به گزارش نمانیوز در میان اهل تسنن جهان عرب، سلفی ها به یکی از جریانهای مهم مذهبی و سیاسی تبدیل شدهاند و ارزیابی تحولات جدید کشورهای عربی، بدون درک این جریان امکانپذیر نیست. سلفی گری که در ابتدا به عنوان جریان مذهبی و مکتب فکری در میان اهل سنت ظاهر شد به تدریج صبغه سیاسی مهمی پیدا کرده و اعتبار و جایگاه خود را در جهان اسلام ارتقاء داده است. این جریان به دلیل رویکردهای خاص خود و فاصله گرفتن از جریانهای میانهرو اهل تسنن، در جهان عرب مسائل و پرسشهای مختلفی را به وجود آورده است و از سویی با نقش آفرینی در تحولات جهان عرب، آینده این تحولات بدون تحلیل دقیق از سلفیگری را ناممکن کرده است. بر این اساس، در این گزارش که حاصل تبادل نظر جمعی از کارشناسان جهان عرب است به بررسی ابعاد مختلف سلفی گری از جمله مبانی فکری و مذهبی سلفی گری و جایگاه آن در جهان اسلام، رویکرد و تفکر سیاسی سلفیها و در نهایت بازیگران منطقهای و سلفیگری میپردازیم.
1- مبانی تاریخی، فکری و مذهبی سلفی گری
سلف در لغت به معنای هر چیزی است که گذشته باشد و مدتش به سر آمده و منتفی شده باشد. حتی به پدر و اجداد و نیاکان هم گفته میشود و یا به کسانی که فضیلت برتری داشته باشند هم سلف گفته میشود. سلفی، یای نسبتی است که به این گروه داده میشود؛ یعنی کسانی که به اندیشه سلف معتقدند. برخی بر این اعتقاد بودند که باید در مباحث اسلامی به دلیل گذشت ایام، چیزهایی را که اضافه شده و اسم آن بدعت است را بزداییم و به صدر اسلام برگردیم؛ به این دلیل به آنها سلفی میگفتند.
سلفیها دو مستند برای استدلالهای خود ارائه میدهند که یکی از قرآن و دیگری از روایت است. مستند قرآنی آنها آیه 56 سوره زخرف است که این آیه در مورد فرعون و غرق شدن آنهاست. مستند روایی آنها نیز یک روایت از پیغمبر(ص) است که در منابع اهل سنت به این گونه آمده است: بهترین مردم در قرن من هستند، بعد آنهایی که بعد از آنها میآیند قرن دوم و بعد آنهایی که در قرن سوم هستند، بعد از این سه قرن انسانهایی میآیند که شاهد هستند ولی شهادت نمیدهند و به امانت خیانت میکنند، دروغ بین آنها رواج دارد.
سلفیها معتقدند که امتداد مدرسه اهل حدیثند. در سه قرن نخست عدهای به نام اهل حدیث به ویژه در قرن سوم ظهور کردند. اهل حدیث در زمان خلافت عباسی به رهبری احمدبن حنبل بودند که یکی از ائمه مذاهب اربعه نیز میباشد. اهل حدیث در مقابل معتزلیهای عقلگرا شکل گرفتند. معتزله در قرائت، تفسیر متون و کتاب پیرو روش عقلی بودند و اهل حدیث معتقد بودند که عقلگرایان به ویژه معتزله علم منطق را از مکتب تمدن یونان اخذ کردند و خودشان تعامل و ممارست کرده و آن را توسعه دادند. اهل حدیث این شیوه عقلی در استنباط از کتاب و سنت را خطری میدانند که صفا و پاکی اسلام را از بین میبرد و عامل جدایی بین امت میشود. این نزاع بین اهل حدیث و عقلگرایان تا زمان خلافت متوکل عباسی جریان داشت، اما متوکل خود به نفع این حنبل و مکتب اهل حدیث موضع گرفت و از آنها پشتیبانی کرد.
