نسخه چاپی

رابطه آمریكا و 2 میلیون فقیر قبرستان خواب

صالح اسكندری

اهداف ملي به عنوان ملاحظاتي استراتژيک در برقراري رابطه با ساير کشورها که معمولا برگرفته از فرهنگ، خوي و خصلت، مذهب،
آرمان ها و ايده‌آل هاي يک جامعه و ارزشهاي رسمي که حکومت ها براي ايجاد تعادل و ثبات در جامعه مروج آنها هستند، اگر چه مانند منافع ملي چندان ملموس و تجربه پذير نيستند اما در اغلب جوامع مانند يک ستاره قطبي مقابل چشم نخبگان فکري و ابزاري اعم از اليت ارگانيک و يا غير ارگانيک هستند و مسيرهاي مختلف تامين منافع ملي را هم راستا و هم جهت مي کنند. مثلا در کشوري مانند آمريکا با تاريخي حدود سيصد چهارصد سال طبيعي است اهداف ملي بر اساس خوي و خصلت و فرهنگ نياکان آنها که از اروپا رانده شده و بدانجا مهاجرت کردند ، شکل گرفته باشد. تمناي کدخدايي دنيا و خوي برتري جويي نسبت به ساير مردمان جهان بازتاب تحقيرهايي است که در گذشته با آن روبه‌رو بوده اند. امروز تشکيل يک نظم جهاني با محوريت آمريکا و تشکيل يک نظام تک قطبي که مثلا وزير خارجه آن خود را در قبال انجام عملياتهاي نظامي يا تجاوز مستقيم به خاک پاکستان و يا ليبي پاسخگو نداند و ضرورتي هم نبيند که حکومت مستقر در اين کشورها را در جريان بگذارد يکي از اهداف ملي آمريکا است. بر اين اساس منافع ملي آمريکا هم در راستاي همين اهداف ملي تعريف مي شود. هر چند ممکن است اين اهداف ملي برگرفته از يک خوي و خصلت غير انساني و غير فطري باشد با اين حال نخبگان فکري و ابزاري آمريکا خود را ملتزم به رعايت اين اهداف در دولت هاي مختلف دموکرات و جمهوريخواه مي دانند.‏
در کشور ما سابقه هفت هزار سال تمدن انسان ساز، هزار و چهارصد سال اسلام و رسميت يافتن مذهب مترقي تشيع، فرهنگ و
خصلت هاي نوع دوستانه ملت ايران، انقلاب اسلامي به عنوان يک نقطه عطف و سکوي پرش براي رسيدن به آرمان ها، انتظار فرج و آرزوي تشکيل حکومت موعود انسان کامل و... مولد يک سري اهداف ملي خيرخواهانه و مبتني بر فطرت بشري گرديده که اين اهداف با حرکت تکاملي انقلاب اسلامي روز به روز روشن تر شده و افقهايي شفاف را پيش روي ملت ايران قرار داده است. اهداف ملي نظير
استقلال خواهي، استکبار ستيزي، مقابله با سلطه گري، حمايت و پشتيباني از مستضعفين عالم، عدالت خواهي، آزادي طلبي، مقابله با صهيونيسم
بين المللي، تلاش براي استقرار حکومت انسان کامل و ... . طبيعتا منافع ملي کشور ما نيز تابعي از همين اهداف ملي است و ابزارهاي مختلف تامين منافع ملي مانند ديپلماسي مي بايست با در نظر گرفتن اهداف ملي به وظايف خود عمل کنند.
در واقع منافع ملي کاملا همسو و همراستا با اهداف ملي هستند. اين همان منطقي است که رهبر معظم انقلاب از آن تحت عنوان آرمانگرايي واقع بينانه ياد کردند. يعني آرمان هاي ملت ايران همان واقعيات هستند و مواجهه با واقعيات همان آرمان جامعه ماست. در اين منطق اهداف ملي و منافع ملي کاملا بر هم منطبق هستند و نقطه تمايزي بين آنها وجود ندارد.‏
با اين حال يکي از آسيب هايي که کشور در 33 سال گذشته با آن روبه‌رو بوده و هستيم جرياناتي بوده اند که در صدد ايجاد تعارض بين کل يا بخشي از اهداف ملي با منافع ملي هستند. در واقع به زعم اين جريانات راه تامين منافع ملي کوتاه آمدن از بخشي از اهداف ملي است. مثلا اگر مي خواهيم منافع اقتصادي را تامين کنيم بايد از هدف ملي مبارزه با استکبار و سلطه کوتاه بياييم. اگر مي خواهيم مشکلمان با آمريکا حل شود چه اصراري داريم که مرتب به رژيم صهيونيستي مي گوييم غده سرطاني.
چرا شعار مرگ بر آمريکا مي دهيم، چرا به جنبش هاي آزاديبخش و ضد استکباري و ضد صهيونيستي مثل حزب الله لبنان و حماس در فلسطين کمک مي کنيم؟
چرا با اين همه منابع نفتي به دنبال فناوري هسته اي هستيم، چرا نمي توانيم به قول آنها يک کشور معمولي باشيم و درنظام سرمايه داري هضم شويم، چرا مرتب
