به گزارش نما، ایالات متحده آمریکا پس از واقعه یازدهم سپتامبر و حمله به برجهای دوقلو و قرارگاه مرکزی نظامی آمریکا موسوم به پنتاگون مهمترین راهبرد نظامی خود را در راستای مبارزه با تروریستم و سازمانها و کشورهایی که از این اقدامات حمایت میکنند، قرار داده است.
حمله به کشور افغانستان و اشغال آن، حملات هواپیماهای بدون سرنشین به مناطق قبایلی پاکستان، یمن و سومالی و همچنین حمایت از دیکتاتوریهای نظامی بخشی از اقدامات آمریکا در چارچوب همین راهبرد بوده اما این سؤال مطرح است که آیا آمریکاییها در مبارزه با تروریسم و به خصوص گروههایی که به نوعی با مخالفان آنان در عرصه جهانی در تعارض هستند صداقت لازم را دارند و یا تلاش میکنند با پنهانکاری سیاست خود را به پیش ببرند.
*انگشت اتهام به سمت آمریکاست
در طول سالهای گذشته بلوچستان پاکستان و همچنین استان سیستان و بلوچستان ایران شاهد حملات مرگبار تروریستی بوده است.
طی ۱۰ سال گذشته فعالیت گروهک تروریستی جندالله و بعد جیشالعدل که اغلب از داخل مرزهای بلوچستان و پاکستان هدایت میشدند بارها و بارها انگشت اتهام مقامات ایرانی را به سمت طرفهای خارجی کشانده است. کارشناسان بر این نکته تأکید دارند که ایران ایالات متحده آمریکا را مقصر اصلی گسترش فعالیتهای تروریستی در بلوچستان میداند.
حالا با ربوده شدن ۵ مرزبان ایرانی توسط گروهک جیشالعدل بار دیگر این سؤال مطرح میشود که آمریکا در کجای این پازل بازی قرار دارد و ادعای مبارزه با تروریسم در این باره تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است.
*از قیمومیت هندی تا دولت پاکستانی
به طور تاریخی انگلستان نفوذ تاریخی وسیعی در بلوچستان و پاکستان دارد و این مسئله به طور خاص به تسلط این کشور بر هند و جداسازی هرات و بلوچستان ایران بر میگردد.
در سال ۱۸۰۲ میلادی برای اولین بار ارتش انگلیس با بلوچها در جریان فتح هندوستان برخورد کرد و در هنگام لشگرکشی اول این کشور به افغانستان مذاکراتی بین هیأت انگلیسی و محمدشریفخان حاکم آن زمان بلوچستان صورت گرفت.
بلوچها از سال ۱۸۰۲ تا ۱۸۵۴ با امضای تفاهمنامهای خود را در زیر قیومیت انگلستان قرار دادند و در ۱۸۵۴ معاهده دیگری را با این کشور به امضاء رساندند و به مدت ۹۳ سال به نوعی از خودمختاری نیمهرسمی تحت نظارت حکومت هند انگلیسی قرار داشتند و به تبع آن روابط وسیعی بین این کشور و دستگاه اطلاعاتی پادشاهی بریتانیا برقرار شد.
گرچه بعدها و در سال ۱۹۴۸ با استقرار دولت بلوچستان و دستور شخصی محمدعلی جناح رهبر آن زمان این کشور، ارتش پاکستان در پانزدهم آوریل همان سال این منطقه را اشغال و بلوچستان و پاکستان را تحت کنترل دولت مرکزی درآورد.
*نیویورک تایمز: بلوچستان مستقل است
جدا از داستان حضور انگلستان پس از استقلال پاکستان که خود داستان جدایی را میطلبد اولین مداخله جدی آمریکا در منطقه بلوچستان را میتوان به مقالهای عنوان کرد که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده است.
در روز دوازدهم آگوست سال ۱۹۴۷ و سه روز قبل از اعلام استقلال پاکستان و افغانستان گزارشی در این روزنامه منتشر شد که منطقه بلوچستان پاکستان را به عنوان یک قلمرو حاکمیت مستقل همراه با وضعیت متفاوت با دولت هند گزارش میدهد و حتی یک روز بعد از این مقاله یک نقشه جهانی در این روزنامه منتشر شد که بلوچستان را به عنوان یک کشور مستقل ترسیم میکرد.
البته بعدها با تقویت روابط پاکستان و آمریکا در چارچوب جنگ سرد و تجهیز ارتش پاکستان به تجهیزات آمریکایی بحث حمایت آمریکا از استقلال بلوچستان به طور کامل به حاشیه رانده شد و حتی در سالهای ۱۹۶۳ میلادی، ۱۹۷۲میلادی و ۱۹۷۷ این کشور از طریق متحدان منطقهای خود از سرکوب نیروهای بلوچ مسلح در منطقه بلوچستان حمایت میکرد.
