یادداشت وارده - جنجال و هیاهوهای رسانه ای و خصومت های سیاسی که در فضای کشور شعله میکشد، چنان سبکسرانه است که به قولی از شدت عافیت و ثبات در کشور حکایت میکند.
برخی از سیاستمداران ما که در سایه سار ولایت و برکات انقلاب و رشادت ها وحمایت های بی دریغ ملت به میدانداری سیاسی مشغولند گویی فراموش کرده اند که در دنیای پیرامون ما چه میگذرد و جهان در چه برهه ای از تاریخ خود طی طریق میکند و ملل جهان و خصوصا منطقه در چه شرایطی به سر میبرند!
گویی شیطنت ها و آتش افروزی ها وطبل های جنگ که در کنار گوشهای ما نواخته میشود هنوز برخی را از خواب غفلت قبیله گرایی و جنگ های زرگری حزبی وگروهی بیدار نکرده و همچنان کودکانه درپی غوغا سالاری و هیجان افکنی های گمراه کننده هستند. البته فرض دیگری نیز محتمل است که برخی به عمد در این برهه حساس قصد سرگرم کردن جامعه به مسائل فرعی را دارند تا ذهن جامعه درگیر مسائل فرعی شده و از بحرانهای پیرامونیمان غافل شویم.
ناگفته پیداست غوغایی که امروزه از کاخ سفید گرفته تا اروپا و آسیا و شمال آفریفا را درگیر خود کرده و صف آرایی ها و جنگ افروزیها در سوریه و عراق ولبنان ومصر و تونس ولیبی و...همه یک هدف را دنبال میکنند و آن هم مقابله با جریان فکری انقلاب اسلامی ایران است که استکبار ستیزی را به دیگر ملل جهان آموخته و زمانی که ملت ها برای رهایی از ظلم های روز افزون قیام کردند جبهه استکبار را به وحشت انداخته و تمام همت آنها را برای خشکاندن چشمه ولایت بسیج کرده است و آنان تمام توش وتوان خود را برای خاموش کردن و به انحراف بردن این مصدر روشنایی وحیات جامعه بشری به کار بسته اند .کیست که نداند بهانه حمله به سوریه هدف قرار دادن یکی از محور های مهم مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی و متحد ایران در همسایگی رژیم اشغالی است؟ و کیست که نداند حمله به عراق و افغانستان با هدف محاصره ایران از دو سو اتفاق افتاد؟البته این که دشمن تا چه حد توانسته است اهداف خود را به پیش ببرد جای مناقشه است اما کدام ایرانی واقع بینی است که از تهدیدات روز افزون دشمن غافل بوده و با نگاهی محدود به داخل مرزهای جغرافیایی فقط به پیش پای خود نظر داشته باشد.
مقام معظم رهبری (مدظله العالی)نمونه بارز رهبری نمونه هستند که تحلیل ها و خط مشی ایشان کاملا همه جانبه گرایانه و براساس فضای موجود در جهان و نه تنها فضای داخل کشور به مسائل ومشکلات بوده و با همین نگاه کلان سیاستگذاری میکنند، در این فضا آیا رواست که در انتخاب مسئولان و مدیران کلان کشور نگاهی حزبی داشت و اگر کسی به فردی توانمند اما متفاوت در دیدگاه سیاسی بر اساس مصالح ملی رای داد او را چنین منکوب و مورد هجوم قرار داد ؟آیا مدیریت شهری چند ميلیونی همچون تهران که تابلوی رشد و توسعه کشور بوده و در هر شرایطی باید به عنوان نماد ملی ایفای نقش نماید میتواند به صرف اینکه یک جریان سیاسی برای تأمین اهداف خود به فرد هم حزبی شان متمایلند که در عمل ضعیف تر از کاندید مقابل است باید مقدرات چندین میلیون نفر را به وی بسپارند ؟آیا در شرایط بحرانی و یا در تصمیم گیری هایی که با سلامت و مصالح شهروندان ارتباط مستقیم دارد یک فرد توانمند تر را باید انتخاب کرد یا فردی هم حزبی را؟
آیا ضعف مدیریت یک فرد هم حزبی آقایان دامان خود آنها و یا خانواده های آنان را به عنوان شهروند نخواهد گرفت؟ ما هنوز فراموش نکرده ایم دوران شهردارانی را که حقیقتا شهرداری تهران حتی قدرت جمع آوری صحیح زباله ها را هم نداشت و کارگران پیر و فرتوت شهرداری هر روز با هزار زحمت چرخهای کثیف و فرسوده زباله را در حالی که از آنها خطی از آلودگی بر جای می ماند را به پیش میبردند و کیسه های پاره شده زباله را از کنار خیابانها جمع میکردند.
البته فارق از بحث خدمات شهری ،مسائل کلان شهری همچون تهران خصوصا در شرایط بحرانی امروز منطقه باید مسائل بسیار گسترده تری را در نظر داشته باشد که اگر غیر از این باشد ،ما را دچار خسارات غیر قابل جبرانی میکند.
واقعیت این است که هوشیاری و مدیریت بحران در فردی همچون آقای قالیباف در مقایسه با محسن هاشمی بسیار برتر بوده و میتواند با برنامه ریزی های خاص که با توجه به تجربه ایشان در مقاطع مختلف وبحرانهای مختلف رخ نمایانده است خصوصا در بحبوحه آتش افروزی ها و تهدیدات مستکبران و همچنین افزایش مطالبات جمعیتی و معضلات کلان شهری همچون تهران در قد وقواره این مسئولیت باشد .
ناگفته پیداست که گویا برخی واژه ها با برخی از جریانهای سیاسی عجین بوده و از ذات و خمیر مایه آنان برمیخیزد به گونه ای که حتی کوچکترین اغماضی را در مورد فردی که هم حزبی شان است اما نظری مخالف آنها داشته باشد را ندارند.
این سطور خود گویاست که ماجرای تنش و التهاب به وجود آمده بین اصلاح طلبان شورا در این برهه و در زمانی که نظام استکبار از قدرت و اقتدار وهیبت ایران و پیروزی های پیشرونده سیاسی ما در منطقه به چکنم چکنم افتاده است چقدر برای دشمن میتواند دلپذیر بوده و دستمایه تمسخر ما را فراهم آورد.پس بهتر است به اعضایی که با ترک جلسه شورا و توهین وتهدید وجنجال آفرینی مدتی است تصاویر خود را به صفحات اول روزنامه ها و دیگر رسانه ها کشانده اند گفت :دیگر کافی است بیش از این به جایگاه شورا و شعور و آبروی ملت توهین نکنید.
تاوان راستگویی
نرگس قدیری
۱۳۹۲/۶/۲۳