گروهی که امروزه به آنها سلفی میگویند، در قرن چهارم ظهور کردند و دیدگاهشان به دیدگاه احمدبن حنبل در قرن سوم منتسب است. در زمان خلیفه القادر، روش اهل حدیث روش رسمی دولت عباسی شد و القادر منشوری معروف به منشور قادریه را صادر کرد و دستور داد تا آن را به خطبههای نماز جمعه قرائت کنند. در سال 433ه.ق القائم با استناد به منشور القادر آن را به عنوان مکتب رسمی خلافت عباسی انتخاب کرد. عباسیان از قرن 4 به بعد مشی اهل حدیث و اشعریه را تقویت میکردند اما به تدریج خود اینها به دو مذهب حنبلی واشعری تقسیم شدند. در سال 656 هجری، این تیمیه به منظور احیای تفکر سلفی که به تدریج ضعیف شده بود به پا خواست و شدیدترین حملات لفظی خود را علیه کسانی که آناه را اهل بدعت معرفی میکرد، انجام داد. اظهارات این تیمیه جدال فکری شدیدی در سرزمینهای اسلامی برانگیخت. هر چند بعضی از علما و معدودی از شاگردان این تیمیه راهش را ادامه دادند و یکی از امرای مملوکی از ممالک مصر که امیر شاهان بوده نیز به وی گرایش پیدا کرده بود اما در نهایت با مرگ وی در زندان، تفکر سلفی در این برهه از تاریخی افول کرد.
تفکر سلفی در قرن 12 هجری توسط محمدبن عبوالوهاب در شبه جزیره عربستان دوباره ظهور کرد. وی آراء و افکار این تیمیه را دوباره احیاء کرد و سپس با آغاز استعمار غرب و افول امپراتوری عثمانی، به تدریج پیوندی بین خاندان آل سعود و وهابیون ایجاد شد که تا کنون تداوم یافته است. وهابیها در اعتقادات خود یک سری اعتقادات دینی – فقهی دارند و عمدتاً تمسک آنها با قرآن و سنت صحیحه و اجماع و قباس است.
به گزارش نمانیوز در بحث سنت، وهابیها بر خلاف شیعیان، بین اینکه سنت متواتر یا خبر واحد باشد فرق قائل نمیشوند. حتی خبر واحد را هم اگر یک ناقل داشته باشد و اختلالی در سلسله سند وجود داشته باشد باز هم برایشان قابل پذیرش است. در بحث اجماع، کتاب و سنت چون معلوم است در سنت منظورشان سنت نبوی است، همان احادیث پیغمبر (ص) را میپذیرند. اجماع نزد سلفیها عبارتست از اتفاقب جمیع مجتهدان دینی مسلمان در هر دوره برای یک حکم شرعی که نگاه این اجماع در عصر صحابه یا در عصرهای بعدی اتفاق افتاده باشد؛ یعنی مختص به سه عصر اول نیست. این مصادر سه گانه یعنی قرآن،سنت و اجماع، مصادر اصلی استنباط و اجتهاد اعتقادی و احکام شرعی سلفیهاست. اما آنها اجماع را نمیپذیرند مگر اینکه بعد از عرضه کردن با همان اصولی که به ان معتقدند مطابقت داشته باشد. منبع چهارم فقهی وهابیها قیاس است. البته قیاس اهل سنت قیاس منطقی نیست بلکه تمثیل منطقی است. بنابر این تعارض بین عقل و نقل از منظر سلفیها وجود ندارد. برای اینکه نقل صحیح باید مطابق با عقل صریح باشد چون از خدا و پیغمبر(ص) است و نمیشود با عقل مخالف باشیم و نقل در هر حال بر عقل مقدم است.
