به گزارش نما، امروز روز سینماست. میخواهیم کمی از سینما بگوییم.؟ روز سینما را بهانه کردیم تا کمی از این هنر و حال و روزش بگوییم.
میتوان با یک سوال ساده شروع کرد. آخرین بار کی به سینما رفتید؟ مایلید دوباره برای تماشای فیلم بر پرده عریض راهی سینما شوید؟اصلا این فیلمها ارزش دیدن روی پرده را دارند؟ به زحمتش میارزد شال و کلاه کنیم و یک نیم روز برایش وقت بگذاریم؟ جواب خیلیها منفی است.
یعنی جواب بیشتر مردم این است:«نه»! آمار فروش فیلمها خودش گویای همه چیز است. سینما رونق ندارد. به همین راحتی.
لابد میپرسید خب حالا دلیل این بیرونقی و کسادی چیست یا کیست؟ عامل اصلی خود فیلمها هستند. قبول که سینما رقبای قدرتمندی پیدا کرده و مشکلاتی مثل سالنهای بد، قیمت بالای بلیت،سختی رفت و آمد و .... آدم را بیرغبت به سینما رفتن میکند ولی همه این دلایل فرعی هستند. اگر غیر از این باشد چرا فیلمهایی مثل جدایی نادر از سیمین،اخراجی ها،ورود آقایان ممنوع،حوض نقاشی،خوابم میآد،کلاه قرمزی،گذشته و ... پرفروش میشوند؟ خوب که نگاه کنید میبینید همه این فیلمها چیزهایی دارند که مابقی ندارند. این فیلمها مردم را سرگرم میکنند.
مردم از سینما انتظار پیچیدهای ندارند. آنها میخواهند ساعتی در سالن تاریک از دنیای واقعی فاصله بگیرند و یک «فیلم» تماشا کنند.
فیلم هم چیزی غیر از سریال و تله فیلم و برنامههای سرگرم کننده تلویزیون است.
این به اصطلاح فیلمهایی که روی پرده میآیند و با کلی ترفند مردم را به سمت سالنها میکشند غالبا چیز بیشتری از همان محصولات خانگی ندارند. در این شرایط عقل سلیم حکم میکند که فیلم دیدن بر پرده بزرگ از برنامه هفتگی خارج و برنامهای دیگر جایگزین آن شود. ستارهها هم دیگر جذابیت سابق را ندارند.
هیچ پرسیدهاید چرا؟ به همان دلیلی که گفته شد. وقتی فیلم فاقد ارزش باشد،ستارهها چه جذابتی میتوانند داشته باشند. تازه تابوی حضور ستارهها در سریالها هم خیلی وقت است که شکسته و آنها هم راحتتر از پیش دست یافتنی شده اند.
اتفاق بدتر اینکه مردم بیاعتماد شده اند. خیلی وقتها برای اندکی خنده فیلمی انتخاب میکنند اما موضوعش کامل برعکس تبلیغات آن است.
یا فیلمی است که فقط بچههای زیر 8 سال را به خنده وا میدارد! یا فیلمی است که از شدت سخیف بودن گویی 90دقیقه به شعورت توهین میشود؛ درست مثل همین دربی اخیر! سینما دروغ صادقی است. شاید چند بار بشود سر مخاطب کلاه گذاشت اما دستها زود رو میشود.
نیم نگاهی به فیلمهای تکراری این چند ساله بیندازید.چند تای اول خوب فروش کردند اما بعدیها بهرغم تابوشکنی بیشتر، با شکست مواجه شدند. فرمول «اخراجی ها» مال خود ده نمکی است؛ و «ها »های دیگر سوء استفاده است.
«درباره الی ...» فرمول فرهادی است؛ بقیه تقلبی است.لابد شما هم از خود پرسیدهاید که چرا همه فیلمها شبیه هم شدهاند؟ یک فیلم که بگیرد (فارغ از کیفیت آن) به یکباره چند فیلم مشابه آن ساخته میشود. تازه اگر بهتر ساخته میشدند یک چیزی؛عمدتا کپی ضعیف از اصلاند. این فیلم ساختن از روی دست همدیگر هم آفتی است برای سینما. باز جای شکرش باقی است از سلسله فیلمهای معروف به خیانت دیگر خبری نیست.
خیلیها میگویند سینمای ایران از نظر سخت افزاری با سینمای تراز اول دنیا فاصله زیادی دارد. میگویند آنها به سمت سه بعدی شدن میروند و سینما کم کم در حال پوست انداختن است. آنها اما یک نکته را فراموش میکنند. مشکل سینمای ایران اینها نیست.
مشکل یک چیز است و آن دور افتادن از اصل خویش است. سینمای ما با همین سادگیاش در دنیا محبوب شد. آنچه لقب نجیب به سینمای ما داد،نگاهش به انسان و طرح نگرش تازه در فیلمها بود. با همین نگاه حتی به اسکار هم رسید.
تکنولوژی چیز خوبی است اما ایرانی جماعت ریشهاش در قصه است. قصه خوب میخواهد: یکی بود یکی نبود ... سرگرمیاش نه اینکه فیلم اکشن و بیگ پروداکشن نباشد اما میخواهد قصه بشنود و سرگرم شود.
این روزها کمتر میتواند خواستهاش را در سینما بیابد. فیلمنامهها بشدت ضعیف هستند. این واقعیتی است که سینماگران ما فراموشش کردهاند.
دلیل دیگر اوضاع ناخوش سینما، اختلافات کم سابقه ناشی از ضعف مدیریت است.
این هنر- صنعت سودآور ملکی شده برای نزاع یاران قدیمی! قرار بود سینما به سمتی برود که خودش اموراتش را بگذراند. اما نه تنها این اتفاق رخ نداد بلکه وابستگیاش به دولت هم بیشتر شد. نتیجهاش را هم میتوانید روی پرده و سالنهای خالی و دعواهای به اصطلاح صنفی ببینید.
نقطه اوج این دعواها معلق ماندن خانه سینما و رویش صنفهای جدید سینمایی است. صنفهایی که به بدنه سینما هیچ کمکی نمیکنند و فقط وسیلهای برای قدرتنمایی عدهای معدود هستند. روز سینماست.
کمی هم باید خوشبین بود. روز سینما به بلندی عمر سینما در ایران است. اگر حسرتی هم هست بهخاطر همین گذشته شیرین است.
شما هم با سینما قهرید؟
۱۳۹۲/۶/۲۱