نسخه چاپی

گفتگوي صميمي با محمود كريمي از توصيه خصوصي مقام معظم رهبري تا...

كریمی:تا زمانی كه امام حسین(ع) سیاسی است ما هم سیاسی هستیم

عکس خبري -کريمي:تا زماني که امام حسين(ع) سياسي است ما هم سياسي هستيم

چون حركت امام حسین(ع) سیاسی است. این كلام كه «اگر دین امت جدم جز با كشته شدن من پایدار نمی‌ماند ای شمشیرها مرا در گیرید» یك كلام سیاسی است. ما در زیارت جامعه كبیره داریم كه «وساسه العباد»؛ اهل بیت(ع) سیاستگذاران مردم هستند.

به گزارش نمانیوز حاج محمود کریمی؛ وقتی مصیبت اهل بیت را با آن صدای محزون و گیرایش مگر می‌شود اشک نریخت؟ وقتی آنچنان عاشقانه برای فاطمه(س) و حسین(ع) روضه می‌خواند طی الارض می‌کنی و راهی نینوا یا کوچه های بنی هاشم می‌شوی و یاد غربت فرزندان زهرا (س) می‌افتی. با او به مناسبت ایام فاطمیه گفت و گویی شفاف و صمیمانه انجام دادیم و در مورد فضائل حضرت زهرا(س) زندگی شخصی خودش و نیز برخی مسائل پیرامون مداحان صحبت کردیم.

آقای کریمی! من خیلی فکر کردم که مصاحبه را از کجا شروع کنیم و نتیجه‌ای که گرفتم این بود که با جمله‌ای مناسبتر از «عشق یعنی انقلاب فاطمه» نمی‌توان آغاز کرد. به عبارتی هیچ جمله‌ای بهتر از این جمله نمی‌تواند آغازگر این گفت و گو باشد. گویی کار شیعه از همین جا شروع می‌شود؛ «عشق یعنی انقلاب فاطمه یعنی چه»؟
ما یک نظام و یک انقلاب داریم. نظام یک نظم تثبیت شده است. من در وادی خودم یکمثال می زنم؛ وادی مداحی. هنگامی که یک نفر به حد خاصی از رشد می‌رسد، دیگر تلاشی نمی‌کند. به عبارتی در همان سطح می ماند؛ سوادش همان است، شعرش همان است و نوع خواندنش هم همان است. اصلا به فکر رشد و نوآوری نیست. این یعنی نظام خواندن. نظام خواندن من همین گونه است؛ با همین سبک می‌خوانم، نوحه‌هایی از این دست و شعرهایی از این دست می‌خوانم و.. اما جامعه در حال رشد است و من باید همراه با این رشد حرکت کنم. این یعنی انقلاب. یعنی قلب به حالتی دیگر. ما در انقلاب اسلامی گاهی از عبارت نظام جمهوری اسلامی» استفاده می‌کنیم. باید توجه داشته باشیم که نظام جمهوری اسلامی، انقلاب جمهوری اسلامی است؛ یعنی نظام انقلابی جمهوری اسلامی، نظامش این است که همیشه در حال انقلاب و رشد باشد. جامعه بعد از پیامبر اکرم0ص) مسیری رادر پیش گرفت که در مسیر انحراف بود و با انقلاب حضرت زهرا(س) دوباره به مسیر خود هدایت شد. «عشق یعنی انقلاب فاطمه» یعنی انقلاب حضرت زهرا(س) است که اسلام را نجات می‌دهد و این منشعب از عشق به ولایت است. یعنی اگر حضرت زهرا0س) عاشق ولایت نبود، این کار را نمی کرد. حضرت زهرا(س) پای شوهرش در نیامد؛ پای ولی خودش ایستاد. وقتی یک زن پای ولی انقلاب می‌کند، به تمام دنیا یاد می‌دهد که من یک زنم و جلوی همه پای خودم ایستاده‌ام. شما که جمعیت کثیری هستید. اولین انقلاب پای عشق، انقلاب حضرت زهرا(س) بود. عشق هم که عشق به ولایت است. چون از آنجا شروع شد، انقلاب به پای ولایت به نام حضرت زهرا(س) ثبت شد. شهادت به پای ولایت هم به نام حضرت محسن(ع) و حضرت زهرا(س) ثبت شد. برای همین است که ما می‌گوییم عشق یعنی انقلاب فاطمه.

می‌خواهم بگویم انگار کربلا هم از همان جا آغاز شد؛ یعنی تکرار آن رفتارها. می‌گویدک «عشق یعنی صحبت بی واهمه..» یعنی امام حسین(ع) با شجاعت در برابر آن لشکر عظیم می‌ایستد و حرف خود را می‌زند. این همان اتفاقی است که در زمان حضرت زهرا(س) رخ داد. با این تعبیر موافقید؟
ما باید معنای عشق را بفهمیم. عشق با هوش متفاوت است. هوس بعد از مدتی فروکش می‌کند. عشق‌های دنیایی که منعشب از عشق الهی نیست، به نوعی می‌توان گفت که هوس است. اما حتی عشق‌های دنیایی – مانند عشق به همسر و فرزند و هر عشق دیگری که از مظاهر دنیاست – اگر رنگ و بوی الهی به خود بگیرد، می‌شود عشق الهی. انی سلم لمن سالمکم؛ یعنی من دوستان شما را دوست دارم. من هر کسی را که امام حسین(ع) را دوست داشته باشد، دوست دارم. این می‌شود عشق. نهایت عشق این است که اگر کسی واقعاً عاشق باشد از فدا کردن جان خودش پای معشوقش نمی‌ترسد. چون نمی‌ترسد بی واهمه صحبت می‌کند. گاهی اوقات ما نگاه می‌کنیم و می‌بینیم معشوق‌مان در خطر است. اما این نگاه ماست. می‌بینیم که اگر بخواهیم بی واهمه برخی حرفها را بزنیم، معشوق مان در مظان اتهام قرار می‌گیرد. به این می‌گویند تقیه. این تعریفی از تقیه است. مثال می زنم. دو نفر خانم خدمت امیرالمومنین(ع) رسیدند و مدعی شدند که این بچه مال ماست. امیرالمومنین(ع) دید که همه حرفهای این دو نفر شبیه به هم است. نمی‌توان اثبات کردکه بچه مال کدام است. فرمودند شمشیر بیاورید تا بچه را از وسط نصف کنیم هر قسمت را به یک مادر بدهیم. یکی از این خانم‌ها گفت: نه! من دروغ گفتم... مولا فرمود: بچه مال همین است. چون او بچه را سالم می‌خواهد ولو اینکه دست کس دیگری باشد.
این صحبت بی واهمه نترسیدن از جنگیدن برای عشق است. مادری که گفت بچه مال من نیست با خودش و با دل خودش جنگید. عشق یعنی صحبت بی واهمه؛ اگر کاری علنی شد و خواستید بجنگید، دیگر واهمه نداشته باشید. اگر کار علنی شد، پای خدا در می‌آیید و به عشق خدا حرکت می‌کنید،واهمه نداشته باشید که بچه شش ماهه همراهتان است.