وهابیها در مباحث اعتقادی کلامی در بحث توحید با بقیه مذاهب اسلامی اعتقادات متفاوتی دارند. وهابیها ایمان به خدا دارند اما توحید را وع خاصی معنا میکنند؛ به گونهای که آنها شیعیان و برخی از مذاهب اسلامی اهل سنت را در مسئله توسل و شفاعت به نوعی شرک متهم میکنند. در بحث صحابه سلفیها خود را پیرو صحابه و دوستدار اهل بیت و جمیع همسران پیامبر(ص) میدانند. همچنین سلفیها به افضلیت و برتری خلفای راشدین بر تمامی بشر بعد از انبیاء معتقدند. چهارم اینکه سلفیها قائل به عصمت هیچ یک از صحابه نیستند و حتی احتمال ارتکاب گناه را هم میپذیرند اما قائل به عصمت اجماع صحابه هستند؛ یعنی میگویند اگر همه صاحبه هر یک بر حکمی اتفاق و اجماع داشته باشند؛ این حکم حتماً درست است یعنی برای این اجماع عصمت قائلند. یکی از بحثهای مرکزی سلفیها نیز بحث بدعت است که لازمه فکری آنها است. به باور سلفیها هر آنچه که در زمان پیغمبر(ص) نبوده و حالا ایجاد شده نوعی بدعت است. بنابر این باید از هر طریقی این بدعتها را حذف کرد و در این راستا از هیچ اقدامی فروگذار نمی کنند. برای از بین بردن بدعتها سلفیها بحث قانون شریعت را مطرح میکنند. در بحث قانون شریعت آنها معتقدند تشریع فقط برای خداوند است و بنابر این احکام شریعت چیزهایی است که در کتاب و سنت وارد شده و بنابر این هر کس دیگری را در تشریع و قانون گذاری کنار خدا قرار دهد، به خداوند شرک ورزیده است.
2- جایگاه سلفیگری و تحول آن در جهان اسلام
سلفیگری یک جریان مطرح در تاریخ اسلام بوده است و ریشههای این تفکر به قرن سوم برمیگردد. یکی از مذاهب بزرگ چهارگانه فقهی اهل سنت، یعنی مذهب حنبلی، در اختیار سلفیه است. مذهب حنفی هم بستر تفکر سلفی، هم موجه تفکر سلفی و هم مورد استفاده سلفیه قرار گرفته است. علاوه بر این تفکر سلفی به خصوص در چهار دهه اخیر، یعنی با تأسیس عربستان سعودی و استفاده از نمابع نفت، توانسته است علاوه بر حنبلیها پیروانی را از بقیه مذاهب اهل سنت جذب کند و در مناطقی که به طور سنتی سلفیها سابقه حضور نداشتند، نفوذ کند. یکی از دو مکتب فکری مطرح کلامی در جهان اسلام، در اختیار سلفی گری است. نماینده تفکر اشعری سلفیها هستند که در مقابل جریان اعتدالی در جهان اهل سنت قد علم کرده و با ایجاد نهادهایی مانند دانشگاهها تفکر اشعری در جهان اهل سنت را رهبری میکند.
سلفیها شخصیتهای قابل توجهی ارائه داده و دارند که اولین آنها احمدبن حنبل است که امام یکی از مذاهب چهارگانه میباشد. شیخ الاسلام این جریان این تیمیه است که فتاوی وی همانند بهارالانوار شیعه میباشد. این تیمیه دهها جلد کتاب شامل تفکر حنبلی و سلفی را در قرن هفتم تدوین کرده و کار علمای سلفی را تسهیل نموده است. اکنون علمای سلفی عبارتند از کسانی که قرآن و فتاوی این تیمیه را حفظ کردهاند؛ جرا که اجتهاد و عقل در تفکرات سلفی نقشی ندارد. شخصیت بعد از این تیمیه محمدبن عبدالوهاب است که در قرن 12 هجری و 18 میلادی با پیمانی که با آل سعود بست، تلاش کردند که دولت ایجاد کنند. در نهایت ملک عبدالعزیز توانست بر مبنای پیمانی با محمد بن عبدالوهاب جزیره العرب را آزاد کند. بنابر این از لحاظ اعلام و شخصیتها این تفکر و جریان، تفکر پربار و باریشهای است.
