صغری پیمبری مادر شهید «مجید پیمبری» از همافران نیروی هوایی ارتش که روز 21 بهمن 1357 در مبارزات انقلاب، به دست مزدوران پهلوی به شهادت رسیده است، با اشاره به دو دیدار با حضرت امام خمینی (ره) بعد از شهادت فرزندش در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: یک سال در سالگرد مجید، میهمانانی از همدان به منزل ما آمدند. دختر 12 ساله آنها با نوهام مشغول بازی بود که از پلههای زیرزمین افتاد و به سرش ضربه شدیدی وارد شد.
ما دختربچه را به بیمارستان بردیم اما آنجا با برخورد بد پزشکان روبهرو شدیم، به آنها گفتم این رفتار را فردا صبح به آقای رجایی خواهم گفت، فردای آن روز به جماران رفتم و دیدم آقای رجایی قصد رفتن به حضور امام را دارد، من موضوع برخورد آن دکتر را به ایشان گفتم و با راهنمایی شهید رجایی به محضر امام رسیدم و ماجرا را برای ایشان شرح دادم.
با موافقت حضرت امام، آن روز همگی به اتفاق خانواده آن دختر خدمت امام رسیدیم و بچه را هم با خود بردیم. امام خمینی(ره) سرشان را بالا گرفتند و دعایی کردند و دستی بر سر بچه کشیدند. لحظاتی بعد آن کودک وضعیت بهتری پیدا کرد.
این درحالی بود که پزشکان گفته بودند اگر این بچه خوب بشود، یا فلج میشود یا دیوانه، اما من به آنها گفته بودم که او را میبرم پیش دکتر دکترها و جالب اینجاست که پدر این دختر خیلی موافق حکومت نبود، اما وقتی عظمت امام را از نزدیک دید، خیلی متعجب و تسلیم شد.
آن بچه کاملاً خوب شد و حالا شاگرد اول دانشگاه شده و دبیر است و همیشه میگوید "من زنده دست مبارک حضرت امام(ره) هستم".
*خنثی شدن طرح ترور امام (ره)
وی با اشاره به خاطره دیدار دیگری گفت: یکبار دیگر برای دیدار امام(ره) به جماران رفتم، هر وقت دلتنگ فرزند شهیدم مجید میشدم با دیدن چهره نورانی امام(ره) احساس آرامش میکردم.
در آن روز من همراه خانم و آقایی که گویا قصد ازدواج داشتند و میخواستند در محضر حضرت امام عقد کنند به حضور امام رسیدیم، اما حضرت امام قبل از هر صحبتی به آن خانم گفتند که "آن اسلحهای که زیر لباست مخفی کردهای دربیاور" و به این طریق و با امداد غیبی جان حضرت امام خمینی (ره) نجات یافت. در بازجویی از آن خانم، اعتراف کرده بود که قصد ترور امام (ره) را داشته است.
خنثی شدن توطئه سوء قصد به جان امام
مادر شهید پیمبری روایت میكند: همراه خانم و آقایی كه گویا قصد ازدواج داشتند و میخواستند خطبه عقدشان را حضرت امام بخوانند به دیدار امام رفتیم، اما ایشان قبل از هر صحبتی به آن خانم گفتند "آن اسلحهای كه زیر لباست مخفی كردهای دربیاور".
۱۳۹۱/۱/۲۶