آنجایی که می‌گوید: یا علی گفتن به زیر دست و پا؟
این توضیح همان عشق یعنی انقلاب فاطمه است.

به هر حال امروز مداحی یک رسانه شده است. شما تاریخ شیعه را برای مردم می‌گویید. از درب خانه حضرت زهرا(س) می‌گویید تا منتظر بودن. این رسانه چگونه است؟
ببینید! انسان تشنه معرفت است. هر چیزی که به انسان معرفت برساند، رسانه است. اگر چیزی غیر از معرفت برساند رسانه نیست. رسانه ملی وقتی معرفت به مردم می‌رساند رسانه است. منبر رسانه است. مداحی رسانه است، مسجد رسانه است. شما می‌توانید به چوب برق وصل کنید و بگویید برساند؟، باید به سیم وصل کنید تا برق را برساند. اگر چیزی غیر از معرفت در مسجد توزیع کنید به مردم نمی‌رسد. اگر چیز دیگری روی منبر گفته شود به مردم نمی‌رسد. باید «معرفت» به مردم برسد. به نوعی نه؛ «در حقیقت» هیات و مداحی رسانه است. هر چیزی که به مردم معرفت برساند، رسانه است.

شما مداح هستید و خیل عاشقانی هستند که به عشق حضرت زهرا(س)، امام حسین(ع) و معصومین وقتی شما می‌خوانید گریه می‌کنند. دلشان با این خون تکان می‌خورد. خیلی کار مقدسی است. چرا روحانی نشدید که روی منبر مردم را موعظه کنید؟ چه شد که مداحی را انتخاب کردید؟ شما در دوره‌ای به سمت مداحی رفتید که مردم رجوع دوباره به مذهب داشتند. البته این تعبیر شخصی من است و شاید درست هم نباشد. چرا این راه را انتخاب کردید؟
اولاً، لطف حضرت زهرا(س) است. در ثانی یادم نیست که از چه زمانی به سمت مداحی رفتم. چون بچه بودم که مداح شدم. این قضیه مال قبل از انقلاب است. پدرم هم مداح بود و مادرم هم روضه خوان بود.

هیئت هم داشتند؟
بله. پدرم روضه‌خوانی می‌کرد. مادرم هم همین طور. به نوعی برادر بزرگم هم همین طور. دایی‌های مادرم هم روضه‌خوان بودند.
به قول معروف: خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شده‌ام..» اینطوری به دنیا آمدم و الحمدالله دست خودم هم نبوده. در حقیقت ما در بحث جبر و اختیار، با اختیار خودمان، خودمان را مجبور به عشق کردیم.

یعنی چیزی است که از ابتدا در وجود شما بوده و تا آخر هم می‌خواهید ین راه را ادامه بدهید؟
بله. گفته‌اند که:
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو گرفتی ز خویشتن برهانی
این کار، کار مولاست. کار امثال ما نیست. ضمن اینکه این کار، کاراقتصادی ما نیست که بگوییم این کار خوب نیست و درآمد مناسبی ندارد، حالا به سراغ کار دیگری برویم.

درس را چه کار کردید؟
بیشتر از 90 واحد در رشته مدیریت صنعتی درس خواندم اما به خاطر مشکلات مالی رهایش کردم.

کدام دانشگاه؟
دانشگاه علامه طباطبایی با رتبه خیلی خوبی هم قبول شدم. حالا روزی‌ام این بود که چون به این سمت گرایش دارم. همین جا ماندگار شوم و اگر می‌رفتم شاید مشغول کار اداری و مسائلی از این قبیل می‌شدم دست و پایم خیلی بسته تر از حالا بود.