سلفیها توانستند یک مکتب ایجاد کنند و نهادهای ضروری را برای این مکتب درست نمودند. این جریان دارای فقه بسیار منسجمی است و بین علمای سلفی بر سر مسائل مستحدثه و قدیم اختلاف زیادی وجود ندارد و تقریباً تمام آنها در پاسخ به سئوالات مشخص، پاسخهای مشخص میدهند. نکته مهم دیگر سلفیگری، اولین جریان اسلامگراست که در یک قرن گذشته موفق به تأسیس دولت شد. در سال 1932 دولت عربستان سعودی بر مبنای تفکر سلفی تأسیس شد و مدت زیادی تقریباً همه جریانهای اسلامگرای جهان اهل سنت را تحت تأثیر قرار داد؛ به گونهای که حتی حسن البنا و جریان اخوان هم اول متأثر از تفکر سلفی و بازگشت به سلف صالح و شعارهایی بود که سلفیها میدانند. یک جریان نیز در خود اخوان به نام جریان سید قطب، بسیار متأثر از تفکر سلفی بوده و به سلفیهای اخوانی معروف است.
در جهان اهل سنت، برخی از شعارهای سلفیها جاذبه دارد. این شعار که سلفیگری خواستار بازگشت به سلف صالح و اسلام ناب و از بین بردن پیرایهها است، تعدادی از مسلمانها را جذب میکند. در جهان اهل سنت هم تعدادی جذب این شعار شدند که از اقشار مختلف یعنی هم از قشر تحصیل کرده و طبقات بالای جامعه و هم از طبقات پایین جامعه و ثروتمندان و فقرای سنی را شامل میشود. از منظر انتشار جغرافیایی، سلفیها تقریباً هر کجا که جمعیتی مسلمان وجود دارد حضور دارند اما در شبه جزیره عربستان حضور قویتری دارند. در عربستان و قطر، مذهب رسمی مذهب سلفی است و در بقیه کشورهای خلیج فارس، حتی در بحرین با اکثریت شیعه باز هم سلفیها حضور دارند. در کویت، یمن، مصر، عراق، شامات، شمال آفریقا و شرق آسیا، مالزی، اندونزی و بنگلادش، سلفیها حضور دارند. علیرغم اینکه سلفیها معتقدند که تشکیل حزب حرام است، اما آنها جماعتهای خاص خود را دارند؛ یعنی تحت عنوان جماعت دعوت تشکیلات دارند. در مصر که اکنون حزب نور از سوی سلفیها تشکیل شده است این جریان از گذشته تحت عنوان جماعت دعوت تشکلی برای خود داشت. در این کشور طی چند ماه اخیر، جمعیتهای خیریه با دعوت به موقع توانستند با کمکهای عربستان تبدیل به حزب شوند.
گسترش سلفیگری در دوره معاصر به دهههای 1970و1980 برمیگردد که امکانات مالی و اقتصادی عربستان بسیار رشد کرد و دانشگاههای مبتنی بر تفکر سلفی، در این کشور تأسیس شد. در حال حاضر سه دانشگاه بزرگ مبلغ تفکر سلفی وجود دارد که شامل دانشگاه محمدبن مسعود در ریاض، دانشگاه ام القرا در مکه ودانشگاه اسلامی در مدینه منوره است. این سه دانشگاه سه نهاد آموزش عالی برای تربیت علمای سلفی هستند که از دهههای 1970 و1980 فارغ التحصیلان خود را به دیگر ممالک اسلامی از جمله هند، پاکستان و ایران فرستادند. هر کدام از این دانشگاهها گرایش خاص خود را دارد. دانشگاه مدینه منوره گرایش شریعت و ضدیت با شیعه دارد و اکثر دانشجویان بلوچ، ترکمن و پاکستانی که با جامعه شیعی همجوار هستند، جذب این دانشگاه میشوند.
در اصول مکتب سلفی، جهاد با این اندیشه پیوندی ناگسستنی دارد. هر چند برخی سعی میکنند که گروههای جهادی و تکفیری را از سلفیها جدا کنند، اما جهاد از اندیشههای محوری سلفیگری است. سلفیها جهاد را واجب کفایی میدانند و معتقد به جهاد ابتدایی هستند. حتی در قرن حاضر علت یا سبب جهاد را دعوت به اسلام و مسلمان کردن میدانند. این جریان دفاع از مقدسات و نفس را یکی دیگر از زمینه هایی میداند که جهاد را واجب میکند. در مصر ادامه جریان سید قطب به ایمن الظواهری رسید که در کنار بن لادن قرار گرفت. تفاوتی که بین جریان بن لادن و ایمن الظواهری با سلفیهای جهادی قبلی وجود داشت، این بود که بن لادن و ایمن الظواهری در اواخر کارشان جهاد علیه مسلمان را هم واجب دانستند و حکومتهای کشورهای اسلامی را دچار مشکل کردند.