*خاورمیانه جدید و استقلال پاکستان
با این حال هر از چندگاهی فعالان بلوچ در خاک آمریکا اقدام به انتشار مقالات و گزارشهایی میکردند تا درخواستهای خود را به آمریکاییها یادآور شوند. از جمله میتوان به انتشار کتابی در سال ۱۹۹۹میلادی در شهر نیویورک اشاره کرد که حاوی طرحی برای تشکیل کشور مستقل بلوچستان بود.
پس از اتفاقات یازدهم سپتامبر و حضور مستقیم نیروهای نظامی آمریکا در منطقه و علیالخصوص استفاده از توان قومیتی بلوچ برای ایجاد شکاف امنیتی در بین کشورهای منطقه از جمله ایران و پاکستان دخالت آمریکا در منطقه بلوچستان به شدت رشد کرد.
*چینی ها در کجای نقشه اند
از سوی دیگر حضور چینیها برای توسعه بندر گوادر در اقیانوس هند و اتصال مستقیم آن از طریق یک بزرگراه به خاک اصلی چین که عملاً زمینه اصلی برای نفوذ آنان را در آبهای گرم منطقه خاورمیانه فراهم میکرد انگیزه قوی دیگری بود که آمریکاییها حضور خود را در منطقه بلوچستان تقویت کنند. همچنین از سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ با به وجود آمدن موج جدیدی از استقلالطلبیهای بلوچها در منطقه بلوچستان و پاکستان بار دیگر حملات تروریستی به اوج رسید.
در همین سالها کتابی به قلم سید ابوالعالی بلوچ در شهر نیویورک منتشر شد که طرح تشکیل دولت مستقل بلوچستان تا سال ۲۰۰۸ را به وضوح ارائه میداد.
*حمایت از استقلال بلوچ ها توسط کنگره آمریکا
تجزیه منطقه خاورمیانه به موزائیکهای مختلف قومیتی هدفی است به صورت عمده از طرف آمریکاییها دنبال میشود در این میان بلوچستان و پاکستان به دلیل نزدیکی به منطقه افغانستان و آبهای گرم خاور میانه،دارا بودن ذخایر نفتی وسیع که از سال ۱۹۵۸ میلادی کشف شده است و همچنین نزدیکی به ایران به شدت مورد توجه دستگاه اطلاعات خارجی این کشور قرار داشته است.
در نقشهای که در مجله آتلانتیک به قلم رالف پیتر افسر بازنشسته سابق ارتش ایالات متحده به چاپ رسیده است کشوری را میتوان مشاهده کرد که متشکل از بلوچستان ایران، پاکستان و افغانستان است و عملاً بخش بزرگی از خاورمیانه را تحت تسلط خود دارد.
در این میان در سال ۲۰۱۱ طی جلسهای در واشنگتن و با حضور چندین نفر از سناتورهای آمریکایی به طور رسمی سنای آمریکا حمایت خود را از تشکیل مستقل بلوچستان اعلام کرد.
*اجازه نمی دهیم گاز ایران از بلوچستان عبور کند
گرچه این اجلاس با هدف بررسی اوضاع حقوق بشر در بلوچستان تشکیل شده بود اما لویی گومرت عضو جمهوریخواه کنگره به صراحت به این نکته اشاره کرد که بلوچستان سرزمینی آزاد بوده است که توسط دولت پاکستان اشغال شده است.
در همین جلسه رالفپیتر به صراحت به این نکته اشاره کرد که بلوچستان سرزمینی اشغال شده است و هیچ تمایلی به این ندارد که بخشی از پاکستان باشد و اگر همین فردا رفراندومی در بلوچستان برگزار شود همه به جدایی از پاکستان رأی خواهند داد.
نکته جالب در این میان حضور اپوزیسیون بلوچ ایرانی در این نشست بود که به نمایندگی از آنان «حسین بر» بر ضرورت اتحاد بلوچهای ایرانی و پاکستانی تأکید کرد.
وی همچنین گفت: در صورتی که آمریکا از استقلال بلوچستان حمایت کند ما اجازه نخواهیم داد خط لوله گاز ایران از بلوچستان عبور کند.
*توصیف بائر از حمایت ایران از جندالله
جدا از حمایتهای پنهان آمریکا از گروههای تروریستی در بلوچستان و پاکستان این سیاست یک نمود عینی دارد و آن گروهک تروریستی جندالله و جیشالعدل است که فعالیتهای آنان سبب کشته شدن ۱۰ها شهروند ایرانی شده است.
جریان حمایت از جندالله را رابرت بائر کارمند سابق CIA که حدود ۲۰ سال در منطقه خاورمیانه فعالیت میکرده به درستی تشریح میکند.