حاج محمود آقا، چرا این قدر خوب می‌خوانید؟
(سکوت و لبخند)
جدی و صادقامه پرسیدم. واقعا جزو استثنائات است.
شاید امام حسین(ع) بگوید خیلی بد می‌خوانی. این ظاهر موضوع است. چون مداح و خواننده وقتی پیر می‌شود، تازه برای اربابش جذاب می‌شود. وقتی همه از او می‌برند و جایی دعوتش نمی‌کنند آن وقت است که امام حسین(ع) می‌گوید برای خودم بخوان. هر کسی چند روز نوبت اوست. این ظاهر دنیایی‌اش است. اخیرا به هیات مجمع الذاکرین رفته بودم. حاج آقا سازگار خیلی به ما محبت دارند. یک جمله‌ای گفتند که من خیلی خجالت کشیدم. گفتند که آقای کریمی امشب به فراموش شده‌ها سر زده. وقتی خواستم بخوانم، قسم خوردم که من هفت، هشت، 10 سالم بود که یکی از قصیده‌های حاج آقای سازگار را حفظ کردم و یکی از آرزوهایم این بود که ایشان را ببینم. این ظاهر موضوع است که ما الان به قول معروف روی بورس هستیم. باید ببینیم امام حسین(ع) روی کدام یک توجه بیشتری دارند. مداح هر چه پیرتر می‌شود برای امام حسین(ع) جذابتر می‌شود. چون مردم از او دورتر می‌شوند و کمتر دعوتش می‌کنند. صدایش می‌گیرد، سرفه می‌کند. آن موقع است که امام حسین(ع) می‌گوید؛ بیا برای خودم بخوان. چون دورش شلوغ نیست، اتصالش با اربابش بهتر می‌شود. اگر قرار بر زیبایی صدا باشد، صدایی قشنگ‌تر از صدای حضرت علی اکبر(ع) نیست. پس امام حسین(ع) باید بگوید که من خوش صداترین آدم را کنار خودم دارم. اگر به شعر و بلاغت باشد، خودشان استاد بلاغت هستند. شما ببینید! امیرالمومنین(ع) خطبه‌ای می‌خواند که نقطه ندارد! یعنی هیچ کلمه‌ای نقطه ندارد. در حای که ما نمی‌توانیم یک جمله بدون نقطه بنویسیم. ما چه داریم که به استاد بلاغت عرضه کنیم؟ ما برای اهل بیت(ع) کاری می‌کنیم؟ اصلا نمی توانیم کاری کنیم. آنها کجا و ما کجا. ما فقط خودمان را عرضه می‌کنیم. ما قرار نیست کاری برای آنها انجام دهیم. آنها قرار است روی ما کار کنند. آنها قرار است ما را بسازند. ما هم باید تلاش کنیم که ساخته شویم و هر چه آنها می‌خواهند انجام دهیم. این است که وقتی رشد می‌کنیم، برخی می‌گویند این هم دیگر صدایش در نمی‌آید. به قول معروف «حال نمی‌دهد»! در عوض به امام حسین حال می‌دهد! به لطف حضرت زهرا(س) مردم ما را خیلی دوست دارند اما خدا کند روزی برسد که خود حضرت زهرا(س) ما را خیلی دوست داشته باشند. دنبال این باشیم که امام حسین(ع) یک بار به ما بگوید: «دوستت دارم».

وقتی می‌خوانید و در اوج هستید، فکر آن موقع را هم می‌کنید؟
کدام موقع؟

همان زمانی که سن می‌گذرد.
نه اصلاً من به فکر آن موقع نیستم. من الان 43 سالم است اما انصافاً فکر این هستیم که سن ما به بیشتر از 50 نرسد. وقتی بساط شهادت فراهم باشد، ما عمر طولانی را می‌خواهیم چه کنیم؟ برخی دعا می‌کنند که خدایا! مرگ ما را در مجلس روضه قرار بده! این خیلی خوب است اما منتهای آرزوی ما نیست. منتهای آرزو المستشهدین بین یدیه شدن است. یعنی شهادت برای امام زمان(عج) بالاتر از این چیزی هست که آدم پیش چشم امام زمانش بال بال بزند؟ مثل شهدایی که سرشان را می‌بریدند. چه قدر خوب است. منتهای آرزوی ما هم همین است. ما به اینها حسرت می‌خوریم. کسی که با هیبت امام حسین(ع) محشور شود و شهید معرکه باشد، با کسی که سکته کند یا قلبش بگیرد یا تصادف کند خیلی تفاوت دارد. شما وقتی در بانک حساب باز می‌کنی، امیدواری که ماشین برنده بشوی. اما ما زنده هستیم و امید نداریم شهید بشویم. هر زمانی که صلاح دانستند، ما را هم به شهدا ملحق کنند.

افرادی که به هیات شما ومداحان دیگر می‌روند، جوان‌ها و نسل سوم و چهارم بعد از انقلاب هستند. اما از طرف طیف سنتی انتقادات و هشدارهایی می‌رسد که ما باید مراقب کنیم که اصول و چهارچوب‌ها رعایت شود. یعنی درواقع یک طیف تا حدی سنتی‌ترند اما طیف دیگر می‌گویند که ما می‌توانیم کاری کنیم که این بچه‌ها را به سوی خود جذب کنیم و بعد چزی را که می‌خواهیم به آنها بدهیم. اولا شما کدام یک از این تفکرات را بیشتر می‌پسندید؟ ثانیاً فکر می‌کنید که اگر در بلند مدت این تفکر نهادینه شود ما می‌توانیم دستگاه آدم‌سازی را از کنار این سیستم بیرون بیاوریم؟
من از آخر شروع می‌کنم. آیا می‌توانیم در کنار این سیستم دستگاه آدم‌سازی داشته باشیم؟ فعلا که شده من خیلی‌ها را می‌بینم که در کنار این متد، سیستم‌شان تغییر کرده است. شک نکنید. در صدش هم خیلی بالاتر از مدل‌های دیگر است. به عقب‌تر برویم: اگر این سبک نهادینه شود؟ شده! نهادینه شود یعنی چه؟! سوم شما سنتی را با مدرن تلفیق می‌کنید؟
اصلا مدرن نداریم! تمام سبک‌ها همین است. زمانی که سنتی هم می‌خواندند، بسیاری انتقاد می‌کردند. مثلا مرحوم حاج اکبر ناظم که نوحه می‌خواند، خیلی‌ها قائل بر این بودند که مرحوم ناظم سبک جدیدی می‌خواند. شما همیشه نسبت به 50 سال پیش سبکهای جدیدتری دارید.

