به گزارش نما به نقل از تسنیم، در شماره جدید «سام» علاوه بر پروندهای درباره کتابخوانی در کشورهای دیگر، گفتگوها و یادداشتهایی در حوزههای مختلف نشر به چشم میخورد. گفتگوی صریح با عبدالعلی دستغیب درباره «نقد ادبی و وضعیت منتقدان در کشور»، گفتگو با رضا صادقی و فرزاد موتمن، در خصوص عادتهای مطالعاتی و کتابخوانیشان، گفتگو با «جومپا لاهیری» نامزد جایزه کتاب سال آمریکا به بهانه انتشار جدیدترین رمانش و همچنین گفتگو با سیدضیاء قاسمی، برنده کتاب سال افغانستان در خصوص شعر مهاجرت و اوضاع و احوال شاعران افغان از بخشهای اصلی این شماره است. همچنین یادداشتها و گفتارها و پیشنهادهایی از «ساره بیات، ناصر فکوهی، محمد سرور رجایی، یکتا ناصر، احمد بیگدلی، حسین باهر و ریچل هور، یادداشت نویس ایندیپندنت» در این شماره منتشر شده است.
گزارش کوتاهی از وضعیت جوایز بیخاصیت ادبی در کشور و همچنین کتابهای پیشنهادی از دیگر بخشهای این نشریه جمع و جور است.
در بخش گپ این شماره، رضا صادقی عنوان کرده که چند سال پیش کتابی منتشر کرده با عنوان «خدایا با توام، حواست کجاست» شامل ترانهها و اشعارش که از انتشار آن رضایت دارد. وی همچنین از کتاب در دست انتشارش و همچنین نداشتن اوقات فراغت برای کتابخوانی گفته است.
در صفحه ده این شماره پروندهای در خصوص تاثیر جوایز ادبی در بازار کتاب ایران درج شده است:
درباره تأثیر جوایز ادبی کشورمان بر فروش آثار برگزیده، مثل خیلی از قواعد تثبیت شده در تمام دنیا، نمیتوان حکم کرد! به عبارتی قواعد کشورهای دیگر در کشور ما گویا درست کار نمیکند. مثلا برای حمایت از نویسنده و مترجم، میزان ریالی جوایز ادبی را افزایش میدهیم و در یک ماراتون جالب از هم سبقت میگیریم و یک جایزه، 50، آن یکی 100 و دیگری 110 سکه را برای برگزیدگانش تصویب میکند؛ بعد ناگهان از آنجای که همه چیزمان به همه چیزمان میآید سونامی اقتصادی در کشور جاری میشود و سکه گران میشود و بودجهها نم میکشد و یکدفعه «هیچ» اثری برگزیده نمیشود؛ آنهم نه یک سال و یک دوره، چند دوره پشت سر هم! یا اینکه جایزه ادبی برگزار میکنیم و کلا برگزیده معرفی نمیکنیم و مقتدرانه در اختتامیه اعلام میکنیم هیچیک از آثار شایسته نبود اما در همان جلسه با افتخار از حضور بیش از هزار عنوان اثر در مراحل مختلف داوری یاد میکنیم و آن را نشانه رشد و بالندگی ادبیات در کشور مینامیم! بعد هم اگر سراغ کتب و نویسندگان برگزیده بروید نه از آن جوایز سود مادی و معنوی بردهاند و نه از بار تبلیغاتیاش... این هم حکایتی است که مثل برخی دیگر از حکایتهای کشور، باید به شکل ریشهای بررسی شود! راستی بد نیست بدانید به جز کتاب سال و کتاب سال دانشجویی، کتاب سال دفاع مقدس، کتاب سال شهید غنیپور، کتاب سال قرآنی، کتاب سال سپاه، کتاب فصل، جلال آل احمد، قلم زرین و کلی جایزه خصوصی دیگر در کشور ما نفس میکشند!
آنچه مهم است، خود اثر نیست!
احمد بیگدلی: در تمام دنیا برای اعتلای ادبیات داستانی جشنوارههایی برپا میشود که در آن نویسندگان داستانهای کوتاه یا بلند برای ارزیابی اثرشان حضور پیدا میکنند. این جشنوارههای ادبی اغلب نه با جوایز مالی که با تندیس همراه است و بیبر و برگرد بدون نظر داشت به عدهای خاص که ما اینجا به آنها «نظر کرده» یا «نورچشمی» میگوئیم. در آنجا بنیادهای ادبی عهده دار یک چنین اتفاق ادبی هستند.
