اشاره: اگر در تاريخ شفاهي نهضت امام خميني تفحصي كنيد، يكي از پيشگامان نهضت زنان در انقلاب اسلامي خواهر شهيد صادق اماني است كه متاسفانه خبر رسيد پس از عمري مجاهدت، امروز به ديار باقي شتافته است. در قدر شناسي از وي بخشي از خاطرات "احمد احمد" درباره وي را كه در كتاب تاريخ شفاهيش آمده است در ادامه تقديم مي كنيم:
پس از اطلاع از سرنوشت برخي از افراد مؤتلفه، دغدغه اصلي خانوادهها و اعضاي هیئت که آزاد بودند، رهایي و خلاصي افراد در بند، یا دست کم فراهم کردن شرایط بهتر در زندان براي آنها بود.
یک ماه پس از شهادت چهار تن از عاملین قتل منصور (بخارایي، اماني، صفار هرندي و نیکنژاد) سایر اعضاي مؤتلفه با شدت گرفتن نگراني خانوادهها نسبت به سرنوشت زندانیان، به فکر افتادند تا طرح و برنامهاي پیاده کنند و مسئولین امنیتي رژیم را تحت فشار بگذارند تا گشایشي در کار افراد دربند ایجاد شود.
از اینرو پس از مشورت هاي طولاني و صریح، به زنها و همسران پیشنهاد شد تا پرچم مبارزه را در دست گیرند. آنها هم داوطلبانه پا به عرصه مبارزه گذاشتند. گرچه این زنان مؤمن در گذشته با همدلي و پشتیباني از مردان و همسران خود نقش ارزنده و مؤثري در مبارزه داشتند، ولي این بار خود پیش قراول شدند تا حماسهاي دیگر در تاریخ این کشور رقم زنند.
از طرف هیئت مؤتلفه، من و حاج محمود شفیق ـ برادر حاج مهدي ـ براي تدارکات و پشتیباني اجتماع و حرکت هاي زنان انتخاب شدیم. البته این انتخاب به دلیل جو خفقان آن روز به صورت رسمي اعلان نشد.
قرار شد اولین اجتماع بانوان مقابل دفتر نخست وزیري باشد. ابتدا با خانوادهها تماس گرفتیم و زمان و مکان تجمع را اعلام کردیم.
در یکي از روزهاي داغ تابستان ۱۳۴۴ نزدیک به ۱۵۰ نفر از خانمها درحالي که چادر بهسر داشتند و عدهاي هم پوشیه و روبنده زده بودند، مقابل دفتر نخست وزیري جمع شدند و آرام آرام تظاهراتي را شکل دادند. به آنها گفتیم که شما جلوتر از مردها حرکت کنید و ما با کمي فاصله از شما مراقب اوضاع هستیم. (۱)
خانمها مقابل دفتر نخست وزیري رسیدند. عدهاي از آنها ازجمله خواهر شهید صادق اماني (۲) که بهحق شیرزني بود، شروع به سخنراني کرد. با صحبت هاي انقلابي، پرشور و داغ خواهر شهید اماني، وضعیت تحریکآمیز و حساس شد. مأمورین در این هنگام پیش آمدند، ولي از حمله و درگیري خودداري کردند. خانم اماني اعتراضات و خواستههاي خانوادهها را اعلام کرد. یکي از مأمورین نیز براي احتراز از درگیري و جمع کردن قضایا، شروع به صحبت کرد و وعده داد که به این اعتراضها توجه خواهد شد.
ما به آنها [خانمها] گفتیم که فریب نخورید و صحنه را خالي نکنید، اینها وعده است، حرف است. من دیدم که برخي از خانمها مانند همسر حاج هاشم اماني درحالي که فرزندان کوچکشان را در بغل داشتند، در تظاهرات حاضر شده بودند. این صحنهها زیبا و حماسه ساز بود. من و آقاي محمود شفیق در تمام این ساعات کنار این اجتماع شورانگیز حاضر و مراقب اوضاع بودیم.