سه واقعه مهم در مقابله و رویارویی سلفیها با حاکمان کشورهای اسلامی تأثیر داشت؛ اول خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در اواخر دهه 1980 و در سال 1989 بازگشت گروهی موسوم به افغان عربها به کشورهایی مانند الجزایر، تونس و غرب بود که با دنبال کردن تفکرات جهادی خود در آنجا باعث ایجاد مشکلات زیادی از جمله در الجزایر و مصر شدند. واقعه دوم اشغال کویت توسط عراق بود و بعد از اشغال کویت توسط عراق دردهه 1990، بسیاری از خط قرمزهای تفکر سلفی زیرا پا گذاشته شد؛ چرا که نیروهای آمریکایی در عربستان و بقیه کشورهای حاشیه خلیج فارس مستقر شدند و جنگ علیه عراق از این سرزمینها شروع شد. دو خط قرمزی که از نظر سلفیها از آن عبور شد ورود کفار به سرزمینهای اسلامی و استعانت از کفار برای جنگ با یک کشور اسلامی بود که حرام تلقی میشد. دولت سعودی و کویت مرتکب این حرام شده بودند و این مسئله سلفیها را در مقابل حکومتهای کشورهای اسلامی قرار میداد. واقعه سومی که بین تفکر سلفی و حکومتهای اسلامی به خصوص عربستان جدایی افکند، حادثه 11 سپتامبر بود که در آن 15 نفر سعودی در بین 19 نفری بودند که این حمله را صورت دادند. این حادثه باعث شد که روابط استراتژیک عربستان و آمریکا برای مدتی تحت تأثیر قرار بگیرد. بر این اساس از سال 2001 به بعد عربستان سعودی به عنوان کشوری که در طول 80 سال گذشته هیچ مشکلی با جریان سلفی نداشته و جریان سلفی را به عنوان ابزاری برای سیاستهای امنیتی خود مورد استفاده قرار داده است، با بخشی از این جریان دچار مشکل شد و آنها را طرد نمود.
3- تفکر و رویکرد سیاسی سلفیها
جریان سلفی تفکر و رویکرد سیاسی خاص خود را در جهان عرب دارد. سلفیها بین کسی که اصل احکام شریعت را قبول دارد اما به سبب هواهای نفسانی یا منافع و اهداف دنیوی از احکام شریعت به احکام موضوعه عدول میکند و بین کسی که منکر احکام شریعت است، تفاوت قائل میشوند. این گروه با ایدئولوژیهای غیردینی و لائیک مخالف هستند و معتقدند احکام غیردینی غربی، با روح تعالیم اسلام سازگاری ندارد. بنابر این سلفیها دموکراسی را به مثابه یک نظریه سیاسی رد میکنند و به جای آن اصطلاح شورا را به کار میبرند.
سلفیها معتقدند میان شورا و دموکراسی تفاوت وجود دارد. به باور آنها دموکراسی در قبال پیشگام شدن رهبران گمراه و مسلمانهای غیرواقعی و غیرمذهبیها مسامحه میکند، چون دموکراسی صدای بشر در مقابل صدای خداوند است. در مورد دولت مدنی، بین سلفیها اختلاف نظر وجود دارد اما در مجموع دولت مدنی مورد نظر لائیکها به مفهوم جدایی دین از دولت را رد میکنند. این جریان به امارت اسلامی معتقد است که به خلافت اساسی منجر میشود.