به گفته وی آمریکا درست مانند سالهای دهه ۸۰ به دنبال حمایت از برخی افراطیها در منطقه به منظور مقابله با ایران است.
*از موافقت پاکستان تا عملیات انتحاری در زاهدان
نزدیک بودن محل استقرار گروهک جندالله به افغانستان و پاکستان عملیات آموزش و تجهیز آنان را برای واشنگتن به مراتب سهل کرد و پس از چند عملیات اولیه CIA متقاعد شد که در صورت آموزش درست جنگجویان این گروهک آینده درخشانی خواهند داشت.
در سال ۲۰۰۷ واشنگتن موفق شد موافق سازمانهای اطلاعاتی پاکستان را برای آموزش آنان در داخل بلوچستان و پاکستان جلب کند و نیروهای ویژه آمریکایی فعالیت تروریستی جندالله را هماهنگ و تجهیزات مورد نیاز آنان را تأمین میکردند کما اینکه چند روز پیش از دستگیری عبدالمالک ریگی وی در یکی از پایگاههای نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان توسط دستگاههای امنیتی ایران رصد شده بود.
منابع مالی این گروه عمدتا از سوی قاچاق تریاک و هرویین از مرزهای شرقی ایران تامین می شد.
در اکتبر سال ۲۰۰۹ گروه تروریستی جندالله به یک ساختمان دولتی در زاهدان حمله کردند که شهادت چهل ایرانی را به همراه داشت.
*ریگی به حمایت مستقیم سیا از گروهش اعتراف کرد
در نهایت پس از فراز و نشیب های بسیار ابتدا عبدالحمید ریگی در پاکستان و سپس عبدالمالک ریگی از سوی نیروهای امنیتی ایران در آسمان دستگیر شد.
عبدالمالک ریگی در ماه مه ۲۰۱۰ به حکم دادگاه اعدام شد. گروهک جندالله در واکنش به این اقدام مسجدی را منفجر کردند که به شهادت ۲۶ تن انجامید. عملیاتی که نشانه احتضار گروهک ریگی به شمار می رفت.
ریگی پس از دستگیری در اعترافات خود بر حمایت مستقیم سیا از این گروهک تاکید و اذعان کرد:
«این حرف یکی از مسئولین بلند پایه سیا بود که میگفت اگر بخواهیم حمله نظامی به ایران را ترتیب دهیم، بسیار مشکل خواهد بود ولی، برنامهای داریم تا به تمام سازمانهایی که مخالف نظام (جمهوری اسلامی ایران) هستند، کمک کنیم؛ البته آن سازمانهایی که پتانسیل و قدرت جنگ را دارند و نه هر سازمانی. آنها گفته بودند که به این نتیجه رسیدهاند که گروه و سازمان ما (جنداله) این قدرت را دارد که بتواند سیستم و نظام را در منطقه به چالش بکشاند و مشکلاتی برایش ایجاد کند.
ناصر بلیدهی (رئیس گروهک جداییطلب سیستان و بلوچستان) ایمیلی برای ما فرستاد. وی خودش سخنگوی حزب مردم پاکستان است که از احزاب سکولار قومی به شمار میآید. او ایمیلی فرستاده بود که گروهی از افراد ناتو قصد دارند با من ملاقات داشته باشند و همکاری کنند. او گفت که اگر بخواهیم، میتواند بین ما و ناتو رابط شود.
بعد از چند روز، یاسین اهوازی (رئیس گروه جدایی طلب الاهوازیه) پیامی با همین مضمون برای من فرستاد. یاسین اهوازی یکی از اعضای حزب خلق عرب الاهواز است. به یاسین جواب مثبت دادم و هماهنگ کردند که این قرار ملاقات کجا ترتیب داده شود. آنها نظرشان بر این بود که این ملاقات در کشور مغرب صورت گیرد. من و یکی از دوستانم به نام سلمان عزیزی با ایشان به کراچی رفتیم. بعد از مدتی اقای یاسین برای ما ویزا فرستاد و ما از شهر کراچی بلیط تهیه کردیم.
زمانی که آنجا رسیدیم، یاسین اهوازی در فرودگاه به استقبال ما آمده بود. ما از فرودگاه به هتلی رفتیم و در
این هتل که الحیات نام داشت، مستقر شدیم. چند ساعت بعد یاسین اهوازی به دنبال ما آمد و گفت که باید برای ملاقات حرکت کنیم.
