جشنواره فيلم فجر را از چهار نظر ميتوان مورد تحليل و بررسي قرار داد؛ 1- مديريت و برنامهريزي اجرايي 2- فيلمهاي شركتكننده 3- سياستگذاريهاي سينماي ايران 4- برنامههاي جنبي جشنواره
جشنواره از لحاظ مديريت و برنامهريزي تقريبا براساس اصول حرفهاي، مديريت و برنامهريزي شد. تقريبا جدولهاي نمايشها و زمانبندي دريافت و پخش فيلم به جز چند مورد جزئي طبق برنامه انجام شد. شعار "اخلاق،آگاهي، اميد" هرچند ربطي به فيلمهاي توليد شده ندارد چون بعد از توليد اين شعار داده شد اما شور و هيجان خاصي به جشنواره بخشيد و اهالي مطبوعات نيز براي همين برنامهريزي تقريبا منظم، سنگ تمام گذاشتند و كمترين انتقاد را به دبير جشنواره داشتند. مديريت و برنامهريزي جشنواره در گذشتهها ضعف جدي داشت و ديگر عادت كرده بوديم همين شرايط را بپذيريم تا اينكه مديريت امسال نشان داد اصل برنامهريزي در جشنواره يعني چه؟ و ما در سالهاي گذشته چه عذابي ميكشيديم. البته ناگفته نماند اينها دليل بر آن نيست كه اتفاق نادري در اين دوره افتاده باشد بلكه همه چيز تقريبا طبق برنامه و زمانبندي پيش رفت و به نوعي به همه يادآور شد كه ميشود جشنواره منظمي برگزار كرد و اصلا مديريت يعني همين! برنامههاي جنبي جشنواره نيز با نگاهي نو به سينما و با حضور جمع كثيري از ميهمانان خارجي خوب و منظم برگزار شد. هرچند كه خيلي پربار و غني نبود و بيشتر در حد يك برنامهريزي تشريفاتي و تبليغاتي سپري شد اما ميتوان آن را آغاز يك حركت جديد ناميد به شرط آنكه مديران بعدي ادامه دهنده اين تفكر نوين باشند. بازار فيلم در جشنواره هم كه بيشتر به يك شوخي شبيه است جدي نيست كه بخواهيم درباره آن تحليل داشته باشيم.
تنوع در مضامين يكي از امتيازات فيلمهاي امسال بود. فيلمهايي در ژانر كودك كه طي سالهاي گذشته فراموش شده بود ،خلق شدند كه گاه مضامين زيبا و غني به همراه خود داشتند. مثل "سلام بر فرشتگان" فرزاد اژدري كه با تكيه برتر و كارهاي مختلف و با قصهاي روان با مفاهيم عميق ديني سعي در برقراري ارتباط با كودكان داشت. مضامين اجتماعي نيز در درون خود از تنوع زيادي برخوردار است. مضاميني كه گاه به سياست هم اشاره دارد و براي اولين بار است اينگونه فيلمسازان در حوزه سياست وارد شدهاند. "يك سطر واقعيت" علي وزيريان هرچند ژانر اجتماعي است اما
نيم نگاهي هم به حوزه سياست دارد و يا "تلفن همراه رئيسجمهور" به بهانه سفرهاي استاني رئيسجمهور قصهاي را دستمايه قرار داده كه به معضلات اجتماعي نيز ميپردازد. "گشت ارشاد" سعيد سهيلي نيز عاميانه و البته دلسوزانه برخي نكات اجتماعي را متذكر ميشود و يا "گيرنده" غفارزاده كه آن هم روايت مناسب و مطلوبي از فضاي اجتماعي جامعه به بهانه نوشتن نامه براي رئيس جمهور را بيان مي كند . زيباترين فيلم جشنواره در حوزه اجتماعي فيلم "بوسيدن روي ماه" ساخته همايون اسعديان است كه اوج زيباييهاي اخلاق و گذشت و ايثار به بهانه توجه به زندگي دو مادر شهيد را بيان ميكند و چه حيف كه داوران به آن بيتوجه بودند و يا "نارنجيپوش" داريوش مهرجويي با نگاه نقادانه به معضلات اجتماعي تصويري زيبا از وحدت وهمدلي ملت ايران را به تصوير ميكشد.
در حوزه دفاع مقدس امسال فيلمهاي شگفتانگيزي را شاهد بوديم كه در طول سالهاي گذشته سابقه چنداني نداشته است آن هم با زاويه نگاههاي متفاوت و البته گاه در قالب كمدي و گاه در قالب جدي و فيلم "ملكه" و "روزهاي زندگي" زيباترين و قويترين فيلمهاي جشنواره در ژانر دفاع مقدس بودند. هر دو فيلمساز از جوانان نسل پس از انقلاب هستند كه در دوران سالهاي دفاع مقدس با رزمندگان و مردان آن سالها زندگي كردند و اين بار هر كدام با زاويه نگاه خود دفاع مقدس را به تصوير كشيدند. شاهكارهاي بسيار درخشان كه در تاريخ سينماي ايران ماندگار خواهند شد.