در تفکر سلفی، خروج بر حاکم مسلمان تقریباً محال است. در تفکر سلفی تظاهرات معنی ندارد و در این تفکر آنچه که معنی دارد، خروج بر حاکم است. این خروج هم باید مسلحانه باشد؛ چرا که خروج غیرمسلحانه هم معنی ندارد. بر این اساس، تظاهرات بلوا محسوب میشود. علمای کبار سعودی از جمله عبدالعزیز بن باز، در دهه 1990 جزوههایی را منتشر کردند و شرایط خروج بر حاکم اسلامی را مدون کردند که بر اساس آن تقریباً محال است که بتوان بر حاکم اسلامی خروج کرد. شرط خروج این است که فسق و فجور و ظلم حاکم باعث خروج نمیشود، اما آن چیزی که مجوز خروج را شرعی میکند، این است که حاکم اسلامی رسماً حرامی را حلال اعلام کند و یا بر عکس. سعودیها بر مبنای این تفکرات که ریشه در تفکر حنبلی، سلفی و سنی دارد و با استفاده از فتاوی علمای داخل عربستان، توانستند جریان جهادی و القاعده را طرد کنند.
در تفکر سلفی، حاکم ولی است یعنی امیرالمومنین حاکم است و الزاماً هم لازم نیست حاکم فقیه باشد و به حکومت فقیه هم معتقد نیستند. زیرا بر این باورند که حاکم کسی است که غلبه کرده ولو به شمشیر و وقتی که غلبه کرد، خروج بر او جایز نیست. بر این اساس باید از بقیه کارهای حاکم نیز اطاعت کرد. سلفیها دولت مدنی را قبول ندارند و معتقدند که تفکیک قوا در اسلام معنی ندارد. قدرت با حکم و شریعت است و شریعت هم یعنی حکم خداوند و هیچ قدرتی قادر نیست که حکم خداوند را محدود کند. حاکم نیز باید تلاش کند که حکم خداوند را اجرا کند. قاضی کسی است که حکم خداوند را در مسائل قضایی تطبیق میدهد و از این رو قوه مقننه هم معنی ندارد، چون قرآن قانون اساسی است. سلفی ها اصلاً به دموکراسی اعتقادی ندارند و بر این باورند که دموکراسی با شورا متفاوت است. شورا بین اهل حل و عقد، علما و متفکرین اسلامی است و مردم عادی اختیاری در انتخاب کردن وانتخاب شدن ندارند. تحزب باطل است و تظاهرات جزء محرمات است. اگر لازم باشد خروج بر حاکم صورت بگیرد، از طریق تظاهرات نیست. در عین حال، بحث تبلیغات نامزدها را نمیپذیرند؛ چرا که میگویند در انتخابات نباید کسی تبلیغ کند و رأی بیاورد مردم باید گزینش کنند و منظور اهل حل عقد یعنی کسانی که شاخص هستند میباشد.
به نظر میرسد که در آینده حداقل در جهان اهل سنت تفکر رقیب و مانع اصلی اخوانالمسلمین سلفیها باشند. اخوانالمسلمین در واقع نماینده جریان اعتدال و معتزله در جهان اهل سنت است و سعی دارد بین سنت و تجدد آشتی برقرار کند. اخوانالمسلمین مفاهیمی مثل جامعه مدنی، دموکراسی، انتخابات و تظاهرات را پذیرفته و بر اساس همین ساز و کارها اقدام میکند. اما سلفیها به این ساز و کارها معتقد نیستند. در واقع سلفیها با آنچه که اخوانالمسلمین از حکومتهای آینده در جهان مد نظر دارند، کاملاً مخالف هستند. علیرغم اینکه در حال حاضر بین سلفیون مصر و اخوانالمسلمین آتش بس است، ولی به نظر میرسد که در آینده چالش جدی اخوانالمسلمین سلفیها باشند.
