نسخه چاپی

تیتراژ فروشی؛ شبی سه میلیون تومان!

به گزارش نما، بدون شک علاقه تاریخی مردم این سرزمین به موسیقی و ترانه، یکی از دلایل استفاده از صدای خوانندگان روی سریال ها و فیلم ها از سالها پیش است. با گذری به گذشته نه چندان دور قطع به یقین با ما هم عقیده خواهید شد که چه بسا تصنیف های ماندگار و ترانه های معروف و محبوب، همان هایی بودند که روی فیلم ها گذاشته می شدند و حتی به ماندگاری و محبوبیت اثر دراماتیک نیز می افزودند. بدون شک با گذشت زمان مذاق مخاطب تغییر کرده است و در این سالها ترانه ها بیش از تصنیف ها روی سریال های تلویزیونی صاحب جایگاه و جذابیت شده اند، مگر در موارد خاص. یکی از مجموعه های تلویزیونی که در دهه 60 روی آنتن رفت، «امیر کبیر» بود که در آن غزلی از حافظ با صدای علیرضا افتخاری شنیده شد. در همان دهه سریال هایی چون «هزار دستان» و «سلطان و شبان» نیز پخش شد که در موسیقی تیتراژ آنها کلام وجود نداشت. در دهه 70 حدود سال های 77 ـ 76 تیتراژ سریال «امام علی» (ع) با صدای صدیق تعریف ساخته شد که در آن از تصنیف عبدالقادر مراغه ای بهره گرفته شد. بعد از آن کم کم دست آهنگسازان در استفاده از اشعار بازتر شد تا اینکه کم کم تصانیف شاعران بزرگ جای خود را به ترانه ها دادند و…
روز گذشته بخش اول گزارش «بانی فیلم» را در خصوص ترانه تیتراژ سریال های تلویزیونی از نظر گذراندید. در شماره پیشین با افشین یدالهی، ایرج قنبری، افشین سیاهپوش، 3 ترانه سرا از سه نسل مختلف و البته با 3 دیدگاه و ایدئولوژی متفاوت در خصوص مجموعه های تلویزیونی خواندید. در این شماره با عبدالجبار کاکایی، بابک صحرایی و علی بحرینی سه ترانه سرا با سه دیدگاه خاص این مقوله را پیش می بریم. (در شماره های آینده این گزارش را با ترانه سرایان دیگر از نسل های مختلف (اسماعیل امینی، ترانه مکرم، طهمورث پورشیرمحمد، محمد کاظمی، حمید حسینی، مسعود امامی و…) در خصوص ترانه برای تیتراژ تلویزیونی ادامه خواهیم داد)

بابک صحرایی
برخی خوانندگان پول می دهند تیتراژ می خوانند
موسس کارگاه ترانه که جدا از شعر و ترانه سابقه روزنامه نگاری نیز در کارنامه اش به چشم می خورد، جزو ترانه سرایان جوانی است که کار با بسیاری از بزرگان موسیقی کشور را تجربه کرده است. ترانه سرای فیلم های «پاتو زمین نذار» مرحوم قادری با صدای حامی، «خودزنی» (احمد کاوری) با صدای رضا یزدانی و «دوباره عاشقی» با صدای مهدی یغمایی می گوید: ترانه ای که برای فیلم و سریال نوشته می شود، باید در خدمت قصه باشد. باید به روند قصه کمک کند و بخشی از بار دراماتیک قصه را بر دوش بگیرد و تاثیرگذاری مناسبی داشته باشد. این تعریفی است که از ترانه تیتراژ وجود دارد. تجربه نشان داده ترانه هایی که این زاویه و ویژگی را رعایت می کنند، به ماندگاری بیشتری می رسند. از «مرد تنها»ی فرهاد تا به امروز، ما اگر «مرد تنها» را آغازگر این نوع از ترانه بدانیم که برای اولین بار ترانه ای برای فیلمی نوشته شد که قرار نبود لب خوانی شود و بخشی از بار قصه را نیز به دوش بکشد، آن کار ترانه ای بود که به انتقال بار احساسی و معنایی فیلم کمک می کرد. نویسنده ترانه های «هم گریه» حمید حامی، «بارون دلتنگی» و «رگبار» با صدای نیما مسیحا و بسیاری از آثار مانی رهنما اعتقاد دارد: در ترانه