نسخه چاپی

میرمحمد صادقی، بیمه گر پرواز انقلاب:

قانون حفاظت و توسعه صنایع یكی از اشتباهات بزرگ بعد از انقلاب بود

نتیجه آن قانون این بود كه مرحوم كتابی در اصفهان را با بیش از 40 سال سابقه و تجربه كاری از كارخانه فعال نساجی اش خلع ید كنند و یك مدیر دولتی بی تجربه را سر كار بیاورند. درعین حال بد هم اجرا شد و برخی افراد متدین و درستكار را بركنار كرد.

حاج علاء میرمحمدصادقی مردی است که گفتن این‌که او چه سمتی دارد سخت است. او در عین حال یک بازاری، انقلابی مبارز، کارآفرین، ثروتمند، مدرسه‌ساز، خیر در ستاد دیه و دارای چند عنوان دیگر است.
با او بیش از هر چیز دیگر در مورد اقتصاد سخن گفتیم؛ اقتصاد پیش از انقلاب و پس از انقلاب. آنچه در سخنان او بیش از هر چیز مشهود است، دغدغه دینی و دیگری دغدغه بخش خصوصی است.
محل قرار ملاقات با علاء الدین میرمحمدصادقی، طبقه ششم یک ساختمان در خیابان شهید بهشتی تهران بود، جایی کنار دفتر سابق کمیته اعتصابات ابتدای انقلاب. دفتر کارش ساده بود و بیشتر از هر چیز با عکس تزئین شده بود. از عکس دیدارهایش با گروه های مختلف تجاری گرفته تا عکسی با فرزندش دکتر حسین میرمحمدصادقی، سخنگوی پیشین قوه قضاییه. گاوصندوق بزرگی هم کنار میزش بود. یکی دو فاکتوری را که روی میزش بود با دقت خواند و بعد از آن به مصاحبه با ما نشست، اما در چهره و صدایش لرزش مشهودی وجود داشت. او این روزها هشتاد و دو ساله است و به گفته خودش 60 سال است بازاری است.
نخستین سوالی که در مورد سابقه مبارزاتی و سیاسی شما پیش می آید این است که چه شد یک بازاری به سیاست علاقه پیدا کرد؟
من در یک خانواده کاملا مذهبی متولد و بزرگ شدم. خانواده من علاوه بر مذهبی بودن ویژگی دیگری هم داشت و آن، علاقه به کشور بود. درعین حال به مردم هم کمک می کردند. از این رو در هر نقطه ای که مراسمی برپا بود و مسائل دینی یا اجتماعی مطرح می شد، شرکت می کردیم و انگیزه ای هم جز رفع گرفتاری مردم و نیز مسائل مذهبی نداشتیم. به نظر، بزرگ ترین مشکل آن دوره شیوع فساد بود. مشروب فروشی ها کنار مساجد تاسیس شده بود. قمارخانه بود و در قهوه خانه ها اقدامات خلاف اخلاق رخ می داد و ما که این مسائل را حرام می دانستیم، طاقت تحمل این موارد را نداشتیم. بنابراین در آن زمان وارد انجمن تبلیغات دینی اصفهان به مدیریت مرحوم آیت الله سیدضیاء علامه شدیم که برخی دیگر از علما هم در آن شرکت می کردند. آن زمان من چهارده ساله بودم.
همین سن و سال کم شما در آن زمان نشان می دهد در منزل و خانواده شما گفت وگوهای اجتماعی و سیاسی جریان داشته است.
بله، این گونه بود. خانواده ما از افرادی بودند که با مشروطه مشروعه یعنی نظام قانونی با نظارت علما موافق بودند. حتی با رضاخان هم مخالفت کردند و به دلیل همین موضوع هم دستگیر شدند. بنابراین ما در طفولیت این مسائل را می دیدیم و می شنیدیم و در جریان بودیم.
به نظر شما بزرگ ترین مشکلی که حکومت پهلوی داشت چه بود؟
پهلوی ها در نظر عوام مردم و نیز عده ای از خواص این مشکل را داشتند که با اصول اسلامی مقابله می کردند. در درجه دوم دیکتاتوری بود که این حکومت داشت و به آرای مردم توجه نمی کرد.
به عنوان یک فعال اقتصادی، فکر می کنید مسائل اقتصادی چقدر در وقوع انقلاب نقش داشت؟
مسائل اقتصادی هم بود، ولی مثل امروز موضوع بزرگی نبود؛ زیرا ارتباطات همچون امروز گسترده نبود و با توجه به فاصله زیاد شهرها و نیز کشورها، کمتر کسی از وضع دیگر مناطق باخبر بود. این است که شما می بینید در مسائلی چون کشف حجاب، حساسیت بالا می رود و صدای اعتراضات بلند می شود.
