نسخه چاپی

امتیازات خداوند برای ابراهیم(ع) به خاطر قربانی ‌كردن فرزندش

از مهمترین موضوعات قرآنی در داستان حضرت اسماعیل علیه‌السلام، ذبح آن حضرت به دستور خداوند متعال است كه آیات 100 تا 105 سوره مباركه صافات به بیان آن می‌پردازد:

«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ* فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ* فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ* فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ* وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ* قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ* إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ»
ابراهیم گفت: «ای پروردگار من! مرا فرزندی از شایستگان بخش، پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» و وقتی با او به جایگاه سَعْی رسید، گفت: «ای پسرک من! من در خواب چنین می‌بینم که تو را سر می‌بُرم، پس ببین چه به نظرت می‌آید؟» گفت: «ای پدر من! آنچه را مأموری بکن، ان‌شاءالله مرا از شکیبایان خواهی یافت»، پس وقتی هر دو تسلیم شدند و همدیگر را بدرود گفتند پسر را به پیشانی بر خاک افکند، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیای خود را حقیقت بخشیدی، ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم، راستی که این همان آزمایش آشکار بود».
* آغاز آزمایشی دیگر
فرزندش در آن وقت 13 ساله بود که ابراهیم (ع) آن خواب عجیب و شگفت‌انگیز در عالم رؤیا را مشاهده کرد که بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظم‌الشأن بود، او در خواب دید که از سوی خداوند به او دستور داده شد تا فرزند یگانه‌اش را با دست خود قربانی کند و سر ببرد.‌
ابراهیم (ع) شگفت‌زده از خواب بیدار شد، می‌دانست که خواب پیامبران واقعیت دارد و از وسوسه‌های شیطانی دور است، اما با این حال دو شب دیگر همان خواب تکرار شد که تأکیدی بود بر لزوم این امر و فوریت آن. او نخستین بار در شب «ترویه» (شب هشتم ماه ذی‌الحجه) این خواب را دید، و در شب‌های «عرفه» و شب «عید قربان» (نهم و دهم ذی‌الحجه) خوابش تکرار شد، دیگر برای او کمترین شکی باقی نمانده که این فرمان قطعی خداست.
ابراهیم (ع) که بارها از ورطه داغ امتحان الهی، سرافراز بیرون آمده بود، این بار نیز باید دل به دریا بزند و سر بر فرمان حق بگذارد، و فرزندی را که یک عمر در انتظارش بود و اکنون نوجوانی برومند شده است با دست خود سر ببرد! ولی باید قبل از هر چیز، فرزند را آماده این کار کند.
* مشورت با فرزند
رو به سوی او کرد و «گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم، بنگر نظر تو چیست»؟!
فرزندش که نسخه‌ای از وجود پدر ایثارگر بود و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده بود، با آغوش باز و از روی طیب خاطر از این فرمان الهی استقبال کرد، و با صراحت و قاطعیت گفت: «پدرم هر دستوری به تو داده شده است بی‌کم و کاست اجرا کن!» و از ناحیه من فکر تو راحت باشد که «به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت».
از یک سو پدر با صراحت مسئله ذبح را با فرزند 13 ساله مطرح کرده و از او نظرخواهی می‌کند، برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده، قائل می‌شود، او هرگز نمی‌خواهد فرزندش را بفریبد، و کورکورانه به این میدان بزرگ امتحان دعوت کند، او می‌خواهد فرزندش نیز در این پیکار بزرگ با نفس شرکت جوید، و لذت تسلیم و رضا را همچون پدر بچشد!
از سوی دیگر فرزند هم می‌خواهد پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد، نمی‌گوید مرا ذبح کن، بلکه می‌گوید هر مأموریتی داری انجام بده، من تسلیم امر و فرمان او هستم، و مخصوصاً پدر را با خطاب (ای پدر!) مخاطب می‌سازد، تا نشان دهد این مسئله از عواطف فرزندی و پدری سرسوزنی نمی‌کاهد که فرمان خدا حاکم بر همه چیز است. و از سوی سوم مراتب ادب را در پیشگاه پروردگار به عالی‌ترین وجهی نگه می‌دارد، هرگز به نیروی ایمان و اراده و تصمیم خویش تکیه نمی‌کند، بلکه بر مشیت خدا و اراده او تکیه می‌کند و با این عبارت از او توفیق پایمردی و استقامت می‌‌طلبد. و به این ترتیب هم پدر و هم پسر نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزی کامل گذراندند.
* وصیت‌‌های اسماعیل (ع)