آن زمان هم نسبت به ایشان انتقاد می‌کردند.
بله؛ کما اینکه شاید مثال ما هم نسبت به مداحان 10 سال بعد انتقاد کنیم و بگوییم که ما به گونه دیگری سینه می‌زدیم. اما آنها برای خودشان حرفی دارند. اصلا روضه خواندن، نشستن، سینه زنی و.. از چه زمانی شروع شد؟ از زمان صفویه قبل از صفویه یک نفر شعر را با حالت دکلمه می‌خواند و بقیه گوش می‌دادند و آرام آرام گریه می‌کردند. حالا باید می‌آمدند و می‌گفتند این چه مدلی است که شما در آورده‌اید؟! مثلا شعر «سقای دشت کربلا ابوالفضل» را در هر دوره‌ای با سبک خاصی می‌خواندند. اما اصلا سبک اول از کجا آمده بود/ هر کسی قائل به این است که سنتی خوانده شود. اگرسنت را خودشان می‌دانند، نه! ما نمی‌توانیم سنتی بخوانیم. سنت این است که همان طور که امام حسین(ع) به روز است، جلساتش هم باید به روز باشد. مگر امام حسین(ع) سنتی می‌شود؟ فرهنگ امام حسین(ع) هر روز و ثانیه به ثانبه برای مردم به روز می‌شود. امام حسین(ع) همیشه آنلاین است. در همه کون و مکان غیر حسین خبری نیست که نیست...» غیر از حسین(ع) و رفتار حسین(ع)؛ نه غیر از حسین(ع) و سینه زدن برای حسین(ع). رفتار امام حسین(ع) ما را از زیر یوغ شاه در آورد. رفتار امام حسین(ع) در حال نجات کشورهای منطقه است. نه به کسی ظلم کن و نه زیر بار ظلم برو. حالا بر می‌گردم به سئوال اول. بر حسب آموخته‌هایی که ما داریم، بر حسب ارادتی که به اندازه خودمان و در حد توان‌مان نسبت به ولی خودمان داریم و با توجه به احترامی که نسبت به پیشکسوت‌ها قائل هستیم، ما فقط بیانات حضرت آقا را اجرا می‌کنیم. چون اگر به حرف پیرغلامان گوش کنیم بعد در ریزه‌کاری‌ها به اختلاف سلایقی برمی‌خوریم که ممکن است به اختلافات مبنایی تبدیل شود. حضرت آقا می‌فرمایند؛ حماسه،بیداری،روشنگری،بیداری اسلامی،شعر خوب با مضمون والا، آهنگ مناسب، هنرمندانه بودن، توانایی جذب و... ما از این لحاظ منشور خیلی بزرگ و وسیعی داریم. وقتی حضرت آقا به این ظرافت،لطافت و درایت فرموده‌اند، چه دلیلی دارد که ما بیاییم و به حرف دوستانی که در ریزه‌کاری‌ها به اختلاف سلیقه برمی‌خورند گوش کنیم؟ احترام در حد اعلاست؛ ما نوکر همه پیرغلامان هم هستیم و خواسته‌های آنها را لحاظ هم می‌کنیم اما وقتی به جایی برسد که ما باید تکلیف خودمان را معلوم کنیم، میزان در خواندن، کلام مقام معظم رهبری است.
الان تقریبا اطراف همه جوانهای ما را ماهواره، لوازم صوتی و تصویری، موبایل،بلوتوث و.. احاطه کرده است. مجله، روزنامه، اس ام اس و امثال اینها هم که هست. چطور می‌خواهید با اینها مقابله کنید؟ دشمن جوانهای ما را سوار قطار می‌کند و آن طرفی می‌برد، بعد ما سوار چهار پا و وانت کنیم و بگوییم نه! بیا این طرفی برو؟ ما باید نوآوری داشته باشیم. اگر نوآوری نداشته باشیم، ریزش‌ها شروع می‌شود. الان جنگ، جنگ نرم است. اگر جنگ سخت بود، یک نفر که کشته می‌شد، تمام می‌شد و می‌رفت اما در جنگ نرم یک نفر که بیفتد به لشکر مقابل می‌رود و اختلاف ما با طرف مقابل دو نفر می‌شود. خیلی باید حواس‌مان را جمع کنیم. از یک مورد هم نباید بگذریم. برای همین کلام حضرت آقا تکلیف ما را معین می‌کند.

با ویژگیهایی که گفتید، ما محدودیت‌هایی هم داریم. آفت این جریان را در کجا می‌بینید؟ غلو کردن آفت است یا از حقیقت دور شدن یا حتی شور بیش از حد؟
من فکر می‌کنم بزرگترین آفت، ورود افراد غیرکارشناس به موضوع است. اگر بگویی شعر بخوان، یک خط هم بلد نیست. یا مثلا نام مادر امام جواد(ع) را نمی‌داند. چنین فردی می‌آید آسیب‌شناسی می‌کند. تلویزیون ما الان خیلی خوب کار می کند. یک زمانی نمی‌دانم چه دستی در کار بود. همه آسیب‌شناسی می‌کردند! حتی مجله‌های ورزشی در ماه محرم آسیب شناسی می‌کردند. خیلی هم دیده‌ام. نمونه‌هایش را هم نگه داشته‌ام. مجری برنامه تلویزیونی آسیب شناسی می‌کرد. کار به جایی رسیده بود که هر کسی از راه می‌رسید آسیب شناسی می‌کرد! اگر ماشین شما خراب باشد، به مکانیکی می‌روی یا ماشین را کنار خیابان پارک می‌کنی و به هر کس رد می‌شود می‌گویی بیاید آسیب‌شناسی کند؟!