شما بعد از انقلاب اسلامی به سمت بانک اسلامی یا نظام قرض الحسنه رفتید. آیا تصور شما این بود که نظام بانکی رژیم گذشته عامل فساد بوده و این نسخه جایگزین شما بود؟
البته ما قبل از انقلاب به این سمت رفتیم و با کمک برخی دوستان، نخستین صندوق قرض الحسنه در مسجد لرزاده تاسیس شد. این هم پیشنهاد آیت الله بهشتی و آیت الله مطهری بود که گفتند ما باید به سمت مسائل اجتماعی برویم. در مورد سوال شما تصور ما این بود که وضع فعلی نظام بانکی مناسب نیست و بانک ها یا افراد مختلف با گرفتن ربا از مردم طوری رفتار می کنند که در نتیجه به جای تسهیلات برای فرد عملا به گرفتاری و بدبختی بیشتر او می انجامد. این بود که به این سمت رفتیم.
یعنی هدف شما حذف دیگر نظام های بانکی و تاسیس یک نهاد قرض الحسنه نبود؟
خیر، ما می خواستیم یک الگوی کاملا اسلامی از بانک داشته باشیم.
بعد از انقلاب در تکمیل این کار موفق شدید؟
ما بعد از انقلاب با کمک برخی دوستان تصمیم به تاسیس بانک اسلامی گرفتیم. مجوز آن از شورای پول و اعتبار اخذ شد و هنگام پذیره نویسی به عوض 200 میلیون سرمایه بانک در حدود 400 میلیون تومان سرمایه جذب شد که اضافی آن به مردم پس داده شد. حتی جالب است بدانید با پیشنهاد ما و پذیرش حضرت امام، نخستین حساب این بانک و یک سهم آن به نام ایشان شد. در آن ایام، دولت موقت، بانک ها را ملی اعلام کرد و به ما هم گفتند باید این بانک ملی شود. ما پول از مردم گرفته بودیم و قرار بود خصوصی باشیم، نه ملی و دولتی. این بود که نزد امام رفتیم. امام هم گفتند این بانک استثناست، اما دولت موقت گفت اگر این بانک استثنا باشد بقیه بانک ها چون بانک ایران و روسیه، ایران، هلند و... هم ادعای استثنا بودن می کنند و حتی شش وزیر تهدید به استعفا کردند. این بود که شورای انقلاب به ما پیام داد کوتاه بیایید و دولت هم به ما گفت نام این نهاد را بگذارید سازمان اقتصاد اسلامی و حتی فعالیت بانک داشته باشید، اما ما نام را به سازمان تغییر دادیم، ولی به مردم گفتیم می خواهیم کار خیریه و غیرانتفاعی کنیم لذا هر که می خواهد باز هم می تواند پول خود را پس بگیرد و عده ای این کار را کردند. بعد از آن بود که به سمت توصیه دادن به صندوق های قرض الحسنه کشور در زمینه بایدها و نبایدهای وام قرض الحسنه رفتیم (مثل این که نباید شرطی باشد). در حال حاضر هم حدود هزار صندوق زیر نظر این سازمان فعالیت می کند.
یعنی از این سازمان تبعیت می کنند؟
خیر، از ما توصیه می گیرند. درعین حال، هم آنها به ما خدماتی ارائه می کنند و هم ما خدمت ارائه می کنیم، اما در قبال فعالیت های این صندوق ها مسئول نیستیم.
سهامداران سازمان چه کسانی هستند؟
عمده سهام برای همین صندوق های قرض الحسنه ای است که به نوعی زیرمجموعه سازمان هستند. در میان مسئولان کشور هم برخی هستند که می گویند در همان ابتدای انقلاب در سهام این سازمان شریک شده اند.
وضع فعلی نظام بانکی از منظر ربا و بهره چگونه است؟
شرایط از نظر ظاهر با شرع انطباق دارد، اما بعضی ها به روش بانک ها اعتراض دارند. این اعتراض ها عمدتا به این دلیل است که اولا بانک ها وارد تجارت می شوند و ثانیا در وام ها بهره های سنگین می گیرند.
البته باید تورم را هم در نظر داشت. نرخ تورم به حدی بالاست که ارزش پول در مدت زمان وام افت می کند.