امسال ژانر سياسي جشنواره بسيار پررنگ و قدرتمند به ميدان آمد. "قلادههاي طلا" نمونه بارز و جدي آن است كه به فتنه سال 88 پس از انتخابات ميپردازد كه ريتم خوب و تحليل عميق و موشكافانهاي دارد. "محرمانه تهران" نيز از جمله فيلمهاي سياسي جشنواره بود كه هر چند پرداخت آن قدري ضعيف بود اما تحليل عميق آن حكايت از روشنگري فيلمساز آن دارد البته در اين ميان فيلمهايي بودند كه به مذاق برخي (و از جمله من) خوش نيامدند اما بحث برانگيز و چالش برانگيزند. مثل برخي فيلمهاي اجتماعي كه به موضوع خيانت در قشر متوسط جامعه ميپردازند مثل "برف روي كاجها"، "پل چوبي" كه نميتوان بدون تحليل از كنار آنها گذشت و يا "پذيرايي ساده " ماني حقيقي كه انسان را وادار به چالش فكري ميكند. بالاخره بهتر از فيلمهايي مثل "زندگي خصوصي" است كه ناجوانمردانه رقيب را به مسائل اخلاقي ميكشاند و سينماي نجيب ايران را آلوده ميسازد.
روح كلي جشنواره نشان ميدهد اتفاقات جديدي در حال رخ دادن است كه ممكن است به مذاق برخي خوش نيايد و اين طرف و آن طرف هياهو كنند كه اصلا ريلگذاري معنا نداردو گروهي كه در راس كار قرار دارند ناتوانترين مديران سينمايي هستند اما اگر منصفانه و با دقت به عملكردها نگاه كنيم متوجه ريلگذاريهاي مناسب و مطلوب در سينماي ايران ميشويم.
در شرايطي كه سي سال از عمر جشنواره ميگذرد نيازي ضروري است كه متناسب با شرايط و موقعيت، سياستگذاري جديدي تعيين گردد. ديگر نميتوان گفت نسل امروز سينماي ايران نشات گرفته از سينماي فارسي قبل از انقلاب و يا مرعوب فضاي روشنفكرزده غربي است بلكه اكثر فيلمسازان اين دوره از نسل پس از انقلاب هستند كه دلسوزانه مايلاند در راه اعتلاي سينماي ايران و جامعه ديني خود گام بردارند اما چگونه و با چه حمايتي كه بحث جدي و اساسي ميطلبد.
در وهله اول ميبايست تكليف سينماي ايران با مردم جامعه و نظام مشخص شود. واقعيت اين است كه وضعيت فعلي سينماي ايران ارتباط چنداني با مردم ندارد و بيگانه است. در ميان جمعيت نزديك به 80 ميليون نفر در سال نزديك به پانزده ميليون نفر از سينما استقبال ميكنند يعني نزديك 20% و اين نشانه فاصله بسيار زياد مردم و فيلمسازان است و طبيعتا محور اصلي اين ارتباط قصه و مضامين متناسب و مطلوب است چون اگر تماشاچي احساس كند فيلمها، قصهها و مضامين موردپسند آنان است حتما استقبال زيادي خواهند كرد. اما هماكنون اين فاصله جدي بين مردم و سينما ايجاد شده است.
سينماي فعلي ايران بيشتر جنبه شخصي دارد. فيلمها گاهي ساختار خوب و حرفهاي هم دارند و يا برخي مضامين جذاب و تماشايي است اما باز هم نتوانستند با مردم ارتباط برقرار كنند و البته منظور از ارتباط، ارتباط با هر روش و طريقي همانند دوران قبل از انقلاب نيست بلكه يك ارتباط شرافتمندانه و نجيبانه كه هم مورد پسند مردم واقع شود و هم باعث ارتقاي فكري تماشاگر شود.
ضعف جدي در اين مسير خلاءهاي قانوني است كه منجر به فاصله بسيار زياد مردم با سينما و سينماگران با مسئولان شده است. هيچ قانون مشخصي در سينما رعايت نميشود. هر اداره نظارتي و يا هر مسئولي به رغم خود تبيين كننده قانون ميشود. توليدكنندگان و سينماگران نميدانند چه مسيري را بايد طي كننده تا هم گردش توليد و بروز خلاقيت خود را داشته باشند و هم اثرشان مورد تأييد و حمايت مسئولين قرار گيرد. اميدوار باشيم كه سازمان سينمايي كه گام مثبت فعاليت خود را آغاز كرده با اصلاح و تكميل قوانين تكليف فيلمسازان و مردم را مشخص كند تا مجبور نباشيم براي هر فيلم “سجادپور” را به آن سنجاق كنيم تا توضيح دهد مطابق با قانون است يا مخالف قانون.
امسال نشانههاي ريلگذاري بسيار مشهود بود. مشخص است كه متوليان هدفهايي دارند و براي رسيدن به آن هدفها در حال برنامهريزي هستند اما با معضل جدي در اين مسير روبهرو هستند و آن هم بضاعت فيلمسازان و قدرت و توانايي آنان در همراه شدن با اين ريلگذاري است.
البته ممكن است در مسير ريلگذاري اشتباهاتي وجود داشته باشد كه دارد اما ديكته ننوشته هيچ وقت غلط ندارد. حوزه فرهنگ به گونهاي است كه بايد قدري صبر و تحمل اختيار كرد تا شاهد نتيجه ريلگذاري بود. هرچند بايد مواظب بود چون ريلهاي سست و بيبنيان قطار را به انحراف ميكشاند.
منبع: روزنامه رسالت
سی سال جشنواره فیلم فجر!
محمود گبرلو
۱۳۹۰/۱۱/۲۶