آفت درونی چیست؟
زمانی هست که کسی خواب است و زمانی هم هست که کسی خودش را به خواب زده است. کسی که خواب است بیدار می‌شود اما کسی که خودش را به خواب زده، بیدار نمی‌شود. بزرگترین آسیب این است که ما برای غیر امام حسین(ع) بخوانیم. وقتی برای غیر امام حسین(ع) بخوانیم رضایت مستمع را در نظر می‌گیریم. وقتی رضایت مستمع را در نظر بگیریم، شامل کلام امام سجاد(ع) در میان خطبه خطیب مجلس یزید می‌شویم که فرمود: «وای بر تو که رضایت مردم را خریدی به بهای خشم خداوند» بالاترین آسیب این است که ما رضایت سید الشهدا(ع) را در نظر نگرییم و به دنبال رضایت مردم باشیم. البته مردم بسیار محترمند. شما می‌توانید رضایت مردم را در نوع برگزاری جلسه در نظر بگیرید اما در موضوع، رضایت سیدالشهدا(ع) مهم است. اصل و نفس موضوع، رضایت سیدالشهداست. اگر این رعایت شود، مساله خاصی باقی نمی ماند و همه مسائل خود به خود حل می‌شود. به نظرم این سرراست‌ترین آدرس است. چگونه است که یک بنده بنده خوب خدا می‌شود؟ وقتی که رضای خدا را در نظر داشته باشد، می‌داند که باید واجبات را انجام دهد. و محرمات را ترک کند. اگر رضایت سید‌الشهدا(ع) را جلب کردیم به نتیجه می‌رسیم.

چند سئوال شخصی هم بپرسم. شما خوب به زبان عربی مسلطید؟
در حد متوسط.

اما شعر عربی زیاد می‌خوانید. به نظرم این یکی از نکات کلیدی درمسلط بودن بر منابع است. چون به هر حال کلمه ظرایفی دارد که ممکن است در ترجمه رعایت نشود. مثلا اگر ما بخواهیم «رند» را در شعر حافظ به عربی یا انگلیسی ترجمه کنیم شاید ممکن نباشد.
در برخی کلمات مفهوم کلمه فرق می‌کند. مثلا آذری زبان‌ها می‌گویند که وقتی یک کلمه یا جمله ترجمه شد، معنای واقعی خود را از دست می‌دهد. شما ممکن است پسرتان را با عباراتی مثل پسرم، پسرکم، عزیزم یا گلم خطاب کنید. اما معادل این کلمات در زبان عربی چیست؟ ولدی و ابنی تمام شد؟ معادل دقیقی ندارد؟ زمانی هست که مفهوم را نمی‌توانیم برسانیم و زمانی هم ممکن است کلام اشتباه ادا شود. مثلا ما چهار نوع حرف داریم که «ز» نوشته می‌شوند اما تلفظ آنها متفاوت است. زل، ذل، ظل و ضل معانی مختلفی دارند. بنابر این درست ادا کردن کلمات هم مهم است. البته به لطف خداوند چون من قاری قرآن هم بودم، مخارج حروف را یاد گرفته‌ام و بعد هم لحن روضه خوانی عربی من به دلیل ابتهال خوانی، تمرین وممارست تا حدی برق دارد.

اتفاقا یکی از مسائلی که از آفت‌ها پیشگیری می‌کند و ماجرا را به اصل واقعیت نزدیک می‌کند همین است. یعنی کسی که می‌خواند، سواد اصل منبع را داشته باشد و بر آن مسلط باشد.
بله تاثیر دارد

در دوره‌ای که شما، آقای طاهری و برخی دیگر از دوستانتان وارد عرصه شدید، به نوعی طیف جوان تر مداحان در کنار طیف سنتی بودید. الان هم حتما شما نسبت به طیف جوان تری که در حال ورود به این عرصه هستند ارزیابی‌هایی دارید. به طور کلی دیدگاه‌تان نسبت به نسل بعد از خودتان چیست؟
وارد شدن چند معنی دارد. یکی اینکه وارد یک میدان بزرگ شده‌ایم و دیگر اینکه وارد عرصه مداحی شده‌ایم.

جایی که مردم اعتماد کنند و پای روضه عمومی بنشینند. جوان‌هایی که توانسته‌اند با مردم ارتباط برقرار کنند و مردم هم برنامه‌های آنها را دنبال می‌کنند.
من اگر بخواهم این طیف را ارزیابی کنم، به نوعی همان ارزیابی طیف قبل از خودمان می‌شود. ولی یک توصیه دارم و آن این است که:
بی پیر نرو تو در خرابه
هر چند سکندر زمانی...
مااگر به لطف بی بی به جایی رسیدیم، در سایه شاگردی کردن بود. بزرگتر داشتیم. اگر قدمی اشتباه بر می‌داشتیم بزرگترمان به ما می‌گفت که این قدم اشتباه است. بزرگترمان به ما می‌گفت که این قدم اشتباه است. بزرگتر‌مان را دوست داشتیم. نمی‌خواستیم از ما ناراضی باشد. بزرگتر ما هم خودش رضایت امام حسین(ع) را در نظر داشت. اگر کسی استاد فرهیخته ببیند و زانو بزند، به نتیجه می‌رسد. اما اگر بخواهد فقاهت ببیند و زانو بزند، به نتیجه می‌رسد. اما اگر بخواهد فقاهت کند زمین خواهد خورد. متولی، بازرس و همه کاره این دستگاه هم خود حضرت ابوالفضل (ع) است. حضرت ابوالفضل (ع) مراقب خیمه‌های امام حسین(ع) بود و هنوز هم مراقب خیمه‌های امام حسین(ع) است. اگر کسی اشتباه گام بردارد، حضرت ابوالفضل(ع) آرام آرام ساکتش می‌کند. ضایع هم نمی‌شود. آرام آرام اقبال مردم از او برگردانده می‌شود. در فرهنگ اهل بیت(ع) نیست که کسی را ضایع کنند. خودشان سنگینی بار را از دوش فرد برمی‌دارند. او را مشغول کار دیگری می‌کنند که به این کار نرسد. اما هر چه حرف گوش کن‌تر باشد بیشتر نصیبش می کنند. این از مزایای داشتن استاد است.

یکی از مباحثی که همیشه در باره جریان مداحی در کشور وجود داشته، رابطه مداحان با سیاست است. شاید از زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی بود که حاج منصور ارضی در مراسم مسجد ارک یا جاهای دیگر وارد مباحث سیاسی می‌شدند. تصور شما ازرابطه مجالس روضه خوانی و مداحی با سیاست چیست؟
اجازه بدهید من یک سئوال از شما بپرسم. زمانی که امام در رابطه با کاپیتولاسیون و شاه صحبت کردند و اعلام خطر کردند، سیاسی بود یا مذهبی؟
هر دو.

