نکته اینجاست که این تاریخ و تمدن به برکت موقعیت جغرافیایی و نیز ویژگیهای ذاتی که مهمترینش تأثیرپذیری و تأثیرگذاری شگرف آن است، با عموم ادیان و تمدنهای کهن کنش و واکنشهای فراوان و عمیقی داشته است. در میان ادیان و تمدنهای بزرگ تقریباً هیچ دین و تمدنی نیست مگر آن که جای پایی در فرهنگ این سرزمین داشته و متقابلاً از آن تأثیر پذیرفته است.
عموم ادیان آسیایی و در رأس آنها ادیان ابراهیمی از نخستین سالهای ظهورشان در ایران بوده اند و به بخشی از فرهنگ آن تبدیل شده اند. همچنان که اینان به نوبه خود کسان و بلکه نخبگانی از این سرزمین را به خدمت گرفته اند.
این سرمایه کوچکی نیست. در منطقه پرشر و شور خاورمیانه که زادگاه عموم ادیان و بسیاری از تمدنهای بزرگ است، کشورهایی وجود دارد که کم و بیش چنین حالتی را داشتهاند. از مصر گرفته تا سوریه و عراق. اما هیچیک جامعیت ایران را ندارند. مثلاً نفوذ ادیان و تمدنهای آسیایی در این کشورها ضعیف و بلکه بسیار ضعیف بوده است.
ضروری است از این ظرفیت استثنایی استفاده شود. مضافاً که به همان دلائل تاریخی و تمدنی کیفیت برخورد ما با ادیان و تمدنهای دیگر متفاوت با دیگران بوده است. برای نمونه ایران هم اکنون بزرگترین جمعیت یهودی را در کل خاورمیانه، به جز اسرائیل، در درون خود جای داده است. حال آن که بیش از سه دهه است که از پیروزی انقلاب میگذرد. انقلابی که سیاستی روشن در قبال مسئله فلسطین داشت و این جریان خصومت تمام عیار اسرائیلیان و هوادارانشان را برانگیخت.
اهمیت مسئله هنگامی روشن میشود که به مهاجرت وسیع یهودیان از کشورهای عربی، از تونس و مراکش گرفته تا لیبی و مصر و سوریه و عراق و یمن، توجه شود. تعداد یهودیان در برخی از این کشورها هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ نسبتشان به شهروندان غیریهودی به مراتب بیش از ایراان بود. این مهاجرت عمدتاً پس از جنگهای 1948 و 1967 و تا حدودی پس از بحران کانال سوئز در 1956 انجام گرفت در حالی که بسیاری از رژیمهای حاکم در این کشورها متحد غرب و بعضاً دوستدار اسرائیل بودند.
2- ما به راحتی میتوانیم سیاست دینی فعالی در عرصه بینالملل در پیش گیریم - سیاست دینی در چارچوبی که ذکر شد- حال آن که بسیاری از کشورهای اسلامی قادر بدان نیستند. کشورهای مهم اسلامی را در نظر بگیرید. ترکیه به دلیل مسئله کشتار ارمنیان و سوابق تاریخیاش نمیتواند از حد معینی پیشتر برود. مصر به دلیل اقلیت بزرگ قبطی و حساسیت فراوان آنها، قدرت مانور محدودی دارد، اندونزی به دلیل نفوذ سنگین اقلیت مسیحی هیچ تمایل و بلکه ظرفیتی در این زمینه ندارد. کشورهایی چون پاکستان و بنگلادش و نیجریه و مالزی هر یک مشکلات خاص خود را دارند. مضافاً که فاقد زمینه تاریخی و فرهنگی قابل قبول هستند. کشوری چون عربستان اگرچه اخیراً در این زمینه سرمایه گذاری فراوانی کرده اما هم آنها و هم دیگران میدانند که این یک بازی سیاسی ناشیانه، بدون پشتوانه و بدون آینده است.
ایران فاقد تمامی این ضعفها و کاستیهاست. در درجه نخست بدان علت که اقلیتهای دینی موجود در ایران عمیقاً ایرانی هستند و این نه یک ادعا که یک واقعیت است و آنان خود بدون مجامله و ترس، بدان معترف هستند. حتی آن گروهی که از آنان مهاجرت کردهاند هنوز هم ریشه در این آب و خاک دارند و بدان مینگرند.
یک بار سرکنسول محترم ما در میلان در اواسط سالهای هفتاد که همزمان با مأموریتم در واتیکان بود، نقل میکرد که در اوج سالهای جنگ تحمیلی برخی از یهودیان ایرانی مقیم در شمال ایتالیا که عموماً از کاشان بودند برای گرفتن ویزا به کنسولگری میآمدند - آنها تابعیت و پاسپورت ایتالیایی گرفته بودند - تا به ایران بروند. ایشان میگفت که در آن سالها من سرکنسول بودم. ایشان دو بار در میلان مأموریت داشتند. در سالهای شصت و سالهای هفتاد - و از ایشان میپرسیدم دلیل سفر شما چیست؟ و میگفتند نذر کردهایم به زیارت حضرت معصومه (ع) به قم برویم و باید برویم.