تیتراژ آثار تلویزیونی و برخی سینمایی ها کمتر ویژگی های مدنظر یک ترانه موفق مورد توجه قرار می گیرد. حالا شاید بخشی از این مسئله بر می گردد به اینکه تهیه کننده و کارگردان خودشان چنین خواسته ای ندارند و بخشی هم شاید برگردد به اینکه عوامل تولید ترانه شاید آگاهی لازم نسبت به قصه را ندارند. طی سالهای اخیر یک اتفاق غم انگیز رخ داده و آن این است که یکسری از تهیه کننده ها از خوانندگان پول می گیرند و اجازه می دهند تیتراژ سریال شان را بخوانند. این اتفاق ناگوار واقعاً رخ می دهد. گاهی اوقات یک فاکتور sms می شود و ما نمی دانیم منبع این sms کیست، اما نوشته نزدیک به ماه رمضان هستیم تیتراژ فلان شبکه این قیمت، فلان شبکه این قیمت و… . به طور مثال شبکه سوم سیما شبی 3 میلیون 30 شب می شود 90 میلیون، من نمی دانم چرا روی این معضل بزرگ چشم بسته اند و به آن پرداخته نمی شود. این ترانه سرای جوان می گوید: پس از سریال گمگشته دوباره ترانه تیتراژ باب شد و در این 10 ـ 12 سال ترانه تیتراژ کارنامه بدی ندارد یک بخش خوب بوده اند و یک بخش نه ضعیف بوده اند. صحرایی درباره سبک و سیاق تصویب ترانه و محدودیت های موجود در این مسیر معتقد است: اگر من بتوانم بدون تعارف حرف بزنم، می گویم ما در سریال های تلویزیونی یک کانال نادیده داریم که هیچ کدام از ما آن را نمی شناسیم. اگر تهیه کننده ای لابی مناسبی داشته باشد، می تواند برای ترانه تیتراژ سریالش مجوز بگیرد. من تا امروز سراغ ندارم سریال های مورد توجه تلویزیون را که در این باب مشکل داشته باشند. البته به درجه کیفی سریال کاری ندارم. شاید درجه کیفی آن کار «ب» باشد. هستند سریال هایی که هر ترانه ای را دوست داشتند مورد استفاده قرار دادند. من تا به امروز برای هر سریالی که نیاز به مجوز داشتم، بدون دغدغه ای گرفته ام؛ هر چند که تعداد کارهایم برای تلویزیون آنقدر زیاد هم نبوده است، اما نکته ای در تلویزیون وجود دارد و آن این است که بارها شده در دقیقه 90 ترانه تیتراژی که با نظر و عقیده تهیه کننده و تیم تولید نوشته شده است، کنار گذاشته می شود و گروهی دیگر به کار دعوت می شوند. الان اوضاع بهتر است، اما دو سه سال پیش یکی دو ترانه سرا بودند که باید هر سال ترانه های سریال های مناسبتی را آنها می گفتند. من تجربه این را دارم که برای یک سریال تاریخی با یک آهنگساز کار کردیم، امّا در نهایت گفتند از تلویزیون به تهیه کننده اعلام شده باید فلان ترانه سرا برای کار ترانه بنویسد و فلان خواننده، ترانه تیتراژ را بخواند. از این اتفاقات کم رخ نداده هر چند خدا را شکر اخیراً شاهد این مسئله نیستیم.
بابک صحرایی در پایان در خصوص اینکه برای کدام خواننده ترانه می نویسد و اهمیت آن در جنس ترانه می افزاید: صد در صد مهم است که تو برای کدام خواننده ترانه می نویسی، یک ترانه سرای حرفه ای باید به صدایی که قرار است ترانه اش را بخواند دقت کند. هر صدایی یک شخصیت هنری و کاراکتری دارد. هر صدایی یک عاطفه دارد شما نمی توانید آن کاراکتر و عاطفه را در زمان ترانه گفتن مدنظر نداشته باشید. به عقیده من ترانه سرای حرفه ای نمی تواند ترانه ای بنویسد که تمام خواننده ها بتوانند اجرا کنند. من هم این موارد را مدنظر دارم و البته سعی می کنم در این آشفته بازار با هر خواننده ای هم کار نکنم.