پس می‌تواند هر دو با هم باشد. این حرف «من اعلام خطر می‌کنم»،«به داد اسلام برسید» و تشری که به شاه زد کجا بود؟ وسط میدان آزادی بود؟ نخیر! در مجلس امام حسین(ع) بود. امام گفتندکه قیام امام حسین(ع) سیاسی بود. مگر رفتار خود امام حسین(ع) سیاسی بود. مگر رفتار خود امام حسین(ع) صرفا مذهبی بود؟ یا مگر صرفا سیاسی بود؟ این سئوال دیگر کهنه شده است. پرسیدن سئوالی که جوابش اظهر من الشمس است واقعاً پیش پا افتاده است.

سیاسی به معنی جناحی و حزبی..
ببینید آقا! از من پرسیدند شمااصولگرایی یا اصلاح طلبی یا با جبهه متحدی. من گفتم که فقط ولایت‌گرا هستم. به هیچ طیفی هم گرایش ندارم. چون خود حضرت آقا همیشه پایبند اصول و مشغول اصلاح در مورد انحرافات و ایجاد اتحاد هستند. در انتخابات هم بین بد و بدتر، «بد» را انتخاب می‌کنم و بین خوب و خوب تر «خوب تر» را. این خط مشی سیاسی ماست. تقریبا خط مشی سیاسی همه همین است. اگر من صحبت واضحی در جلساتم نمی‌کنم دلیل بر این نیست که سیاسی نیستم. من خیلی هم سیاسی‌ام.

اما درجه‌اش فرق می‌کند.
جنس حرف زدن من اینطور است.

کلا توی ذوق هم نمی‌زند.
حالا این چیزی است که شما می‌گویید.

می‌خواهیم بگویمکه مخاطبی که در مجلس می‌نشیند، مجموعه برنامه را انتخاب می کند.
من سالهای سال مربی تربیتی بودم. مدرسه شهید منتظری و مسجد خودمان مربی تربیتی بودم. پسر خودم هم مربی تربیتی است. چون مربی تربیتی بودم تقریباً می‌دانم که چه وقتی جوان گوش می‌گند. زبان جوان رابلدم. البته به نظر خودم بلدم. شاید هم درست نباشد. اما من این مسیر را قبول کرده‌ام. می‌دانم حساسیت های جوان‌ها چیست و از همان در وارد می‌شوم. بعد هم به اختیار خودش می‌گذارم. راه ارتباط باجوان را در سالهایی که مربی تربیتی بودم یاد گرفتم. جنس صحبت کردن با مخاطب از ناحیه من این طور است. قرار هم نیست همه مثل هم باشند. در این صورت بین نامزدهای مجلس و نامزدهای ریاست جمهوری رقابتی ایجاد نمی‌شود. همه با هم فرق دارند اما در اصل همه باید یک جور باشند. تا زمانی که امام حسین(ع) سیاسی است ما هم سیاسی هستیم. اگر اما حسین(ع) سیاسی نبود چرا در کربلا بمب می‌گذارند. چرا در روز عاشورا بمب می‌گذارند؟ چون حرکت امام حسین(ع) سیاسی است. این کلام که «اگر دین امت جدم جز با کشته شدن من پایدار نمی‌ماند ای شمشیرها مرا در گیرید» یک کلام سیاسی است. اصلا دین چیست؟ ما در زیارت جامعه کبیره داریم که «وساسه العباد»؛ اهل بیت(ع) سیاستگذاران مردم هستند. در حالی ما سیاست را از دین جدا کرده‌ایم یا قبول داریم که دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست یا قبول نداریم. ما با کسی که می‌گوید خوانند ه سیاسی نباشد حرفی نداریم. اگرقبول داری،پس ما باید سیاسی باشیم. این با سیاست زدگی فرق می‌کند:
«پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بودم
همه سیاسی باشند، من نباشم؟ من که بلندگو دارم نباشم؟ من که با جوان ارتباط دارم نباشم؟ من که یکی از مستمعینم شهید احمدی روشن بود نباید سیاسی باشم؟ هیات یعنی این؛ نه قیمه و قمه!

شما آن فیلم را ندیدید؟
نخیر. البته آنها هم زحمت کشیدند و فیلم ساختند، اما هباء منثورا شده. باید جواب حضرت زهرا(س) را بدهند. شهید از داخل هیات رفت تا شما توانستیدفیلم بسازید. هیات یعنی عشق، هیات یعنی سواد، هیات یعنی قیام.

گفتید که سیاسی هستید و مسائل سیاسی را دنبال می‌کنید. در حال حاضر بزرگترین خطرات خارجی و داخلی که نظام را تهدید می‌کند کدام است؟
بزرگترین خطری که نظام را تهدید می‌کند، اختلاف بین آقایانی است که در نظام کار می‌کنند و بالطبع این اختلاف باعث اختلاف بین آحاد مردم می‌شود. دوای این مشکل هم گوش کردن به حرف آقاست. وقتی حضرت آقا می‌فرمایند این کار خوب است باید در توان‌مان برای اجرا شدنش تلاش کنیم.
وقتی می‌گویند این کار بد است اگر ما آن کار را انجام می‌دادیم دیگر انجام ندهیم. اگر کسی قدرت دارد آخرش می‌خواهد به کجا برسد؟ در نهایت مثل اسکندر مقدونی می‌شود که یک شبه رفت.ولیتا وقتی زنده هستی و می توانی برای مردم کار کن. مقام معظم رهبری بارها فرموده‌اند به داد مرد برسید.
ما مردم خیلی خوبی داریم. نجیب‌تر از مردم ما در دنیا نیست. بزرگترین آفت برای نظام و بزرگترین معضل مردم، چنددستگی میان مسئولان است. اگر خدای ناکرده این اختلافات همین طور ادامه پیدا کند، کار خیلی سخت می‌شود.

