مطلب اول
• رقابتهاي دموکراتيک، در چهارچوب يک قانون اساسي روي ميدهند. در رقابتهاي دموکراتيک بايسته، قانون اساسي، يک مبناي مشترک و مايه وفاق واقعي است. اينگونه نيست که کساني بدواً التزام خود به قانون اساسي را اعلام کنند، و بعد، در عمل، کار ديگري انجام دهند. طراحي نخست از دموکراسي بر اين اساس بود. اين، سر و راز، يک وضع سياسي باثبات است.
• اگر انتخابات در ايالات متحده، يا استراليا، يا کانادا، از سطح عصبي و هيجاني کمتري برخوردار است، يا هر فعاليت سياسي با خونسردي بيشتري معمول داشته ميشود، بخش مهمي از آن برميگردد به اين که معناي فعاليت سياسي در چنين کشورهايي مترادف جرزني درباره قواعد اصولي بازي نيست. سخن از افزايش رشد اقتصادي، تغيير در سياستهاي بهداشت، يا حداکثر تغيير در راهبردهاي نظامي و دفاعي است؛ ولي کسي حرف از انحلال نظام فدرال برآمده از انقلاب 1789 آمريکا نميزند.
• اين وضع منطقي انتخابات، وضعي است که خصوصاً پس از 1368، ما از آن محروم بودهايم، و در 1388 شوري از کوري آن درآمد. طي اين مدت، نيمي از فعالان سياسي ما، التزام عملي به قانون اساسي نداشتهاند. همه هم ميدانند که نداشتهاند. خودشان هم ميدانند و انکار هم نکردهاند. تنها به هنگام تکميل فرم شرکت در انتخابات، آنها اعلام کردهاند که به قانون اساسي التزام دارند، ولي همان موقع، خودشان، هواداران، رقبا، مجريان قانون، و همه و همه ميدانستند که آنها به قانون اساسي التزام کاملي ندارند. به بخشهايي ملتزماند و به بخشهايي نه.
• اينکه ما مدام، پس از انقلاب، با کساني مواجه بودهايم که بدون آن که واقعاً ملتزم به قانون اساسي باشند، التزام عملي به آن را گواهي ميکردند و وارد گود انتخابات ميشدند، و پس از به قدرت رسيدن، عليه قانون اساسي اقدام ميکردند، موجد دشواريهاي عظيم در سياست ما بوده است، و اين کشور و اين جامعه را به ناراحتي و اضطراب و عصبانيت کشانده است. بيگمان يکي از اساسيترين معاني تثبيت انقلاب که مضمون دهه چهارم انقلاب شناخته شده است، تثبيت مفهوم انتخابات است.
• اگر اشخاصي يک قانون اساسي را نميپذيرند، عليالاصول نبايد بکوشند تا آن را با ابزار انتخابات عوض کنند، بلکه روش منطقي رسيدن به چنين منظوري، انقلاب است.
مطلب دوم
• اين روحيه که فيالمثل در کساني مانند دکتر عباس عبدي يا دکتر حميدرضا جلاييپور هست که در انتخابات، دنبال "جنبش" ميگردند، از نحوي سوء تفاهم در مورد کارکرد انتخابات برميخيزد. آنها از انتخابات، انتظار انقلاب دارند.
• البته انتخابات انقلابي، اين حسن را دارد که شور و حال و هيجان بسيار دارد و از متن آن مشارکتهاي نامتعارف هشتاد درصدي برميآيد؛ ولي اين عيب را هم دارد که يک ملت را مدام در وضعيت عصبي انقلابي و احساس خطر در مورد از دست رفتن همه چيز نگه ميدارد.
• اين که اين نحو نگاه به انتخابات، يکي از موجبات "هميشه در صحنه" ماندن مردم بوده است، حرفي نيست، ولي واقع آن است که اين وضع، عوارض جانبي و هزينه بسيار دارد. يک جامعه که در آن احساس امنيت نباشد، احساس تهديد باشد، نيروهاي مختلف خود را، و از جمله نيروها و استعدادهاي انساني خود را تلف ميکند. يک وضعيت روانشناختي آزاردهنده توأم با بدبينيهاي پيوسته، و اضطرابهاي کشنده ميان مردم حاکم است که مانع از آن ميشود تا هر کس، هر جا هست، کار خود را درست و صحيح انجام دهد.
• عبور يک جامعه انقلابي از وضعيت مناقشه بر سر اصل انقلاب، يک خيز مهم در توسعه آن جامعه محسوب ميشود. ما بايد به اين عبور نائل شويم.
• از اين قرار، اگر بخواهيم دهه چهارم انقلاب که اکنون در ميانه آن هستيم، دهه تثبيت انقلاب اسلامي باشد که ميخواهيم، پيشنهاد من اين است که به اين برنامه، به مثابه يک "پروژه" بنگريم؛ به اين معنا که با هدف مشخص، امکانات و مقدورات مشخص، و زمان مشخص، گامهاي معيني براي دستيابي به آن ترسيم کنيم. منظورم از استعمال واژه "پروژه" اين است که ديگر نميشود در اين کار مماشات کرد و بدون يک برنامه زماني مشخص و مرحله به مرحله، تحقق اين منظور معقول را تا آينده نامعلوم به تعويق افکند.