عبدالجبار کاکایی
ترانه زخم ها را می‏خاراند
یکی از پایه های ثابت ترانه سرایی برای تیتراژ سریال های تلویزیونی، عبدالجبار کاکایی است. او به عنوان یک فرهنگی، سالها در عرصه ادبیات و شعر قلم زده و مقالات بسیاری از او به چاپ رسیده است. مدرس خانه شعر بنیاد نویسندگان و هنرمندان مدتی عضو شورای ترانه وزارت ارشاد هم بود که به علت اعتراض به عملکرد این شورا در بحث ممیزی آثار اجتماعی همراه با اهورا ایمان استعفا داد. عبدالجبار کاکایی در خصوص چند و چون شکل گیری ترانه و مبنای نگارش ترانه برای تیتراژ یک سریال تلویزیونی می گوید: قبل از هر چیز در خصوص سواد و اطلاعات ترانه سرا باید بگویم سواد که حد و اندازه ای ندارد. ترانه سرا هرچه با سوادتر باشد، اشرافش به موضوعات علمی، تاریخ، ادبیات و فلسفه بیشتر است. به هرحال هرچه ترانه سرا در وجه اول مطلع تر باشد نتیجه اش در کار واضح خواهد بود. منتها در این راستا نمی توان از موهبت ذوق و استعداد و گوش حساس به موسیقی و ریتم به راحتی گذشت. به هرحال اینها ظرایفی است که در کار ترانه تأثیر گذار است. من اعتقاد دارم ترانه سرا باید بیشتر قصه بخواند و در روانکاوی شخصیت های اطرافش کاملاً تبحر داشته باشد تا بتواند کنش ها و واکنش های یک انسان را در مقابل یک حادثه به ده ها تفسیر متفاوت بیان کند. این علم ، دانش مردم شناسی، جامعه شناسی و… است که همه در رمان جمع است. به هر حال رمان نویس بزرگ و قهار بهره بسیاری از علم روانشناسی و جامعه شناسی دارند و ترانه سرا هم به اعتبار ترانه که مخاطبش عامه مردم بوده است و قرار است زخم های مردم را بخاراند و دست روی نبض احساسات مردم بگذارد، قطعاً باید اطلاعات و تجربه یک داستان نویس حرفه ای را داشته باشد تا بتواند این عملیات را با استفاده از ذوق و طبع هنری اش، با ظرافت شنیداری اش در حوزه موسیقی تلفیق و تبدیل به یک ترانه نیرومند کند. خالق «حبس سکوت» در خصوص شناخت ترانه سرا از درام می گوید: رابطه ترانه سرا با فیلمنامه تفسیرهای متفاوتی دارد. هر ترانه سرایی برای خودش جوری تفسیر می‌کند. برخی از ترانه سراها خیلی مقید به متن فیلمنامه و قصه نیستند و به ترانه به عنوان یک هنر مطلق فکر می‌کنند که باید از سریال جدا شود و به عنوان قطعه موسیقی مستقل در ذهن جامعه بماند. خب اینها سعی می‌کنند تا حدی ارتباط فیلم و ترانه را کمتر کنند و خیلی به آن متکی نباشند که لحظات مختلف ترانه یادآور فیلم باشد. گروه دیگری هم هستند که بنا به پیشنهادهای تهیه کننده و کارگردان، سعی می کنند در خدمت فیلمنامه عمل کنند. حتی گاهی اوقات ملزم هستند اسم فیلم، اسم شخصیت ها یا حوادث موجود در کار را داخل ترانه بیاورند. اما در مجموع باید بگویم درک فیلمنامه و برقراری ارتباط با یک درام نیازمند یک تفکر خلاق است. تفکری که بتواند شخصیت ها را روانکاوی کند. کاکایی می گوید: من سعی می کنم از قصه و فیلمنامه فاصله بگیرم و به سمت خودم بروم. خیلی دوست ندارم در جریان فضای کامل قصه و فیلمنامه، ترانه بنویسم مگر اینکه به من بگویند موضوع این فیلم یک قصه دراماتیک اجتماعی است. در این شرایط خیلی در جریان جزئیات قرار نمی گیرم، چرا که با این وضع شاید ترانه گفتن برای من سخت باشد. چون همه اینها حوادثی اضافی است که ذهن را آزار می دهد. همین که بفهمم مسیر فیلم چه هست؟ افقش تاریک است یا روشن؟ یأس است یا امید و…؟ این احساسات باعث می شود آدم خیلی زود مسیر ترانه را پیدا کند. ترانه سرای «تنهایی» با صدای فریدون آسرایی، «عذاب دوست داشتن» علی لهراسبی و «بین خطوط» با صدای حامد طاها می افزاید: من تا آنجا که بتوانم بین حوادث و موضوعات غیر مرتبط از طریق دنیای واژگان ارتباط برقرار می کنم. به طور مثال برای من تعبیر «بین خطوط» یک تعبیر فلسفی است. یادم هست مرحوم احمد عزیزی با همین اصطلاحات جاده و راننده و… یک شعر فلسفی گفته بود که: «منکر عشقند از راه وقوف، این شترسوفان که خوانی فیلسوف، گر ز راه عقل استنباط بود، اول پیغمبران سقراط بود». بعد هم اشاره کرده بود که: «اینجا عشق یک چراغ روشن است، دختر همسایه یک چشمک زن است، می روی و غیرتت تف می کند، عشق با عقلت تصادف می کند، یک نفس آیینه گر نبود نظر، عقل می مالد به دیوار و به در» و… تعابیر جهان رانندگی را به جهان فلسفه نزدیک کرده بود. خود من هم شعری گفته بودم که: «به هم رسیدن ما یک تصادف بد بود، شروع حادثه بعد از دو بوق ممتد بود…». به هر حال بین جهان درون و جهان بیرون یک ارتباط وجود دارد و آدم باید آن پل ها و روابط را بفهمد.
این ترانه سرای با سابقه در خصوص خطوط قرمز و ممیزی های مرسوم تلویزیون در بحث تصویب ترانه نظری متفاوت دارد، ممیزی ها و کارشناس ها در شورای شعر و ترانه به وسیله آدم های خبره ای انجام می شود که منتها این دوستان تخصص شان بیشتر در زمینه شعر است. به نظر من هنوز ترانه به آن شکل که باید، در ساختار فیلترینگ وزارت ارشاد و صدا و سیما تعریف نشده است. این ماجرا مستلزم یکسری بحث های مستقیم است. منتقدها باید بنشینند و برای ترانه که یک هنر ترکیبی است، یک هویت مستقل طراحی کنند. از سوی دیگر باید داوران با اشراف به بحث ترکیبی بودن این هنر نسبت به آن نظر بدهند، نه مبتنی بر خوانش متن. فکر می کنم اکثر کارشناسان شاعر هستند. آنها برایشان متن مهم است، هر چه جنبه شاعرانگی اش بالاتر باشد از نظر این دوستان اثر خوبی است، امّا در اجرا شاید خلاف این ماجرا رخ بدهد. در ترانه گاهی نیاز است زبان عقب نشینی کند به نفع مضمون، اینها در ترانه مهم است ولی در شعر شاید خیلی مهم نباشد. بنابراین مسیر متفاوتی از هم دارند. اگر گروهی از ترانه سرایان و اهالی موسیقی زبده را در شوراهای تخصصی وزارت ارشاد و صدا و سیما به کار بگمارند، به نظر من وضعیت ترانه بهتر از این می شود. او در پایان در خصوص اینکه چقدر ترانه را بر مبنای خواننده اش می نویسد گفت: این نکته برای من بسیار اهمیت دارد، اصلاً یکی از فاکتورهای من برای سرودن همین است که ترانه را چه کسی می خواند. صدای آن خواننده چه خصوصیاتی دارد؛ چپ کوک است یا نه؟ خواننده چه حروفی را راحت تر ادا می کند؟ و… دانستن این جزئیات برای من لازم است. حس و حال خواننده را در ذهنم تداعی می کنم و معمولاً بر آن مبنا ترانه می نویسم.

علی بحرینی
سریال ها می روند، ترانه ها می مانند!