در ایران هم، به ویژه بعد از انقلاب، رواج جوایز ادبی گسترش فراوان گرفت و اگر اشتباه نکنم یک بنیاد و یک یادبود در فهرست برگزار کنندگان جوایز ادبی هستند و چند جایزه غیر دولتی و بقیه از جمله برگزار کنندگان جوایز دولتی محسوب میشوند.
در این میان اگر نویسندهای شانسش گفت و بدون تعارض با موانع خاص و گرفتن تأئیدیه برای شخص نویسنده، برنده جایزه دولتی شد، بلافاصله از فهرست جوایز غیر دولتی و بنیادها حذف میشود و نام نویسنده وارد لیست نویسندگان غیر خودی میشود! البته استثنا هم دارد، تنها در مورد جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور خبر دارم که گویا اینطور نیست.
برنده شدن در جایزه کتاب سال، کتاب فصل و... که از مشهورترین جوایز دولتی هستند اگر حکم طاعون را نداشته باشد، یقیناً از چنان وجههای برخوردار است که باید بیشتر در سایه بمانی تا اینکه جرأت آفتابی شدن پیدا کنی! جایزه آل احمد که جای خود دارد زیرا که یک شبه ثروتمند هم میشوی! نویسندهای میشناسم که هر سه تا جایزه را یکجا گرفته است. و نویسندهای را که منتقدان مطبوعاتی و سایر رسانهها، از غربتش خبر داشتند و حمایتش کردند.
آنچه مهم است، خود اثر نیست. اینجا، اثر اراده شده اگر مورد توجه قرار میگیرد، در شرایطی خاص و کاملاً منحصر به فرد مورد بررسی قرار گرفته و هم اینکه خالق اثر مثلاً سرخ و سبز نبوده، یا چپ مایل به چپ، یا عضوی از جامعه روشنفکری که بیشتر منتقد سیاسی هستند تا منتقد ادبی. اشاره به این موارد هم برای راقم این سطور در صدور رأی برای کتابش موثر است.
در جمع برگزار کنندگان جوایز غیر دولتی هم، همین بازی، به نحو دیگری رایج است و تا آنجا حدت مییابد که «همین بازی»، کار دستِ راقم این سطور میدهد. (باید یک فکری برای نام مستعار بکنم).
باور کنید بدخواه هیچکس نیستم. میخواهم جواب این سؤال را بدهم که چرا جوایز ادبی بیخاصیت شدهاند. گاهی باید حرف را تند و تیز نوشت. مثل قضیه کدو و خاتون، در مثنوی معنوی. در این میان راقم این سطور از جوایز غیر دولتی محروم بوده. حتی در آنچهار جلد کتاب صد سال داستان نویسیِ ایران، نام شاگردانش هست، نام خودش نیست! حال آنکه در سال 1347 اولین داستانم چاپ شده است. اما جوایز دولتی، واقعاً به دادم رسیدهاند؛ نقش به سزایی در تأمین آسایش و راحتی خانواده و تعمیر خانهام داشته و از من یک نویسنده پر کار ساختهاند، اما آنچه به گمانم مجموع جوایز را ـ نه به تمامی ـ بیاثر ساخته، داوری است و آن «تعارض خاص و موانع ویژه و دریافت تأییدیه». داوری هم به همین «تأئیدیه» بستگی پیدا میکند؛ تا آنجا که داوران برای توجیه، ناگزیرند طفره بروند. نمونهاش برای راقم این سطور پیش آمده. گلایهای نیست. بالاخره هرکس باید کار خودش را بکند.
از طرفی، رفته رفته این معنا جا افتاده که نویسندههای جشنوارهای دارند به سمت و سوئی پیش میروند که ناگزیرند از یک اصلِ مهم قانونمندِ حاکم در نوشتن داستانهای جشنوارهای پیروی کنند. یعنی حق ندارند توی شانه خاکی بپیچند در داستانهای جشنوارهای «فرم» و «تکنیک» بسیار کمتر از محتوا حائز اهمیت است. داستانهای خطی، همانند داستانهای آل احمد، مثل بچه مردم یا فقس صادق چوبک، در جشنوارهها مقبولتر است تا فی المثل داستان لیل هوشنگ گلشیری، یا با رمان سطحی مهمانی تلخ سیاوش گلشیری راحتتر برخورد میشود تا رود راوی ابوتراب خسروی.
در هر صورت نویسندههای جشنوارهای، همه که «نظرکرده» نیستند که تعویذی بر گردن بیاویزند یا توی کاسه چهل کلید آب بخورند، اغلب براستی میخواهند داستان نویسان معتبری بشوند، خیلی زود متوجه میشوند باید حسابشان را جدا کنند. این است که جوایزی که بر مبنای یک سری معیارهای از پیش تعیین شده داده میشود، کمکی بهشان نمیکند. به همین دلیل چندان وقتی نمیگذرد که به جز چند جایز معتبر، بقیه رنگ میبازند و خاصیتشان را از دست میدهند.
