به گزارش نما به نقل از روزنامه آرمان: مهدی هاشمی نمونه عینی از پختگی بازیگران در میانسالی است که میتوانند بهترین نقش آفرینیهای خود را روی پرده نقرهای ثبت کنند و سینمای ایران اغلب با ننوشتن نقش برای چنین بازیگرانی، این امکان را از آنها سلب کرده است. این بازیگر کهنه کار و گزیده کار سینما، تئاتر و تلویزیون 16 آذر سال 1325 در لنگرود به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات متوسطه، در سال 1347 وارد دانشگاه هنرهای زیبا و سپس در رشته تئاتر فارغ التحصیل شد.او در سال 1352 با داریوش فرهنگ گروه تئاتر «پیاده» را بنیانگذاری و در نمایشهای بسیاری تا آغاز انقلاب اسلامی ایفای نقشکرد.در همین دوران وی که برای آموزش تئاتر به دانشگاه رفته بود، با «گلاب آدینه» که دانشجوی رشته اقتصاد سیاسی بود، آشنا شد که خیلی زود به ازدواج انجامید.
رکود بهوجود آمده در تئاتر، این فرصت را در اختیار هاشمی قرار داد تا در نخستین کار سینمایی خود با عنوان «زنده باد» به کارگردانی خسرو سینایی ایفای نقش کند. فیلمی با مضمون انقلابی که هاشمی را در نقش اول خود داشت، اما بهواسطه زمان طولانی و ریتم کشدار نتوانست نظر مخاطبان عام را جلب کند.پس از این شکست، هاشمی بار دیگر به تئاتر بازگشت و در نمایشهایی همچون «مرگ یزدگرد» بازی درخشانی را به نمایش گذاشت.در این بین توسط بهرام بیضایی برای نسخه سینمایی «مرگ یزدگرد» که تفاوتهای زیادی با نسخه تئاتری نداشت، برگزیده شد و بازی حیرت انگیزی را ارائه داد.هاشمی در مجموعه تماشایی و بسیار پر طرفدار «سلطان و شبان» برای نخستین بار در دو نقش ظاهر شد و با ریزه کاریهای بسیار، دو شخصیت متفاوت را خلق کرد که محبوبیت بسیار برای وی به ارمغان آورد.
شخصیت «شیرو» با وجود آنکه خصوصیاتی کاملا تیپیک داشت، در دستان توانای هاشمی به یک «تیپ - شخصیت» تبدیل شد و با شیرینی خاص، توجه بینندگان را از سایرین به خود معطوف کرد. هاشمی در سال 1365 با فیلم سینمایی «بگذار زندگی کنم» ساخته شاپور قریب بازگشت موفقی به سینما داشت.این ملودرام به شدت به مذاق تماشاگران خوش آمد و صفهای بلندی را جلوی سینماهای نمایشدهنده بهوجود آورد. هاشمی در نقش مردی نه چندان جوان که میان خانواده و همسر سرگردان مانده، بازی روانی را ارائه کرده و تماشاگر را با خود همراه میسازد.رخشان بنیاعتماد برای نخستین فیلم سینمایی خود «خارج از محدوده»، هاشمی را برای ایفای نقش «حلیمی» کارمند بازنشسته شهرداری برگزید.فیلم درباره فرد بازنشستهای است که خانهاش را دزد زده و برای تحویل دزد به کلانتری به مشکلی به نام خارج بودن محله از محدوده کلانتریهای اطراف برمی خورد.
موقعیتی به شدت کمیک که رگههایی از کمدی سیاه را نیز در خود دارد و بازی درخشان هاشمی نیز نقاط قوت آن را برجسته تر کرده است. بده بستانهای او با «محمود جعفری» در نقش «دزد» نیز در کیفیت والای فیلم نقش بسزایی داشت که تا امروز در یادها مانده است.در این سالها مهدی هاشمی به شدت پرکار و به ستارهای در آسمان کم ستاره سینمای ایران تبدیل شد که بازی وی در «زرد قناری» و «دو فیلم با یک بلیت» به شدت مورد توجه قرار گرفت.در دومی بازی فوق العادهای را در دو نقش ارائه کرد و به شخصیت یک عشق سینمای واقعی عینیت بخشید. نقشی که سرانجام سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را برای وی به ارمغان آورد. همکاری موفق در «خارج از محدوده» که به مذاق بنیاعتماد و هاشمی خوش آمده بود، در «زرد قناری» به شکلی دیگر اما با ضعفها و کاستیهای بیشتر تکرار شد.فیلم درباره کارگر کفاش زحمتکشی است که در کنار کار خود به ورزش کشتی مشغول است اما دخل و خرج زندگی او جور نمیشود، به همین خاطر زمین کشاورزی خود را فروخته و روانه تهران میشود که در آنجا با ماجراهای تلخی روبهرو میشود.داریوش فرهنگ دوست و همکار قدیمی هاشمی در دومین فیلم سینمایی خود با عنوان «دو فیلم با یک بلیت»، نقش منحصربه فردی را در اختیار او گذاشت تا نخستین سیمرغ بلورین را برای ایفای آن به دست آورد.این فیلم در فیلم جذاب و تماشایی، دو نقش را در اختیار او گذاشت: نخست «پیمان» هنرپیشه مشهوری که سرصحنه دچار سانحه شده و پایش میشکند! نقشی نسبتا کوتاه و نه چندان پرپیچ وخم که ویژگیهای برجستهای در خود ندارد.