رهبر معظم انقلاب در دیدارهایی که با مداحان دارند، آنها را ارشاد می‌کنند. اگر امکان دارد توصیه هایی از ایشان را که خصوصی‌تر است و کمتر در رسانه‌ها منتشر شده بیان کنید.
حضرت آقا به من فرمودند: می‌دانم جلسه شما خیلی شلوغ است و جمعیت زیادی می‌اید اما شما این را در نظر نگیرید و کاری که صحیح است را انجام دهید» این آخر توصیه است! هر کسی کاری را که صحیح است انجام دهد، وظیفه خود را انجام داده است. ما درخانواده، جامعه و گروههای مختلف باید این روند را در پیش بگیریم. به تدریج کشورهای دیگر هم از ما یاد می‌گیرند.

رابطه شما و آقایان حدادیان و طاهری با حاج منصور آقا چگونه تعریف می‌شود. آیا این رابطه استاد و شاگردی است یا مرید و مرادی؟
رابطه ما استاد و شاگردی و پدرو فرزندی است. در واقع رابطه مرید و مرادی نوع رابطه ما با حضرت آقاست. رابطه حاج منصور ارضی در مورد ما رابطه استادو شاگردی و پدر و فرزندی است. امام جواد(ص) فرمودند برای خوشبختی آدم‌ها سه نصیحت دارند اول نصیحت کسی که حرف درست را می‌زند بپذیریم ولو اینکه آن شخص کوچکتر از شما باشد یا انسان خوبی نباشد. ما از حاج آقا کوچکتر هستیم و به خوبی ایشان هم نمی‌توانیم مداحی کنیم و اعتبار ایشان را هم نداریم، ولی با همه این اوصاف نصیحت یعنی خیرخواهی. ممکن است در مواردی نظری به حاج آقا بدهیم و ایشان هم در باره آن مساله فکر می‌کنند و می‌پذیرند و حتی در مواردی نظر ما را نیز می‌خواهند.

واقعا این طور است؟
بله ایشان شخص منطقی هستند و اگر حرف درست باشد می‌پذیرند.

کدام روضه‌تان را بیشتر دوست دارید، البته خودم پاسخ آن را می‌دانم ولی می‌خواهم خودتان جواب این سئوال را بدهید؟
هر روضه‌ای تاثیری در انسان می‌گذارد که بعدا می‌فهمیم فلان روضه در ما تاثیر بیشتری گذاشته است. روضه اینگونه است که به دل آدم بنشیند ولی برای خود من داستان از این قرار است که اگر قرار باشد آرام شوم با روضه حضرت ابوالفضل آرام یا اگر قرار است توفانی شوم باز هم با روضه حضرت ابوالفضل است.

با توجه به اینکه در ایام فاطمه قرار داریم بفرمایید مسئولان و مردم نسبت به ساحت ایشان چه وظیفه‌ای دارند؟
فرمودند میزان امیرالمومنین است بنابر این ما نباید بگوییم چرا علی گفت بلکه باید این گونه بیان کنیم که چون علی گفت. در واقع کردار و گفتار حضرت علی(ع) –ق است. ما از نماز واجب‌تر نداریم، بنابر این زمانی که امیرالمومنین(ع) در مسجد ضربت می‌خورند به امام حسن(ع) می‌فرمایند نماز را در مسجد بخوانند. یعنی کاری که من می‌خواستم انجام دهم شما انجام دهید.
در دفاع حضرت صدیقه(س) نیز همین است. من می‌خواستم از ولی خودم دفاع کنم و دفاع کردم بنابر ما باید پیرو حضرت زهرا(س) باشیم و همان مسیر را برویم یعنی دفاع، حمایت و تبعیت از ولی.
بنابر این کسانی که ولی را تفسیر می‌کنند خودشان را به خواب می‌زنند اما باید این افراد کلاه خود را قاضی کنند که اگر نظام انقلاب اسلامی ولی نداشته باشد واقعا به سر منزل مقصود خواهد رسید یا نه یا اینکه مثل برخی از کشورها تجزیه می‌شویم، ما باید کاری که حضرت زهرا(س) انجام داد را انجام دهیم. در واقع آیا ایشان در سن 18 سالگی با مظلومیت کشته شد تا فقط ما برایش سینه بزنیم.
این سینه زدن به قول حضرت آقا انس و نزدیکی ما را با اهل بیت بیشتر می‌کند بنابر این وقتی نزدیکی ما به اهل بیت بیشتر شود تبعیت ما از اعمال و رفتارآنها بیشتر می‌شود.
همانطور که نقل است پیغمبر فرمودند خدا در معراج با زبان علی با من سخن گفت. در حقیقت چون پیامبر لحن حضرت علی(ع) را دوست داشت بنابر این خداوند همان را به ایشان داد. دوستداران حضرت علی(ع) کاری که امیرالمومنین دوست داشته باشد همان را انجام می‌دهند. به عبارت دیگر تبعیت از اهل بیت در صورتی حاصل می‌شود که نزدیکی و قرابت قلبی با اهل بیت وجود داشته باشد و به واسطه نوکری و خدمت در خانه اهل بیت نزدیکی و انس با اهل بیت ایجاد می‌شود، بنابر این هر کاری که آنها دوست داشته باشند انجام می‌دهیم. وظیفه ما فقط گوش کردن و عمل کردن به اوامر ولی خداست که ایشان تشخیص می‌دهند چه باید بکنیم. در حقیقت دین کار را برای آحاد مردم آسان کرده و هر کسی به دو راهی می‌رسد می‌بیند که ولی چه می‌گوید.