4- بازیگران منطقه ای و سلفیگری
عربستان سعودی را میتوان به عنوان اصلیترین بازیگر منطقهای حامل و حامی تفکر سلفیگری در جهان عرب دانست. به رغم اعتقادات خاص سلفیها و رد تحول و دموکراسیف این اعتقادات مانع از آن نیست که دستگاه امنیتی و استخباراتی عربستان از جریانهای سلفی در سایر کشورهای اسلامی استفاده نکند. سعودیها در صورت لزوم در هر جامعه حزب تشکیل داده و مجوز حضور در تظاهرات هم دادهاند. نمونه بارز این سیاست وضعیت حزب نور در مصر است که عربستان با قدرت نظامی، امنیتی و اقتصادی خود آن را مورد حمایت قرار میدهد. دستگاه استخباراتی و امنیتی عربستان از حضور سلفیها و ریشه دار بودن تفکر سلفی در بخشی از جامعه مصر به خصوص شهر اسکندریه که منشأ ظهور حزب است، استفاده کرد و وقتی که مشاهده کرد روند تحولات مصر به سمت انتخابات و دموکراسی میرود، سعی کرد سلفیها را متحد کند. بر این اساس بود که سلفیها 25 درصد آراء پارلمان مصر را به دست آوردند.
سلفیگری جریانی ریشهدار و گسترده در جهان عرب است و سعودیها سعی در استفاده از آن در جهت منافع خود در سطح منطقه دارند. سلفیگری یک جریان ریشهدار و تاریخی در تاریخ اسلام است و در دوره ملی هم توانسته به عنوان اولین تفکر اسلامگرا تشکیل دولت بدهد و بر مبنای تواناییهای آن دولت خود را بسط و گسترش دهد. انتخاب طبیعی عربستان در تحولات مربوط به بهار عربی، جریان سلفی در کشورهای مختلف است و دولت سعودی به عنوان کشوری که مخالف تغییرات در جهان عرب است، از ابتدای سال 2011 سعی در ایجاد تحول در سوریه دارد. عربستان سعی میکند در کشورهایی که انقلابیون پیروز شدند، از طریق جریان سلفی حضور پیدا کند که این حضور هم به شکل تخریب دموکراسی است و هم استفاده از بهرههای دموکراسی است که در مصر این گونه عمل میشود.
اما به نظر میرسدکه عربستان سعودی در خصوص سلفی گری و نحوه تعامل با آن در آینده با دو چالش اساسی مواجه باشد. سعودیها باید در بیرون از عربستان سلفیگری را در مقابل اخوان گسترش دهند. این گسترش حضور به عنوان ابزار سعودی برای نفوذ و حضور در کشورهایی است که دچار انقلاب شده و دموکراسی در آنجا برقرار میشود اما از سوی دیگر، سعودیها باید در داخل سلفیگری را کنترل کنند. اقدامات ملک عبدالله در دو دهه گذشته در جهت کنترل سلفیگری است. برخی از اصلاحاتی که امیرعبدالله انجام داده است در آیین سلفی ارتداد محسوب میشود؛ از جمله آنها ایجاد دانشگاه مختلط است. چرا که اختلاط حکمش ارتداد است. عربستان به خاطر مشکلاتی که سلفیها ایجاد کردهاند با چالشهایی روبروست. علی رغم اینکه تفکر و جریان سلفی حدود 80 سال متحد آل سعود بوده است، اما آشکار است که با این تفکر نمیتوان حکومت کرد.
سلفی بودن و متحد درجه یک آمریکا بودن با هم تناقض دارد. سلفیها تعریف بسیار واضحی از جهان دارند و آن را به دارالاسلام و دارالکفر تقسیم میکنند و دارالاسلام نیز بسیار محدود است؛ چرا که از منظر سلفیها بسیاری از مسلمانان اهل بدعت و آتش هستند. اما اهل بدعت فقط شیعه نیستند، هر سلفی که مثلاً معتقد به جشن برای تولد پیغمبر(ص) باشد، اهل بدعت است. از آنجا که غیر از سلفیها و حنبلیها سایر اهل تسنن تولد پیامبر(ص) را جشن میگیرند، دارالاسلام آنها خیلی محدود و دارالکفر گسترده است با این تفکر مشخص بود که روزی حکومت مقابل سلفیها قرار خواهد گرفت. بر این اساس ملک عبدالله به تدریج اصلاحاتی را درون عربستان شروع کرد. با این حال اصلاحات شدید زمینه چندانی ندارد و چالش بین گسترش سلفیگری در خارج و محدود کردن آن در داخل، در آینده تداوم خواهد یافت.