این یک موضوع اختلافی است و برخی علما هم در این خصوص اظهارنظر کرده اند. اما آنچه واضح است این که در میان مردم کسی که قرض می دهد از مازاد نیاز خود این کار را می کند، بنابراین گرفتن پولی مازاد بر قرض شایسته نیست. از سوی دیگر در رقم های کلان وام به نظر من باید بررسی شود که بانک در سود فعالیت شریک وام گیرنده شود. البته ممکن است در موارد اندکی هم یک فعالیت اقتصادی، سود زیادی نکند یا ضرر هم داشته باشد.
ابتدای انقلاب موضوع دیگری هم پیش آمد و آن مصادره شرکت ها بود. گویی یکی از شرکت های شما هم با چنین وضعی روبه رو شد؟
ما معمولا در فعالیت تجاری خود با بانک ها کار نمی کردیم و در حد سرمایه خود فعال بودیم. وقتی قانون حفاظت و توسعه صنایع تصویب شد طبق یکی از مواد آن اگر در کارخانه ای مدیریت امکان اداره نداشت یا بدهی بیش از سرمایه بود، دولت مدیر دولتی منصوب کرده و بخش خصوصی را خلع ید می کرد. ما در رامهرمز یک واحد گچ داشتیم که صرفا برای ایجاد اشتغال برای مردم آن شهر تاسیس کرده بودیم. قبل از انقلاب، این واحد با بحران کارگری و اعتصاب و کم کاری و چنین مواردی روبه رو شد. وزارت صنایع آن دوران هم از این بابت ناراحت بود. بعد از انقلاب وقتی این واحد با چنین شرایطی روبه رو شد طبق آن بند، برادر من که موسس واحد بود، خلع شد. حقیقتش را بخواهید ما هم خیلی از آن وضع ناراحت نبودیم درحالی که چند سال بعد آقای هاشمی طبا، وزیر صنایع وقت به من گفت شما سهامداران را راضی کنید که این واحد را دوباره در دست بگیرند، زیرا نتوانسته بودند آن را اداره کنند. من هم با این که مدیر دولتی، بدهی آن واحد را چهار برابر کرده بود و اقساط وام را به دلیل پرداخت نکردن به صورت حال درآورده بود، برادرم را راضی کردم که دوباره مدیریت آن واحد را در دست بگیرد.
نظر شما درباره این فعل و انفعالات چه بود؟
به نظر من قانون حفاظت و توسعه صنایع یکی از اشتباهات بزرگ بعد از انقلاب بود. من خودم عضو هیات بررسی وضع کارخانه ها بودم و همان موقع اعتقاد داشتم اگر این کارخانه ها دست خود مردم باشد، بهتر اداره می شود. قبل از استعفایم هم وقتی پرونده ای به من ارجاع شد حتی با یک نمونه هم موافقت نکردم. نتیجه آن قانون این بود که مرحوم کتابی در اصفهان را با بیش از 40 سال سابقه و تجربه کاری از کارخانه فعال نساجی اش خلع ید کنند و یک مدیر دولتی بی تجربه را سر کار بیاورند.
آن قانون باید در زمان خاصی اجرا می شد، نه این که برای اجرا باشد. درعین حال بد هم اجرا شد و برخی افراد متدین و درستکار را برکنار کرد.
چرا از آن هیات استعفا کردید؟
سه برادر بودند که در یکی از استان های شمالی یک واحد مربوط به برنج داشتند. سرمایه اسمی این واحد پنج میلیون تومان بود. بعد از مدتی این سه برادر دیده بودند کمبود نقدینگی دارند و هر یک، وام دو میلیون تومانی به شرکت داده بودند. بازرس آمده و گفته بود این شرکت پنج میلیون سرمایه دارد و شش میلیون بدهی؛ پس باید مصادره شود و متاسفانه هم سرانجام مصادره شد. این بود که دیدم حضور در اینجا مشکل شرعی دارد و حق الناس گردن ما می افتد.
در مورد برخی سرمایه داران می گویند ادیان انحرافی داشتند یا این که حامی رژیم سابق بودند.
هر چه بود وظیفه این هیات بررسی این مسائل نبود. اگر کسی اعتراضی داشت باید به دادگاه می رفت و آن گاه حکم قانونی اجرا می شد.
به نظرتان دلیل تصویب چنین قانونی چه بود؟
تفکرات چپی و ضد سرمایه داری در میان مردم نفوذ کرده بود. در برخی تظاهرات حتی مرگ بر سرمایه دار و مرگ بر کارخانه دار هم می گفتند.
این تنش های شما در سال های بعد هم ادامه پیدا کرد؟
بله. به طور مشخص در خصوص این قانون در جلسه ای خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم. ما و آقای خاموشی و مرحوم عالی نسب و کسانی هم از طرف اتاق بازرگانی و بخش خصوصی بودیم. دو طرف استدلال خود را گفته و سرانجام رهبر معظم انقلاب گفتند من به این نتیجه رسیدم که اجرای این قانون به مصلحت نیست. برخی افراد مربوط به آن جریان چپ بوضوح از این سخن ایشان ناراحت شدند.
