به گزارش نما، شوخی ساده رضا عطاران در نشست مطبوعاتی فیلم «طبقه حساس» پس از واکنش تند و آتشین جمشید مشایخی ناگهان چنان جدی شد که انگار از زبان یک رجل سیاسی یا یک فیلسوف مطرح شده باشد. عطاران را همه به گواه بازیهای دوست داشتنی اش از همان «ساعت خوش» تا امروز به عنوان هنرمندی بی شیله پیله و صادق می شناسند. در واقع رگه هایی از صداقت با مزه کاراکترهایی که ایفا کرده را می توان در شخصیت واقعی او نیز جست و جو کرد و همین جنبه از بازیگری اوست که بدلش کرده به یک کمدین محبوب منتقدان و مردم عام. تا جایی که حتی اگر در یک سکانس جدی و پر تعلیق هم بخواهد، می تواند با کوچکترین واکنش خلایق را بخنداند. نکته ای که نمونه اش را در لحظاتی از فیلم «کلاشینکف» سعید سهیلی، هنگام بالا رفتن پر تب و تاب او از پله های برج میلاد آن هم در نقش مردی گرفتار دیابت به چشم دیدم. جایی که مردم در سینما بدون توجه به سکانسهای موازی زد و خورد، به نفس نفس زدنهای او هم می خندیدند. به قول اکبر عبدی که در بخشی از شام ایرانی می گوید کمدین ها هر چقدر هم زحمت می کشند، فیلم هایشان به اندازه آثار جدی دیده نمیشود، حال آنکه یک بازیگر کمدی می تواند نقشی جدی هم بازی کند، اما بازیگر جدی خودش را هم بکشد نمیتواند یک لطیفه را جوری تعریف کند که خیلیها بخندند (نقل به مضمون). این جمله عبدی به عنوان یکی از غولهای طنز ایران را به خوبی میتوان برای عیارسنجی عطاران هم قرار داد. هنگامی که در فیلم های «دهلیز» (بهروز شعیبی) یا «قرنطینه» (منوچهر هادی) از جلد همیشگی خود بیرون می آید و اتفاقاً موفق هم هست. عطارانی که این بار نباید بخنداند و این را به خوبی در دنیای فیلم درک و اجرا هم کرده است. یا صحنه ای فوق العاده در «ورود آقایان ممنوع» که او باید یک لطیفه بی مزه را به طرزی خنده دار تعریف کند، اما کهنگی جوک مذکور در جریان بازی دلنشین عطاران به کل رنگ می بازد. این برگ برنده ای که تلویزیون قدرش را به اندازه کافی ندانست و او را دو دستی تقدیم سینما کرد، برای سه فیلمی که در جشنواره فیلم فجر امسال داشت نیز به نوبه خود سنگ تمام گذاشت. او حتی آنقدر که در «طبقه حساس» مخاطب را شگفت زده می کند، در فیلمی که خودش پشت دوربین آن ایستاده (رد کارپت) زحمت نکشیده است.
بازی او در طبقه حساس به نقشی بالاتر از سن واقعی اش در عین فضای هجو آمیز و طنز فیلم و فارغ از ماهیت کمدی اش، چنان درجه یک و زیرکانه است که می توان آنرا عصاره تجربه سالها حضور در آثار کمیک دانست. این همان بازی ناب کمدی است که خیلی از کمدین ها و کمدی سازان ما درکی از آن ندارند.
او حتی اگر یک حاجی بازاری زبر و زرنگ باشد که چهره و رفتارش کمی هم به تلخی بزند، باز هم آنقدر شیرین بازی می کند که اگر از فیلم کمال تبریزی بگیریمش، نمیتوان جایگزینی برایش تصور کرد. گفتم تلویزیون او را «از دست داده» و مشخصاً این «از دست دادن» بیشتر به ضرر یک طرف هم بوده است. اگر هنوز در نظرسنجی شبکه های سیما مردم به سریالی از او که حدود یک دهه پیش روی آنتن بوده رای مثبت می دهند، چیز کمی نیست. تلویزیونی که در دهه 80، سرگرم کردن مردم و نشاندن لبخند روی لب آنان در مهمترین مناسبتها را مدیون چهرههایی مثل همین عطاران و مهران مدیری بود، حالا نباید هم عجیب باشد که با بی معرفتی، یک شوخی ساده او را غرض ورزانه در 30/20 گل درشت نشان بدهد که به خیال خود ثابت کند کمدین محبوب، آدمی بی ادب است و دیگر هیچ. پشت بندش هم صحبت های مشایخی را بیاورد که در واکنشی عصبی حسابی به عطاران تاخته و او را نکوهیده است.
نمی خواهم در مقام دفاع از عطاران و جمله ساده اش که قطعاً از روی بی تکلفی و روراستی در یک نشست سینمایی مطرح شده بر آیم، اما به نظر می رسد مشکلات سینما یا در سطح گسترده تر جامعه ما، چیزهایی نیستند که منشأ آنها این جمله باشد. جمله ای که دغدغه این روزهای بعضی ها شود تا بر اساس آن نسخه بپیچند. از زمانی که صحبت های مشایخی را در مقابل حرف عطاران در سایت بانی فیلم قرار دادیم، شاهد موضعگیری های جالبی از سوی کاربران بودیم. گروهی به نفع عطاران کامنت گذاشتند و عده ای هم از حرفهای مشایخی حمایت کردند. هر چند برخی از طعنه ها در حمایت از عطاران چنان تأمل بر انگیز، اما غیر قابل انتشار بود که حسابی غافلگیرمان کرد. یک شوخی ساده از سوی یک آدم سینمایی مطرح شده و پیشکسوتی از همین سینما هم در مقطعی با عصبانیت آنرا نکوهش کرده است. حالا در این آب گل آلود بهتر نیست به جای شعله ور کردن آتش ماجرا، با طمأنینه درباره آن داوری کنیم و همه سابقه یک هنرمند را یکباره فراموش نکنیم؟
عطاران جدای از جایگاه کمدین بودن، هنوز جوان است و قطعاً جا دارد که تجربه آموزی کند و یک شوخی ساده او را نباید این قدر بزرگ کرد تا در ورای آن، ژست روشنفکری و کارشناس مآبی خودمان پر رنگ تر به نظر برسد.
منبع: بانی فیلم
حاشیه های ظاهراً ناتمام تاختن مشایخی به عطاران!
۱۳۹۲/۱۲/۶