در تاریخ اسلام نقطه کمرنگ همین بوده. به نظر شما بعد از گذشت این 33 سال بعد از انقلاب مردم ما در این فرآیند خوب همراهی کردند؟
به نظر من بله مردم ما بسیار خوبند و این نقطه کمرنگی که شما می‌گویید با شعورو نور بینش خودشان حرکت کردن و این نقطه همیشه باید این گونه باشد، یعنی باید یک ابهامی وجود داشته باشد تا مرد کار وارد عمل شود و کسی که می‌ترسد کنار رود. مردم ما همه جگر شیر دارند . مردم ما خیلی نجیب و با محبت هستند و ما هم جزو این مردم هستیم و این مردم گوش به فرمان رهبر هستند و هیچ کس نیست که به اندازه ایشان خیر مردم را بخواهد و اینقدر از مردم شناخت داشته باشد.

شاهکار خلقت سیدالشهداست. به نظر می‌رسد منبرهای امروز جدا از فرآیند سینه زنی شعوری پشتش وجود دارد و شما که جزو افراد موثر در این حوزه هستید آیا این ایستگاه آخر است یا اینکه این مسیر پرقدرت، روشنگر،با همت تر و پرمحتواتر ادامه می‌یابد. درواقع ارزیابی خودتان را از این فرآیند بفرمایید؟
رزمندگان در هر پستی که بودند خود را بسیجی می‌دانستندف مثل شهید صیاد شیرازی که وقتی به وی می‌گفتند شما چه کاره‌اید می‌فرمود بسیجی هستم. ایشان خود را قائل به بسیجی بودن می‌دانستند بنابر این ما نیز باید خود را سرباز نظام جمهوری اسلامی بدانیم در هر سمت یا پستی که هستیم حال مبلغ یا غیره من این را در قالب سربازی تعریف می‌کنم.
در واقع سرباز به معنای این است که از اول سرش را باخته است. بنابر این کسی که مدعی سربازی است اول باید امتحان پس دهد که آیا واقعاً طرف سرش را می‌دهد برای نظام جمهوری اسلامی یا خیر؟ من قائل به این هستم که سربازم و اگر ولی امر به من فرمان دهد کار دیگری انجام دهم. این کار را خواهم کرد. در واقع اگر هر کسی کار خودش را به نحو احسن انجام دهد همه چیز در جای خود قرار می‌گیرد. بنابر اینوظیفه من در سربازی تبلیغ است بنابر این اگر کارم را درست انجام دهم نتیجه لازم را به دست می‌آورم و مستمع من نیز اگر درست انجام دهد نتیجه را می‌گیرد. این آخرش نیست؛ به عبارت دیگر اگر آخرش بود که قیامت می‌رسید. هیچ روزی آخرش نیست و همیشه برای کاری که پیش رو داریم اولش است همانطور که شهادت سید الشهدا آخرش نبود و تازه اول کار بود و برای شهادت حسین حرارتی در دل مسلمین است که هیچ گاه سرد نمی‌شود. تازه و از نو شروع شد بنابر این ما نیز باید در صورتی که اشتباهی داشتیم باید از اشتباهات گذشته استغفار کنیم و به وظیفه خود به خوبی عمل کنیم و توجه داشته باشیم که همه برنامه‌های خودسازی برای آینده است. ما تصمیم می‌گیریم فعغالیتهای خویش در ایام محرم را به خوبی انجام دهیم و ما باید از اشتباهات قبلی عبرت بگیرم و مسیر سیدالشهدا دفاع از اسلام عزیز است. امام(ره) فرمودند اسلام عزیز آنقدر مهم است که سید الشهدا که شاهکار خلقت است سرش را می‌دهد. امام حسین(ع) وقتی اینگونه سر خودش را و فرزند شش ماهه‌اش را در راه اسلام بدهد امثال ما دیگر محلی ازاعراب نداریم که بخواهیم تفسیر کنیم و بگوییم اسلام و ایران در واقع قابل قیاس نیست.
امام(ره) فرمودند ملیت ما اسلام است، بنابر این وقتی ملیت اسلام باشد سرمان را هم می‌دهیم. ما افتخار می‌کنیم به ایرانی بودن و فارس بودن خودمان ولی بزرگترین افتخار ما این است که مسلمان هستیم و ملیت ما اسلام است. 50 سال مساجد را از مسلمانان روسیه گرفتند اما مسلمانان در خفا نمازشان راخواندند تا مساجدشان دوباره احیا شد اما می‌بینیم با وجود آنکه بحرین را از سال 49 از ما گرفتند ولی کسی ناراحت نیست و تعصبی در باره آن ندارد. در واقع در باب دین تعصب بیشتر است و ملیت اسلامی ما باعث می‌شود که از وجب به وجب آن دفاع می‌کنیم. اسلامی بودن کشور ما باعث می‌شود که یک وجب از خاکمان را به کسی نمی‌دهیم. اسلام به ما دفاع از سرزمین و نوامیسمان را آموخته است و همانطور که امام خمینی(ره) فرمودند جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.

شما به عنوان یک استاد چه نصیحتی برای جوانان دارید؟ برای فوت کوزه‌گری به جوانان چه می‌گویید؟
من استاد نیستم. در واقع فوت کوزه‌گری همان باور است. امام خمینی(ره) چون مسیر دین را باور داشتند این همه شهید دادند اما فرمودند: با ضمیری امیدوار و دلی ارام خدانگهدار» در صورتی که اگر ایشان باور نداشتند به شهادت‌ها و مجاهدت‌ها شک می‌کردند.
اگر کسی در زندگی‌اش باور داشته باشد در هر سمتی که باشد موفق می‌شود و در هر کاری به حد اعلاء می‌رسد و بهترین راه این است که ما اگر اسلام و سید‌الشهدا، اطاعت از خدا و اطاعت از رسول و ولی را باور کنیم ممکن نیست به بن بست بسریم. انشاءالله با کمک خداوند بتوانیم عاملو کمکی باشیم برای تعجیل در فرج امام زمان(ره) که با ظهور ایشان مشکلات حل شود، زیرا همانطور که ایشان فرمودند در فرج من دعا کنید که فرج شما در فرج من است.


منبع: مجله مثلث

۱۳۹۱/۲/۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...