نمونههای بسیار فراوانی از این نمونه را می توان به دست داد. چه در میان یهودیان و چه در میان مسیحیان و چه در میان زردتشتیان. اوج این جریان را در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و در ایام عاشورا میتوان دید که سابقهای تاریخی دارد و سنتی است که ساکنان شهرهایی که مسلمانان و غیرمسلمانانش در هم آمیختهاند به خوبی از آن مطلع هستند.
3- نمونه بهتر و کاملتر از آنچه ذکر شد، آثاری است که توسط هنرمندان آنان خلق شده است. بدین معنی که این آثار به گونهای عمیق و در عین حال خلاق از عناصر فرهنگی و هنری ایرانی اشباع شده است.
نمونه بارز آنچه گفته شد کلیساهایی است که در ایران صفویه در اصفهان ساخته شده است. معماری و هنر به کار رفته در این کلیساها دقیقاً سنتزی است از معماری و هنر ایرانی و بهتر است بگوییم معماری و هنر دینی ایرانی، هنر ارمنی و هنر غربی و جریان اخیر به دلیل حضور هنرمندان و مبلغان مسیحی اروپایی در ایران در دوران صفوی بوده است.
صرفنظر از زیبایی و بدیع بودن این آثار، نکته بسیار قابل توجه و تأمل آن همین ترکیب و در هم آمیختگی زیبا و هنرمندانه سه سبک ایرانی، ارمنی و غربی است. عموم غربیانی که این آثار را دیدهاند و با آنها ارتباط داشتهام، تحت تأثیر همین نکته بودهاند. یاد دارم رئیس فقید رادیو واتیکان آقای بورگومئو که خود کشیشی ژزوئیت و فردی جهاندیده و بسیار پرتجربه بود میگفت که به بیش از صد کشور سفر کرده و آثار و کلیساهای بسیار فراوانی را دیده است اما هنر و معماری هیچیک تا بدین حد هنرمندانه و خلاقانه "بومی" نشده است.
این نکته در مورد هنر یهودی به ویژه در آنجایی که به نوشتن طومارهای تورات مربوط میشود، نیز وجود دارد که بعضاً موجب اعجاب بیننده میشود.
4- در اینجا بیمناسبت نیست و لازم است به نکتهای اشارت رود و آن اهمیت تداوم حضور اقلیتهای مذهبی در ایران و حفظ و بلکه تقویت علاقه آنان به این کشور و تاریخ و فرهنگ آن است. متأسفانه در سالهای اخیر تعداد قابل توجهی از آنان و بعضاً علیرغم میل باطنی خود، مهاجرت کردهاند. به دلایل مختلف این جریان به نفع ما و همچنین به نفع آنها نیست که بیان حتی اجمالی این دلایل به طول میانجامد.
اینان بخشی از ملت ما و بخشی از تاریخ و فرهنگ و میراث ما هستند. هم خود چنین میگویند و هم مظاهر مختلف زندگی فردی و جمعی آنها شاهد چنین مدعایی است و هم به لحاظ تاریخی چنین بودهاند. عجیب اینجاست که غیرموافقان و مخالفان ما خواهان مهاجرت آنان هستند.
یک بار سفیر یکی از کشورهای اتحادیه اروپا در ملاقات رسمی به هنگامی که مدیر کل امور فرهنگی وزارت خارجه بودم، میگفت که ما روزهای سهشنبه را به دادن ویزا به اقلیتهای مذهبی اختصاص دادهایم و سپس چگونگی پذیرش کسانی را که مایل به مهاجرت هستند در کشور خودش توضیح میداد و اینکه چه نهادها و سازمانهایی به آنها کمک میکنند تا به کشورهای مختلف و منجمله اسرائیل بروند و ساکن شوند.
بدون توجه به این نکات، حضور فعال آنان در جامعه به نفع سرزندگی و خلاقیت ما است. در کشوری چون ایران که دارای هویت فرهنگی و تاریخی ریشهدار و نیرومندی است، تنوع سلائق و منابع الهامبخش به نفع خلاقیت و باروری هنری، فرهنگی و بلکه اجتماعی و سیاسی است. امروزه همگان درباره موفقیت امام موسی صدر و نیز حزب الله در لبنان سخن میگویند. بخشی از این موفقیت به دلیل تنوع پیچیده دینی ومذهبی و قومی جامعه لبنان بود و مطمئناً اگر طوایف مختلف مسیحی در لبنان حضور نمیداشتند، این موفقیت تا بدین حد نبود. کشورهایی چون لیبی و عراق و سعودی به راحتی میتوانستند اهل سنت این کشور را در قطب واحدی قرار دهند و در برابر هر ابتکاری از جانب شیعیان بایستند. این حضور مسیحیان بود که به آنان قدرت مانور داد و میدهد.