اما نقش دیگر که فراز وفرودهای فراوان داشته و ما به ازای بیرونی بسیار دارد، دستفروش عشق سینمایی است که علاقه به سینما در رفتار و سکناتش موج میزند. هاشمی در دهه 70 با فیلمهای «آقای بخشدار»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «همسر» و .. .همچنان چهره محبوب سینمای کم ستاره ایران بود که نقش فوق العاده وی در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» بسیار مورد توجه نویسندگان سینمایی قرار گرفت.«همسر» نیز به خاطر محتوای بکر و تازه، مورد توجه همگان قرار گرفت و دومین سیمرغ نقش اول فیلم فجر را نصیب وی کرد.«معجزه خنده» ساخته یدا... صمدی که براساس فیلمنامهای از داوود میرباقری ساخته شد و نمایش موفق و پرفروشی نیز براساس آن به تولید رسید، آخرین فیلم مهم هاشمی در دهه 70 است.از اواسط دهه 70 تا سالهای پایانی دهه 80 خبر چندانی از هاشمی در سینما نبود و حدود یک دهه سینمای ایران خود را از داشتن چنین بازیگر با استعدادی محروم کرد.در این میان سومین همکاری با داریوش فرهنگ که دو کار مشترک فوق العاده با هم داشتند نیز به نتیجه مطلوبی ختم نشد.در همین ایام، هاشمی اولین و آخرین تجربه کارگردانی سینمایی خود را همراه با برادرش - ناصر هاشمی - در قالب سینمای کودک ونوجوان با عنوان «بالهای سپید» رقم زد.فیلم درباره گروهی نوجوان است که میخواهند در ایام محرم تعزیه برپا کرده و مردم را پای نمایش خود بنشانند که در این راه با سختیهای بسیار مواجه میشوند اما در نهایت کاری موفق را به اجرا میگذارند.
در اوایل دهه 80، هاشمی با توجه به فضای خاص سینما در آن سالها، به تلویزیون روی آورد و نقشهای درخشانی را به یادگار گذاشت که تماشای آنها پس از گذشت چند سال همچنان جذاب و دیدنی است. وی در «هزاران چشم» در نقشهای مختلفی بازی کرد که همگی آنها در یک نکته مشترک بودند و آن چیزی جز واقعی بودن شخصیتها نبود.هاشمی نیز به تبع آن حرکات نمایش را از بازی خود حذف کرد و به سوی یک بازی کاملا رئالیستی متکی بر شناخت خود از جامعه حرکت کرده است.برای نمونه به بازی حیرت انگیز او در نقش پدر فداکار یک خانواده پر دردسر نگاه کنید که با چه مهارتی زندگی را بازی کرده است. هاشمی تجربه موفق در «هزاران چشم» را در مجموعه تلویزیونی «روزگار قریب» ساخته کیانوش عیاری براساس زندگی «دکتر قریب» بگونهای دیگر تکرار و در واقع آن را کامل کرد.وی وجوه انسانی موجود در شخصیت دکتر قریب را به بهترین شکل به تصویر کشید و حرکات نمایشی خود را به کمترین حد کاهش داد.برای درک بهتر بازی او کافی است سه قسمت پایانی کار را بار دیگر نگاه کنید تا عظمت بازی هاشمی را کاملا درک کنید. سالهای اخیر را میتوان تولد دوباره وی در بازیگری دانست که به فیلمهای درخشانی همچون «هیچ» ساخته رضا کاهانی، «آلزایمر» ساخته احمدرضا معتمدی و «آقا یوسف» اثر دکتر علی رفیعی منجر شد.
نقش آفرینیهای او در فیلمهای فوق در اوج پختگی بود و خلاقیت در آن موج میزد که در این زمینه میتوان «هیچ» را مثال زد.وی در «هیچ» در نقش فردی مبتلا به بیماری پرخوری بازی کاملا حساب شدهای را ارائه کرده و با تمهیداتی مثل نشخوار کردن غذای باقیمانده در دهان و دودو زدن چشمها به دنبال خوردنی که حاکی از ولع تمام ناشدنی اوست، نقش را از کار درآورده و تحسین همگان را برانگیخت. هاشمی برای این نقش دشوار، سومین سیمرغ بلورین فیلم فجر را دریافت کرد که کاملا استحقاق آن را داشت.مهدی هاشمی در «آقا یوسف» نیز حضوری درخشان داشت و در نقش پدری زحمتکش که نسبت به تنها دخترش حساسیتهایی دارد، بازی رئالی را ارائه کرد و لحن خستهای به کلامش بخشید که تاثیر عمیقی روی تماشاگران دارد.البته در اینجا هم مانند فیلمهای موفق کارنامهاش، هانیه توسلی با استعداد را در کنار خود داشت که در ارتقای کیفی بازی اش نقش برجستهای دارد.«ضدگلوله» در کنار «فرزند چهارم»، «رژیم طلایی» و «تلفن همراه رئیسجمهور» آخرین فیلمهای به نمایش درآمده هاشمی را تشکیل میدهند که از آن میان «ضدگلوله» کیفیت متمایزتری داشته و بازی درخشان هاشمی در نقش مردی در آستانه مرگ که به قصد شهادت به جبهه میرود، نقطه قوت اصلی آن است.
مهدی هاشمی در میانسالی همچنان در اوج
مهدی هاشمی نمونه عینی از پختگی بازیگران در میانسالی است كه میتوانند بهترین نقش آفرینیهای خود را روی پرده نقرهای ثبت كنند و سینمای ایران اغلب با ننوشتن نقش برای چنین بازیگرانی، این امكان را از آنها سلب كرده است.
۱۳۹۲/۹/۱۸