ترانه سرای آثار موفقی چون جز تو (محمد علیزاده)، غیر معمولی (محسن چاوشی) که در کارنامه اش همکاری با خوانندگان مطرحی چون احسان خواجه امیری، حمید عسگری، بهنام صفوی و… دیده می شود در این باره می گوید: شاید تمام مساله این باشد: یک ترانه معمولی مرتبط یا یک ترانه خوب غیر مرتبط؟ در طول دوازده سال گذشته، هرکسی به سلیقه خود به این سوال جواب مشخصی داده، اما تجربه ها نشان می دهد که در نهایت ترانه ها و آهنگ های غیر مرتبط اما خوب ماندگار تر شده اند تا ترانه ها و آهنگ های معمولی اما مرتبط! هنرهای تصویری هم مثل آثار موسیقی در عرض و طول زندگی می کنند؛ یک تاثیر گذاری مصرفی و کوتاه مدت دارند و یک تاثیر گذاری ماندگار و بلند مدت. … و این یعنی یک دو راهی دیگر!
در تلویزیون تعداد ترانه های تیتراژ آنقدر زیاد بوده که برای هرحالتی لااقل 10 مصداق ایجاد شده باشد! بعضی کارها شوک های مثبتی شده اند و توانسته اند به بیننده حتی روی آنونس ها احساس خوبی را منتقل کنند. ترانه دلنوازان به قلم عبدالجبار کاکایی چنین مشخصه ای داشت و باعث شد این سریال پیش از پخش قسمت اولش کلی بیننده مشتاق پیدا کند.
در تولید این آهنگ، نگاه همان نگاهی بود که برای تولید سریال به آن توجه شده بود؛ یک اثر مصرفی زود بازده! بحرینی معتقد است: آثاری که توسط افشین یداللهی و روزبه بمانی نوشته شده اند، تاکنون بیشترین موفقیت را برای زندگی طولانی ترانه داشته اند و معجزه قلم آنها این است که کارهایشان (حداقل در کارهای جدی آنها) هم مرتبط با داستان سریال هاست و هم ارزش مستقل دارد.
وی می افزاید: نمونه ها از این دست بسیار است: شب دهم، میوه ممنوعه، مثل هیچکس و … از یداللهی و تکیه برباد، یه تیکه زمین، دودکش و… از بمانی چنین قابلیت هایی دارند. او درباره خطوط قرمز و ممیزی های موسوم در ترانه نویسی می گوید:تهیه کننده باهوش ، کسی است که برای رسیدن به ترانه مورد نظرش و مواجهه با ممیزی ها کوتاه نیاید! واقعیت این است که سریال ها تمام می شوند و حتی خاطرات آنها هم فراموش می شود اما آهنگ تیتراز آنها می ماند و شاید سال به سال ماندگار تر شود. ارث بابام با آهنگ نرو از رضا صادقی چنین حکایتی داشت. ذهن هر شنونده ای با نرو به ارث بابام ارجاع شد .شاخص ترین نمونه سینمایی این جور آثار نیز قطعا دلم گرفت سروده اهورا ایمان و با صدای حامی روی فیلم سام و نرگس بود که برخلاف فیلم، ماندنی شد.
او در اینباره که آیا ترانه سرایی که قرار است ترانه تیتراژ بنویسد، آیا باید درام را بشناسد می گوید : جواب این سوال مثبت است و باید توضیح داد که هر ترانه سرایی حتی اگر قرار نباشد تیتراژ هم بنویسد باید درام بداند! بحرینی ادامه می دهد : ترانه های تیتراژ تا امروز هم به خواننده هایی مثل علی لهراسبی، احسان خواجه امیری، محسن یگانه، مهدی یراحی و… خدمت کرده اند و هم برای سریال ها مفید بوده اند. از این بابت هیچ خواننده و سریال سازی نمی توانند بر سر ترانه ها منـت بگذارند!
ترانه سرای ترانه دل دیونه شهرام شکوهی در پایان از دو تیتراژ مهم در این سالها می گوید: گمگشته با کلام علی معلم دامغانی و موسیقی و صدای مجید اخشابی که مقدمه ساز استفاده متداول از صدای خواننده روی تیترازها شد و پیله های پرواز با ترانه روزبه بمانی، موسیقی بهروز صفاریان و صدای علی لهراسبی که تیتراژها را به سوی مدرن بودن هدایت کرد و باعث شد قطعات به روز را هم به عنوان تیتراژها بشنویم.

منبع: بانی فیلم

۱۳۹۲/۱۲/۱۰

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...