بعد از عربستان سعودی، قطر کشور مهم دیگری است که سعی دارد از سلفیگری در جهان عرب، در جهت اهداف خود استفاده نماید. قطر نقش مرموزی را در تحولات جدید عربی بازی میکند و یکی از کشورهایی است که به طور رسمی جریان سلفی و تفکر وهابی را نمایندگی میکند. مذهب رسمی قطر مذهب وهابی است، اما مشخص است که قطریها به تفکر وهابی و سلفی پایبند نیستند بلکه در ضدیت و رقابت با عربستان است که این دولت سعی میکند تا بخشی از جریان سلفی را به نفع آشتی دادن سلفیها با مفاهیم جدید و مدرنیته و تجدد زیر نظر خود بگیرد. در واقع وجود شخصیتی مثل یوسف قرضاوی – که به اخوانیها گرایش دارد – از یک دهه پیش در قطر نشان دهنده تمایل قطریها برای تغییر و تحول اساسی در وهابیت عربستان است.
نتیجه گیری
سلفیگری به عنوان جریانی ریشهدار و مهم در جهان عرب محسوب میشود که سعی کرده است با پیریزی قالب فکری منسجم و اتخاذ رویکردهای سیاسی خاص، در سطح جهان اسلام نفوذ و انتشار یابد. این جریان توانست در عربستان سعودی نظام سیاسی مبتنی بر تفکر سلفیگری را بنیان نهد و در سایر کشورهای منطقه نیز گسترش پیدا کند. هر چند سلفیها خود به گروههای مختلف با برخی تفاوتها تبدیل شدهاند و به خصوص سعودیها سعی کردهاند تا خود را از سلفیهای تکفیری و جهادی جدا کنند اما در تحولات جدید جهان عرب، به عنوان یک جریان مهم و تا حد نسبتاً زیادی منسجم نقشآفرینی میکنند.
به رغم اینکه سلفیها به صورت اصولی و با توجه به چهارچوبهای فکری خود اعتقادی به دموکراسیف تحزب و مشارکت مستقیم مردم در قدرت سیاسی ندارند و حتی اعتراضات و تظاهرات عمومی در مقابل حاکمیت را نفی میکنند، اما به فرصت ها و شرایط جدید بی توجه نیستند. به خصوص اینکه بازیگران منطقهای مانند عربستان سعودی و قطر، سعی دارند تا از این جریان به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف و منافع خود در جهان عرب استفاده کنند. سعودیها در ارتباط با مسئله سلفیگری، با چالش جدی روبرو هستند؛ آنها از یک سو سعی دارند تا سلفیگری را در داخل محدود نمایند و بر این اساس سطحی از اصلاحات از سوی ملک عبدالله دنبال میشود، از سوی دیگر دولت سعودی سعی دارد تا در سطح منطقهای، از سلفی ها برای تخریب روند دموکراسی و برای بهرهگیری از روندهای دموکراتیک و مشارکت در قدرت استفاده کند. قطر نیز سعی دارد تا در رقابت و تضاد با عربستان، بخشی از جریان سلفی جهان عرب را تحت کنترل خود در آورد و ضمن آشتی دادن این جریان با تجدد از آنها در جهت گسترش نفوذ منطقه ای خود بهرهبرداری نماید. در مجموع میتوان عنوان داشت که به رغم اینکه سلفیها یکی از جریانهای مهم جهان عرب و رقیب اصلی گروههای مانند اخوانالمسلمین در تحولات جدید عربی هستند اما بازشناسی و ایجاد تمایز بین دو وجه تفکر و رویکردهای درونی سلفیها و بهره برداری بازیگران منطقهای از آنها در تبیین جایگاه و نقش این جریان در جهان عرب، اهمیت اساسی دارد.
برگرفته از مركز تحقيقات استراتژيك
نقش سلفی ها در مناسبات جهان اسلام و اعراب
بررسی ابعاد مختلف سلفی گری از جمله مبانی فكری و مذهبی سلفی گری و جایگاه آن در جهان اسلام، رویكرد و تفكر سیاسی سلفیها و در نهایت بازیگران منطقهای و سلفیگری میپردازیم
۱۳۹۱/۱/۳۰