مي گوييم استقلال و در دنياي پيرامون خود به دنبال وابستگي متقابل نمي رويم؟ چرا به حملات آمريکا در مناطق قبايلي پاکستان حساسيت نشان مي دهيم، چرا در عراق و سوريه مانع از قدرت گرفتن تروريستها مي شويم ؟و... .‏
اين مسير ايجاد تعارض بين اهداف ملي و منافع ملي دو صورت حاد و مزمن دارد. شکل حاد آن در جريان فتنه 88 با شعارهايي نظير نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران، جمهوري ايراني، يا سر دادن شعارهايي عليه روسيه و چين مشاهده شد که بلافاصله با هوشياري ملت ايران و بصيرت مثال زدني آنها در خلق حماسه نهم دي با بن بست مواجه شد. اما طريق مزمن ايجاد اين تعارض بين اهداف ملي و منافع ملي به مراتب پيچيده تر و زمانبر ‏است.
ما به ديپلماسي دولت جديد خوشبين هستيم اما جرياناتي هستند که از کلمه حق دولت اراده باطل مي کنند. جرياني سياسي و رسانه اي که بقاياي همان فتنه 88 هستند. در اين روش که بر قدرت و مباني اقناعي استوار است اين جريان با درک حساسيت هاي عمومي در گام اول خود را مقيد به تامين اهداف ملي و پيگيري منافع ملي معرفي مي کند. در گام دوم با ناکامي در تامين منافع ملي از طريق روشهاي سازشکارانه علت را نه در شيوه هاي ناصواب ديپلماتيک بلکه در اهداف ملي مي بيند. سپس در برخي اهداف ملي با توسل به ابزارهاي رسانه اي ايجاد ترديد مي کند و در مرحله بعد از طريق جابجايي افکار عمومي جاي دوست و دشمن را تغيير مي دهد.
در اين مرحله اهداف ملي مانند يک پوسته بي محتواست که از درون خالي شده است و بهترين زمان است تا نيزارهاي اهداف ملي با داسي نه چندان قدرتمند به نام منافع ملي و مثلا عضويت در يک گروه اقتصادي يا پيوستن به سازمان تجارت جهاني درو شود.‏‎‌‌‎
اين موضوع زماني خطرناکتر مي شود که مجوزهاي دروني چنين انتحاري صادر گردد با اين توجيه که اين رويه هم بايد آزموده شود تا بخش هايي از افکار عمومي نسبت به خصومت آمريکايي ها بيشتر روشن شوند و علت برخي فشارهاي اقتصادي را صرفا ايستادگي ملت و دولت بر اهداف و آرمانها نبينند.‏
اين در حالي است که اولا آزموده را آزمودن خطاست. ملت ايران در خصومت آمريکايي ها ترديد ندارد. اساسا چنين برداشتي از راي مردم در انتخابات اخير
نمي تواند بر مباني تحليلي و منطقي درستي استوار باشد. مردم نه براي سازش بلکه براي مقاومت هوشمندانه و مدبرانه به دولت آقاي روحاني راي دادند. ثانيا از آنجا که در روش مزمن براي ايجاد تعارض بين اهداف ملي و منافع ملي اقدامات به تدريج و با صرف زمان مقتضي صورت مي گيرد مطمئنا مسير بازگشت هم بسيار زمانبر و طولاني است.ديگر ترديدهاي به وجود آمده را با يک نه دي نمي توان برطرف کرد. بلکه سالها مي بايست کار اقناعي صورت پذيرد که ممکن است در اين مدت طولاني کشور با خطرات و تهديدات جدي مواجه شود.‏
از سويي ما تا چه وقت بايد راه هاي رفته را دوباره امتحان کنيم؟ عده اي با تحليل غلط چرا حق دارند قطار انقلاب را در ايستگاه ترديدهاي بي پايان خود متوقف کنند؟ غرور ملي را خدشه دار کنند، زبان دشمن را دراز کنند و بعد هم بگويند هيچ! ما مي خواستيم آمريکايي ها را بيازماييم يا يک فرصت ديگر به آنها بدهيم! هزينه اين توقف ها را چه کسي مي دهد؟ هزينه خدشه دار شدن غرور ملي را چه کسي مي دهد؟ گوييم امروز با آمريکا هم رابطه برقرا شد آقايان قول مي دهند دلار را به همان قيمت هزار و دويست تومان برگردانند؟ آيا قول مي دهند که مشکل بيکاري و تورم را با اين گشايش بين المللي حل مي کنند؟ آيا حداقل مي توانند يارانه ها را که در دولت قبل نزديک به چند سال به طور مرتب پرداخت شد بدون چه کنم چه کنم پرداخت کنند؟
مطمئنا خود آقايان بهتر مي دانند که حل شدن اين مشکلات ارتباطي به رابطه با آمريکا ندارد و عمده آن به نحوه مديريت داخلي اقتصاد برمي گردد. وگرنه در مصر دوران حسني مبارک که سرسپرده آمريکايي ها بود نمي بايست دو ميليون نفر از روي نداري و فقر در قبرستان ها بخوابند و يا در پاکستان نبايد آمريکايي ها به اين کشور تجاوز مي کردند و يا...

۱۳۹۲/۷/۱۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...