برداشت دوم
وزارت ارشاد در سالهای نه چندان دور برای حمایت از کتابها بسته به محتوا و کیفیت اثر، از 600 تا 2هزار نسخه از کتب ناشران مختلف را میخرید و به کتابخانهها و مساجد و مراکز علمی و حوزههای علمیه میفرستاد. نهاد کتابخانههای عمومی کشور نیز از کتب مورد تایید در شورای بررسی خود، حدود 2 تا 2400 نسخه خریداری میکند و در میان کتابخانههای تابع، توزیع میکند. امروز نزدیک به 2500 کتابخانه عمومی و حدود 6 هزار کانون فرهنگی هنری مسجد در کشور وجود دارد که اغلب کتابخانه دارند. به عبارتی اگر کتابی مورد تایید باشد و ضرورت خواندن آن برای مردم حس شود در ابتدای کار باید 10 هطار نسخه آن از طریق نهادهای رسمی دولتی خریداری شود. ارگانهایی چون سپاه، شهرداریها، سازمان تبلیغات اسلامی و... نیز به مناسبتهای مختلف و یا برای برگزاری مسابقات مناسبتی به خرید کتاب اقدام میکنند. حالا اگر دولت، کتابی را به عنوان «کتاب سال» معرفی کرد، نمیتواند با کمی سلیقه و ذوق فرهنگی به همراه چند تلفن و نامه ناقابل، «کتاب مورد تایید و برگزیده» کشور را به دست مردم برساند؟ یعنی توقع زیادی است که 20 هزار نسخه از یک کتاب سال، بدون توزیع در کتابفروشیها به دست مخاطب برسد؟ آیا حمایت از صنعت نشر بویژه اثر مفید و فاخر به این شکل ممکن نیست؟!
«اندکی سایه» روایت احمد بیگدلی است از آغاجاری خوزستان و مردمان تازه نفت دیده مهاجر به حاشیه شرکتهای نفتی، و داستان وطن پرستی ایرانی در جریان ملی شدن صنعت نفت. انتشارات خجسته سال 84 این رمان کوتاه را منتشر میکند و سال 85 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش ادبیات داستانی برگزیده میشود. 7 سال گذشته و «اندکی سایه» با اغماض سه بار تجدید چاپ شده و مجموع شمارگانش به 5 هزار نسخه هم نمیرسد! وزارت محترم ارشاد هم باوجود وعدههای زیبا در مجالس رسمی، از کتاب حمایتی نکرده است. «قاعده بازی» رمان فیروز زنوزی جلالی است که دو سال بعد «کتاب سال» جمهوری اسلامی ایران شد؛ در حوزه ادبیات داستانی. حالا و بعد از 5 سال، به چاپ پنجم رسیده است و خوشبینانه 8 هزار نسخه فروش رفته است!
رمان «جاده» کورمک مک کارتی به عنوان کتاب سال آمریکا معرفی میشود و بعد هم جایزه پولیتزر را از آن خود میکند، اپرا وینفری با او گفتگویی مفصل و تماشایی ترتیب میدهد و در عرض چند روز، یک میلیون نسخه از رمان جاده به فروش میرود. چند هفته قبل هم «آلیس مونرو» برنده نوبل ادبیات 2013 شد، در کوتاهترین زمان ممکن کتابهای ترجمه شده از او در کشورمان در لیست پرفروشها قرار گرفت!
شرح اینکه مشکل از نام جوایز و شیوه انتخاب آنهاست یا اینکه مسئولان به کتابهایی جایزه میدهند که قلبا قبولشان ندارند، یا این موضوع که اصلا مردم خبر ندارند جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی چی هست و چه افرادی تا کنون آن را در دفتر افتخارات خود ثبت کردهاند یا اصولا اهل کتاب در کشور ما زیاد میانه خوبی با «جایزههای ادبی» و لیستهای نهاییشان ندارند، باشد برای نوبتی دیگر! فعلا همین بس که معلوم شده خودمان هم کار خودمان را قبول نداریم!
نامههای رضا صادقی به خدا
چهارمین شماره از دو هفتهنامه خبری - تحلیلی «سام» با محوریت كتاب و كتابخوانی از سوی موسسه مكتب خبر ایرانیان منتشر و در كتابفروشیهای معتبر پایتخت توزیع شد.
۱۳۹۲/۹/۵
![اخبار مرتبط](/Images/RelatedNews.png)
![نظرات کاربران](/images/Comments.png)