• رويدادهاي سال هشتاد و هشت که به اين کشور و تاريخ آن ضربات کاري وارد آورد، و تک تک ما و نسلهاي پس از ما بايد عوارض آن را بپردازيم، به همه گوشزد کرد که زمان مسامحه سپري شده است، و کشور بيش از اين تاب اين نحو شتر سواري دولا دولا را ندارد. تثبيت انقلاب، به معناي پروژه تثبيت انتخابات، اکنون يک اولويت ملي است.
مطلب سوم
• حال که رقابتهاي سياسي، نرم نرمک به درون قواعد متعارف باز ميگردند، برداشت ما هم از اين رقابت ها بايد از يک سطح بالا و انتزاعي رقابت ميان موافقان و مخالفان زير زيرکي نظام عوض شود، و اطراف رقابت سياسي در ايران را به چشم کساني بنگريم که تنها راهحلهاي متمايزي براي حل مسائل مورد توافق در قانون اساسي کشور ارائه ميدهند.
• در اين حال، ما هم ميشويم مانند فعالان سياسي استراليا يا آمريكا. در ايالات متحده، معنا ندارد که کساني که مخالف چهارچوب فدرال ايالات متحده هستند، در انتخابات شرکت کنند. همان طور که در قانون اساسي آمده، آن ها حق دارند انقلاب کنند، و دولت ايالات متحده هم حق دارد از خود در مقابل آن ها دفاع نمايد. پس، اگر کساني چهارچوب دولت فدرال آمريكا را ميپذيرند، ميتوانند رقباي انتخاباتي يکديگر باشند، در غير اين صورت، رقباي انقلابي هم خواهند بود.
• يک نتيجه به رسميت شناختن چنين فرضي ميتواند اين باشد که سطح خشونت و نزاع در رقابتهاي سياسي يک تراز پايين ميآيد. رقباي سياسي و انتخاباتي کساني هستند که اهداف سياسي کلي مشترک، مندرج در قانون اساسي دارند، ولي راه حلهاي متفاوتي براي حل آن دارند. در نتيجه، جديت و رقابت آن ها هم در همين سطح است. در چنين وضعي، که شوراي نگهبان (دادگاه قانون اساسي) و قوه قضائيه کار خود را به درستي انجام ميدهند، هيچ يک از طرفهاي رقيب، ديگري را به چشم دست پنهان استکبار يا تزوير پيچيده شيطان نميبيند، بلکه رقيب از نظر ايشان، تنها يک فعال سياسي دوست است که در مورد راه حل ها، به نحو ديگري ميانديشد، و اگر فکر او به کرسي بنشيند، اتفاق هولناکي نخواهد افتاد، بلکه تنها رشد اقتصادي يا علمي يا سياسي يا... قدري کمتر از آني ميشود که راه حل ما به بار خواهد آورد. اين طرز فکر لازم براي رقابت سياسي در يک محيط سياسي خونسرد و غيرجنبشي است.
• قبلها، و وقتي رقابت بين جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز بود، اين نظم بايسته رقابت نيروهاي وفادار به انقلاب اسلامي و امام، به اين تعبير بيان ميشد که رقابت آنها، رقابت در "عقيده" نيست، بلکه رقابت در "سليقه" است.
مطلب چهارم
• تأثير فرهنگي غلبه چنين تصوري در مورد سياست قابل ملاحظه خواهد بود، و جامعه عصبي و ناراحت ما را به سمت نحوي خونسردي هدايت خواهد کرد.
• حالا و بر اساس اين الگو، ميتوان برداشت متمايزي از مفهوم دهه چهارم انقلاب به مثابه دهه تثبيت انقلاب ارائه داد. در اين مرحله، ايران هستهاي و مسلح، به سطحي ميرسد که براي حفظ موجوديت و انقلاب خود، ديگر به هيجانها و هواداريهاي پرشور مردم انقلابي نياز ندارد. اين انقلاب پس از سي و پنج سال، تثبيت شده است، و در آن، هر چيز سر جاي خود قرار گرفته است. در اين شرايط و حال، قدرتهاي بزرگ هم بايد ما را به رسميت بشناسند و ديگر ما را تهديد نکنند.
• اينکه اين مفروضات براي ورود انقلاب به مرحله ثبات چقدر واقعبينانه است، و اين که واقعاً ما به چنين سطحي از جاافتادگي رسيدهايم، در تصميم اينکه فعاليتهاي سياسي را به سمت آرامش و رقابتهاي دوستانه محتوايي سوق دهيم مؤثر است.
منبع: روزنامه رسالت
دشمنی یا راه حل متمایز
دكتر حامد حاجیحیدری
۱۳۹۲/۷/۷