فرزند فداکار برای اینکه پدر را در انجام این مأموریت کمک کند، و هم از رنج و اندوه مادر بکاهد، هنگامی که او را به قربانگاه در میان کوه‌های خشک و سوزان سرزمین «منی» آورد به پدر گفت:
1- پدرم ریسمان را محکم ببند تا هنگام اجرای فرمان الهی دست‌وپا نزنم، می‌ترسم از پاداشم کاسته شود!
2- پدر جان! کارد را تیز کن و با سرعت بر گلویم بگذران تا تحملش بر من و تو آسانتر باشد!
3- پدرم! قبلاً پیراهنم را از تن بیرون آور که به خون آلوده نشود، چرا که بیم دارم چون مادرم آن را ببیند نتواند صبر و بردباری کند.
4- سلامم را به مادرم برسان و اگر مانعی ندیدی پیراهنم را برایش ببر که باعث تسلی خاطر و تسکین دردهای اوست، چرا که بوی فرزندش را از آن خواهد یافت، و هرگاه دلتنگ شود آن را در آغوش می‌فشارد و سوز درونش را تخفیف خواهد داد.
*عملیاتی کردن فرمان خدا
لحظه‌های حساس فرا رسید، فرمان الهی باید اجرا می‌شد، ابراهیم (ع) که مقام تسلیم فرزند را دید او را در آغوش کشید، و گونه‌هایش را بوسه داد، و هر دو در این لحظه به گریه افتادند، گریه‌ای که بیانگر عواطف و مقدمه شوق لقای خدا بود.
قرآن می‌گوید: «هنگامی که هر دو تسلیم و آماده شدند ابراهیم جبین فرزند را بر خاک نهاد».
پیشانی پسر را به پیشنهاد خودش بر خاک نهاد، مبادا چشمش در صورت فرزند بیفتد و عواطف پدری به هیجان درآید و مانع اجرای فرمان خدا شود! به هر حال ابراهیم صورت فرزند را بر خاک نهاد و کارد را به حرکت درآورد و با سرت و قدرت بر گلوی فرزند گذارد در حالی که روحش در هیجان فرو رفته بود، و تنها عشق خدا بود که او را در مسیرش بی‌تردید پیش می‌برد. اما کارد برنده در گلوی لطیف فرزند کمترین اثری نگذارد!...
ابراهیم (ع)‌ در حیرت فرو رفت بار دیگر کارد را به حرکت درآورد ولی باز کارگر نیفتاد، آری ابراهیم «خلیل» می‌گوید: ببر! اما خداوند «جلیل» فرمان می‌دهد نبر! و کارد تنها گوش به فرمان او دارد.
هنگامی که این کار انجام گرفت جبرئیل با شگفتی تمام صدا زد: «الله اکبر» «الله اکبر»!
اسماعیل (ع) نیز صدا زد: «لا اله الا الله و الله اکبر!...»
و ابراهیم نیز هم در آن لحظه فریاد برآورد:‌ «الله اکبر و لله الحمد».
و این شبیه تکبیراتی است که ما روز عید قربان می‌گوییم.
برای اینکه برنامه ابراهیم (ع) ناتمام نماند، و در پیشگاه خدا قربانی کرده باشد و آرزوی ابراهیم (ع) برآورده شود، خداوند قوچی بزرگ فرستاد تا به جای فرزند قربانی کند و سنتی برای آیندگان در مراسم «حج» و سرزمین «منی» از خود بگذارد، چنان که قرآن می‌گوید: «ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم».
خداوند می‌فرماید: در این هنگام او را ندا دادیم که ای ابراهیم! آنچه را در خواب مأموریت یافتی انجام دادی.
هم به آنها توفیق پیروزی در امتحان می‌دهیم، و هم نمی‌گذاریم فرزند دلبندشان از دست برود، آری کسی که سرتا پا تسلیم فرمان ما است و نیکی را به حد اعلا رسانده جز این پاداشی نخواهد داشت. سپس می‌افزاید: «این مسلماً امتحان مهم و آشکاری است».
ذبح کردن فرزند با دست خود، آن هم فرزندی برومند و لایق، برای پدری که یک عمر در انتظار چنین فرزندی بوده،‌ کار ساده و آسانی نیست،‌ چگونه می‌توان دل از چنین فرزندی برکند؟ و از آن بالاتر با نهایت تسلیم و رضا بی‌آنکه خم به ابرو آورد به امتثال این فرمان بشتابد، و تمام مقدمات را تا آخرین مرحله انجام دهد، به طوری که از نظر آمادگی‌های روانی و عملی چیزی فروگذار نکند؟
و از آن عجیب‌تر تسلیم مطلق این نوجوان در برابر این فرمان بود، که با آغوش باز و با اطمینان خاطر به لطف پروردگار و تسلیم در برابر اراده او به استقبال ذبح شتافت.
* پاداش این آزمون
خداوند متعال برای تقدیر از این همه اخلاص و فداکاری و ایمان ابراهیم (ع)‌ سه امتیاز ویژه برایش منظور کرد:
1- ذبح عظیم برایش فرستاد
2- نامش را برای همیشه جاودانه کرد
3- بر او سلام و درود ویژه خود را فرستاد
* وفات اسماعیل (ع)
حضرت اسماعیل (ع) بعد از عمری تلاش و کوشش در راه احیای معارف توحیدی و انجام وظایف رسالت خویش از سوی خداوند متعال در 137 سالگی در جوار خانه خدا دار فانی را وداع گفت و به همراه مادرش هاجر در کنار کعبه به خاک سپرده شد که امروزه ما آن مکان مقدس را با نام «حجر اسماعیل» می‌شناسیم.
منبع: رویش

۱۳۹۲/۷/۲۴

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...