ایشان به بخش خصوصی اعتقاد ویژه ای دارند؟
ایشان به مردم اعتقاد دارند، چه در مسائل اقتصادی و چه در مسائل اجتماعی و کمک به جبهه و... .
اعتقاد شما به بخش خصوصی آنچنان است که من احساس می کنم حتی با اعتصابات ابتدای انقلاب هم موافق نبودید.
این گونه نیست. ما اعتقاد داشتیم باید اعتصابات مدیریت شود و از این رو بود که در همسایگی این ساختمانی که در آن هستیم، کمیته تنظیم اعتصابات را ایجاد کردیم.
به نظر شما انقلاب اسلامی از منظر اقتصادی چقدر توانسته به آرمان های خود برسد؟
باید بگویم در کنار مشکلاتی که وجود دارد کارهای مثبت خوبی هم شده است. واحدهای بعد از انقلاب، ده ها برابر چند سال گذشته بوده است. درعین حال کشور ما منابع و امکانات بسیار زیاد و تقریبا دست نخورده ای دارد. فعالیت و سرمایه گذاری در ایران بسیار پرسودتر از سایر نقاط جهان است. اما در مورد مشکلات، به اعتقاد من بزرگ ترین مشکل این است که دشمن خارجی اقتصاد ایران را هدف گرفته است.
شما پیش از این نگرانی خود را از وضع بازار ابراز می کردید. هنوز هم نگرانید؟
بله، حتی نگران تر شده ام. بازار قبلی، بازاری بود که به فکر مردم و مورد اعتماد آنان بود و در فعالیت های اجتماعی مثل ساخت آب انبار یا مدرسه حضور داشت. اگر نگاه کنید بیشتر مدارس قدیمی در کنار بازار بود و موسس آن از میان بازاریان بودند. اما در حال حاضر کسب درآمد، آن هم از هر طریق، حرف اول را در بازار تهران می زند.
وضع کشور با حضور دولت جدید تغییراتی کرده است. نظر شما چیست؟
به نظر من کارهای مثبتی شده و باید همه به دولت کمک کنیم.
چند سوال شخصی هم بپرسم. در جریان انقلاب اسلامی چه زمانی بود که بیش از هر زمان دیگری خوشحال شدید؟
روزی که امام به ایران تشریف آوردند واقعا خوشحال بودم.
چه روزی بود که بیش از هر روز دیگر ناراحت بودید؟
روزی که شهید بهشتی به شهادت رسیدند.
هنوز هم در بازار تهران حجره دارید؟
انباری داریم، اما از آن استفاده نمی کنیم.
چه زمانی در طول فعالیت تجاری خودتان بوده که بیش از هر زمان دیگری ضرر کردید یا فعالیت اقتصادی سخت تر شده است؟
من احساس می کنم آن روزی فعالیت اقتصادی سخت است که صبح بلند شوم و ببینم قانونی بدون مطالعه تصویب شده است.
می شود برنامه یک روزتان را اعلام کنید.
من معمولا شب ها زود می خوابم. اگر جلسه ای نباشد ساعت 9 می خوابم و از آن طرف بسته به توفیقم حدود ساعت 4 صبح بیدار می شوم. بعد از نماز صبح هم معمولا قبل از ساعت 6 از خانه خارج می شوم. برای همین هیچ گاه در ترافیک نمانده ام.
الان روزی چند ساعت کار می کنید؟
من هر روز حدود 12 ساعت کار می کنم.
ورزش هم می کنید؟
بله، استخر می روم. قدری هم نرمش می کنم و راه می روم.
فعالیت روزانه تان معطوف به چه مواردی است؟
معمولا نیمی از ساعت کاری روزانه ام صرف امور خیریه می شود. مثلا دیروز از صبح در ستاد دیه بودم و پرونده ها را بررسی می کردم. قدری هم به شرکت می آیم و سری می زنم. بعد از آن هم مقداری از وقتم را صرف مدارس می کنم؛ از مدرسه سازی گرفته تا اداره مدارس موجود.
چه روزنامه ای می خوانید؟
همسرم جام جم می خواند، اما خودم روزنامه های دیگر را هم می بینم.
نرخ ارز را روزانه پیگیر هستید؟
روزانه خیر. اگر بنا به فعالیت شرکت ها کاری باشد پرس وجو می کنم.