یکی از مسائلی که با توضیحات در این نشست برای ما مطرح کردند، این بود که عملیاتهای خود را از منطقه بلوچستان و مناطق مرزی به مناطق مرکزی منتقل کنیم. به من گفتند که این مسئله هم به نفع ما و هم به نفع شماست. میگفتند، در منطقهای که عملیات انجام میدادیم، بر حکومت، اقتصاد و بر کل چرخه نظام تاثیر ندارد. زمانی این عملیاتها تاثیر بیشتری خواهند داشت که این در مرکز ایران انجام شوند. در آن موقع است که دولت (جمهوری اسلامی ایران) متوجه جدیت این عملیاتها خواهد شد.
بعد از دو ماه دوباره آقای یاسین اهوازی ایمیلی برای من فرستاد و مجددا در ماه ژوئن درخواست ملاقات را مطرح کردند و اصرار داشت که من بگویم او (یاسین اهوازی) هم در این ملاقات و در این سفر حضور داشته باشد. از طریق همان رابطی که در سفر قبلی هماهنگ کرده بودیم، ایمیل فرستادند، ویزا گرفتیم و از همان طریق قبلی به کشور مغرب رفتیم.
در این دیدار گفتند که در این مسیر با ما همکاری میکنند و ارتباط ما را با رسانههای مختلف برقرار خواهند کرد و ما هم هر چند وقت یک بار با این رسانهها مصاحبه کنیم به خصوص زمانی که عملیاتی انجام میدادیم؛ (میگفتند) آن زمان بسیار مهم است که شما مصاحبهها و گفتگوهایتان را بیشتر کنید و در این گفتوگوها مقاصد خود را بیان کنید.
آنها گفتند که اسامی افرادی به همراه آدرسها، عکس و همه اطلاعاتشان را به ما میدهند و حتی ابزارهای عملیاتی از قبیل مواد منفجره و ابزارهای لازم برای عملیاتهای تروریستی نیز در همان شهرها در اختیار ما قرار میدهند و ما فقط عملیات را اجرا میکردیم. (گفتند) در قبال انجام هر یک از این عملیاتها پول هنگفت و بزرگی در اختیار ما قرار میدهند و این پول جدا از همکاری آنها بود. (گفتند) برای هر شخص مبلغی تعیین شده و این مبلغ را به شما خواهیم داد.
نظر همه ما بر این بود که (با آنها) دشمن و اهداف مشترک داریم. حالا ناتو، اسرائیل و یا هر کس دیگری باشد ولی چون اهداف مشترک داریم و خواسته آنها با اهداف ما همخوانی دارد و در تناقض نیست، لذا میتوانیم با هم همکاری کنیم و برنامه مورد نظر را پیش ببریم.
ما لیستی از اقلام و وسایل نظامی مورد نیاز در جنگ های چریکی را تهیه کردیم و این لیست را تحویل دادیم. آنها گفتند، ترتیبی میدهند که این وسایل را در همان منطقهای که ما هستیم دریافت کنیم. البته گفتند که اگر بتوانیم یک آدرس ایمیل از طریق جی پی اس برای آنها بفرستیم، این ابزار و وسایل نظامی را در هرجایی از جمله پاکستان یا مناطق مرزی ایران و یا در افغانستان، در همان منطقهای که ما جی پی اس آن را به آنها میدادیم، به طریقی این وسایل را به ما میرسانند.»
*ترس از نفوذ ایران و دخالت عربستان
عملیات های اخیر گروهک جیش العدل که سلف گروهک جندالله به شمار می رود را می توان ادامه همان سیاست های سال های قبل آمریکا دانست.
در این میان عربستان سعودی به دلیل روابط نزدیکی که با دولت نواز شریف دارد، به شدت به دنبال حمایت از این گروه هاست و در کنار این برخی پیش بینی ها بر این نکته تاکید دارد که خروج آمریکا از افغانستان به لحاظ اطلاعاتی و امنیتی یک خلا در جنوب شرق ایران ایجاد خواهد کرد که ایران می تواند از این فرصت برای ضربات کاری به گروه های تروریستی استفاده کند، بنابراین باید این گروه ها به قدری تقویت شوند که خروج از افغانستان کارآمدی این گروه ها را تحت تاثیر قرار ندهد.
*دو رویی آمریکایی ها
گرچه به طور حتم گروهک تروریستی جیش العدل نیز با حمایت مردم سرکوب خواهد شد، اما سئوال اساسی در این میان این است که تمام این حمایت ها در نهایت عدم صداقت دولت آمریکا در مقابله با تروریسم را نشان خواهد داد.
پشت پرده ربایش ۵ مرزبان ایرانی
با ربوده شدن ۵ مرزبان ایرانی توسط گروهك جیشالعدل بار دیگر این سؤال مطرح میشود كه آمریكا در كجای این پازل بازی قرار دارد و ادعای مبارزه با تروریسم در این باره تا چه اندازه به واقعیت نزدیك است.
۱۳۹۲/۱۱/۲۹