در اینجا هدف صرفاً اشارهای گذرا به نکته مهمی است که میباید با دقت به مراتب بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. اما واقعیتهایی وجود دارد که نمیتوان و نمیباید نادیده گرفته شود. حضور حتی یک بازیکن متعلق به اقلیتهای مذهبی میتواند بسیای از تبلیغاتی را که علیه ما وجود دارد، به طور طبیعی و بدون هیچ مؤنهای خنثی کند.
5- مسئله دیگر حضور اقلیتهای دینی و خصوصاً حضور اقلیت مسیحی در منطقه ماست. اصولا مسیحیت آیینی خاورمیانهای است. در این منطقه متولد شده و رشد یافته است و بخش بزرگی از مردم این منطقه تا قبل از ظهور اسلام، مسیحی بودند.
این به این معنی است که آنها بخشی از تاریخ و فرهنگ و تمدن خاورمیانه هستند. آنان در طی چهارده قرن اخیر و به ویژه در اواخر دوران خلافت عثمانی فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده اند. سهم آنان در نوسازی و بازسازی بخش مهمی از ادب و فرهنگ عربی معاصر اساسی و غیرقابل انکار است.
آنها در شرایط منطقه ای جدید در موقعیت شکننده ای قرار گرفتهاند. وضعیت در عراق پس از 1991 و بعد از 2003، وضعیت در سوریه و نیز مصر پس از 2011 آنها را در شرایط سختتر و بلکه بسیار سختتری قرار داده است. در چنین موقعیتی آنان به طور بالقوه به مراتب بیش از گذشته به ما و متحدان ما نزدیک شدهاند. عملاً در حال حاضر در بین گروههای اجتماعی و مذهبی مختلف، آنان بیش از دیگران مخالف حمله به سوریه هستند. چنانکه در طی بحران دو سال و نیم اخیر پیوسته از کسان و کشورهایی که علیه این کشور اقدام میکردند، به گونههای مختلف انتقاد میکردند - اگرچه شخصیتها و مراکز مسیحی موجود در غرب هم بیش از سایر گروهها و شخصیتها در مورد حمله به سوریه موضع گرفتند. از شخص پاپ گرفته تا کلیسای انگلیکان و شورای اسقفۀ آمریکا.
در منطقهای که عموماً علیه ما و متحدان ما هستند نباید این ظرفیت بزرگ نادیده انگاشته شود. البته باید از افراط و تفریط اجتناب کرد و استفاده از این ظرفیتها نباید موجبات دشمنی بیشتری از جانب دیگران را موجب شود. اما بدون شک این عنصر میباید در شکلدهی به سیاست منطقهای ما و بلکه سیاست کلی ما لحاظ شود.
6- جهت جلوگیری از ایجاد سوءتفاهمهای احتمالی لازم است به نکتهای اشارت رود. آیین یهود و زردتشتی اصولاً آیینهای بستهای است و تبلیغ و تبشیر برای آنها بی معناست. اگرچه مسیحیت آیینی تبلیغی است اما این سخن در مورد عموم کلیساهای بومی منطقه خاورمیانه و منجمله ایران، صحیح نیست. به دلایلی تاریخی و بلکه کلامی اینان عموماً در پی تبلیغ آیین خود نبوده و نیستند.
گروههای مسیحی تبشیری در حال حاضر در کشور ما و منطقه ما و به طور کلی در کل جهان امروز عمدتاً و بلکه کلاً مسیحیان پروتستان و آن هم پروتستانهای با ریشه آمریکایی هستند. آنها همه جا حضور دارند، از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا تا آسیای دور و حتی در خود اروپا و تبلیغ میکنند که این خود بحث دیگری است.
به هر حال مسیحیت ریشه دار ایرانی اعم از ارامنه، آشوریان و کلدانیها فاقد تمایلات تبشیری هستند. جالب اینجاست که از دوران صفویه به بعد که مبلغان مسیحی به کشور ما راه یافتند، اینان به مراتب بیش از مسلمانان در برابر تبلیغات آنان ایستادند. نکتهای که توسط خودمبلغان غربی در قرون گذشته بیان شده و هم اکنون اسناد متعدد آن موجود است.
امید آنکه دولت جدید در موضوع سیاست خارجی به تحولات رخ داده در منطقه در آنجا که به موقعیت و جایگاه مسیحیان و نسبتشان با ما و متحدان ما راجع میشود، اهتمام ورزد و ارتباط فعالتر با ادیان دیگر را مدنظر قرار دهد. همچنان که در سیاست داخلی مسئله اقلیتهای دینی مورد توجه خاص قرار میگیرد. البته شرط موفقیت شناخت دقیق، محاسبات سنجیده و آیندهنگری عالمانه و اجتناب از هرگونه اقدام عجولانه، احساسی و غیر متوازن است.
درباره یك تبریك جنجالی!
آنچه درپی می خوانید یادداشت حجت الاسلام دكتر محمد مسجد جامعی است كه با عنوان "ایران و ظرفیتهای استثنائیاش: سیاست خارجی و تعاملات دینی ما" برای خبرآنلاین نگاشته شده است.
۱۳۹۲/۶/۲۰