مثلث طلایی مردم، حوزه و بازار
حامیان مالی انقلاب اسلامی چه کسانی بودند؟
شکی نیست که هر تحول اجتماعی به بودجه نیاز دارد، حتی اگر نیروی انسانی به صورت داوطلبانه فعالیت کند؛ (کما این که در جریان انقلاب اسلامی این اتفاق افتاد) برای خرید اقلامی چون کاغذ، چاپ اعلامیه، سفر به اقصی نقاط کشور و تبلیغ آن رویداد و نیز موارد دیگر به پول نیاز دارد. البته روشن است اگر تحول اجتماعی قرار باشد روبه روی حکومت قرار گیرد و به یک انقلاب سیاسی تبدیل شود، پول مردمی در برابر پولی که دولت در مقابل این تحرک خرج می کند بسیار کم خواهد بود، اما چه بسیار تحول هایی که با بودجه اندک مردمی بر بودجه کلان و گزاف حکومتی پیروز شده است.
انقلاب اسلامی هم از این قاعده مستثنا نبود. از گروه های نظامی مسلحانه که راهکار مبارزه را در ترور و بمبگذاری می دیدند گرفته تا گروه های سیاسی چون جبهه ملی و از آن سو، گروه های سیاسی ـ مذهبی چون پیروان امام(ره) و نیز گروه های صرفا مذهبی که با بهایی گری مبارزه می کردند و... به سرمایه نیاز داشت، اما این سرمایه از کجا تامین می شد؟ این پرسشی است که به نظر تاکنون به آن پاسخ درستی داده نشده است.
نخستین پاسخی که می توان به این پرسش داد این است که برخی افراد مبارز به صورت خانوادگی افراد ثروتمندی بودند. مثلا این گفته در مورد آقای هاشمی رفسنجانی وجود دارد. رهبر انقلاب در یک سخنرانی در مورد این موضوع گفته اند: «آقای هاشمی قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب می کرد و به مبارزان می داد. اینها را جوان ها خوب است بدانند.» همین طور چنین نقلی در مورد مهندس بازرگان وجود دارد. جلال الدین فارسی هم یکی دیگر از افرادی بوده که با اتکا به ثروت پدر و برادرش در مسیر انقلاب شروع به مبارزه کرده است. این افراد نه تنها برای تامین مخارج شخصی خود مشکلی نداشتند بلکه به دیگران هم کمک می کردند و خود یکی از منابع تامین مالی بودند.
در عین حال انقلاب اسلامی حامیان مالی جدی هم داشته است که گرچه به صورت مستقیم در میدان مبارزه نبودند اما در حاشیه و به صورت پوششی وظیفه بودجه رسانی به انقلاب را انجام می دادند. یکی از این حامیان، بازاریان بودند. بازاریان چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی، از مبارزان انقلاب اسلامی حمایت می کردند. علاء الدین میرمحمد صادقی یکی از این افراد است که حتی به دلیل ماجرای ترور حسنعلی منصور تحت تعقیب هم قرار گرفت. نام آقایان خاموشی، عالی نسب و برادران عسگراولادی هم در این بخش قابل ذکر است. در عین حال حزب مؤتلفه اسلامی که پیش از انقلاب از تجمیع چند هیات مذهبی تاسیس شد یک تشکل و تجمع برای کمک مبارزان بوده است.
محل دیگر تامین مالی مبارزان، مراجع تقلید بودند. کسانی که بخصوص با مبارزه فرهنگی و دینی با رژیم پهلوی و مفاسد موجود در آن زمان موافق بوده و از محل وجوهی که مردم در اختیار آنها می گذاشتند و با استفاده از حوزه اختیاراتی که دین در اختیارشان گذاشته، اقدام به تامین مالی مبارزان می کردند.
البته نباید این موضوع را هم از یاد برد که سرانجام این مردم بودند که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم از مبارزان حمایت و پشتیبانی می کردند. خاطرات افرادی که در دوران انقلاب به تبعید رفتند و با استقبال و کمک های مردمی روبه رو شدند گواهی آشکار برای این موضوع است.
نکته ای که در اینجا قابل توجه است استفاده نکردن از کمک های خارجی برای مبارزه است. غیر از برخی جریانات غیراصلی مبارزه چون حزب توده که وابستگی آن به اتحاد جماهیر شوروی واضح بود، به جرات می توان گفت جریان غالب و اصلی مبارزه مردمی در انقلاب اسلامی کمکی از کشورهای خارجی دریافت نکرد و این موضوع به عنوان افتخاری برای انقلاب اسلامی و نیز پایه ای برای استقلال کشور در سال های بعد بود.

منبع: روزنامه جام جم

۱۳۹۲/۱۲/۱۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...