با تصمیم سایر دوستان در هیئت مؤتلفه، قرار شد حضور زنان در صحنه تا حصول بهنتیجه حفظ شود. از اینرو در برنامهاي دیگر، ملاقات آنها با علما و مراجع عظام در شهر مقدس قم طرح ریزي شد. براي این کار نیاز به تدارکات قوي داشتیم. هماهنگیها صورت گرفت. اتوبوسهایي براي نقل و انتقال خانمها کرایه شد. قرار شد مانند برنامه قبلي، من و آقاي شفیق با خانمها همراه شویم.
مبداء حرکت و محل توقف اتوبوسها در میدان اعدام (محمدیه) بود. من همراه مادرم و خواهرم رأس ساعت ۸ صبح به آنجا رسیدیم. تا ساعت ۵/۸ صبح همه خانمها جمع شدند و بعد به سمت قم حرکت کردیم.
در شهر قم متوجه شدیم که سایر دوستان هیئت دورادور مراقب اوضاع هستند. هرجا که وارد ميشدیم، ردپایي از اقدامات و هماهنگی هاي آنان را ميدیدیم، به نحوي که هیچ احساس غریبي و ناآشنایي نداشتیم. گاهي کسي به آرامي از کنار ما رد ميشد و سلام و علیکي ميکرد. ميفهمیدیم که او از یاران مؤتلفه است که به این مأموریت آمده است. براي ما روشن شد که حل شدن برخي مسائل و مشکلات و امکان ملاقات با عدهاي از آیات عظام و مراجع اعلام، به خاطر ارتباطات و هماهنگیهاي آنهاست.
اولین بیتي که خانمها به آن وارد شدند، بیت آیت الله شریعتمداري بود. ابتدا اداره کنندگان بیت وي گفتند: «آقا وقت ندارند.» گفتیم: «آقا وقت ندارد چه صیغهاي است؟ ما از تهران آمدهایم تا ایشان را ببینیم. جوان هاي ما را تیرباران و شهید کردهاند، شما ميگویید آقا وقت ندارند؟ شما در خانه نشستهاید، چه ميفهمید که بر سر ما و جوانان مسلمان چه آمده؟»
پس از کلي صحبت آنها دوباره به اندروني رفتند و بعد از دقایقي بازگشته و گفتند: «آقا اجازه فرمودند... شما بروید داخل اتاقها، الان ایشان ميآید.»
ما به سمت اتاقها هدایت شدیم. صحنه جالبي بود. حاضرین همه خانمها و بچهها بودند مگر من و آقاي شفیق که هر یک بچهاي به بغل گرفته و دست یکي، دو تا را هم در دست داشتیم. تقریبا در این رفت و آمدها و اجتماعات دیگر بچهها با ما آشنا شده و عمو و دایي خطابمان ميکردند.
پس از گذشت دقایقي آیت الله شریعتمداري آمد. پس از سلام و علیک و اداي احترام، خود خانمها شروع به صحبت و تشریح و توضیح وقایع کردند. در پایان ارائه گزارش، آقاي شریعتمداري گفت: «خُب، باشد با سناتور... تماس ميگیرم و از او ميخواهم که با دربار تماس بگیرد تا رسیدگي بیشتري به وضع فرزندان و شوهرانتان در زندان بکنند و از شکنجه و اذیت خودداري کنند.»
تقریبا این ملاقات بدون نتیجهاي عملي به پایان رسید. از بیت او خارج شدیم. وقت ظهر شده بود. دوستان رابط به ما اطلاع دادند که به بیت آیتالله گلپایگاني بروید. گفتیم: «الان وقت خوبي نیست، باید به بچهها آب و غذا بدهیم.» گفتند: «فکر ناهار نباشید.»
با تجربهاي که در دیدار از آقاي شریعتمداري به دست آوردیم، من به خانمها گفتم که به دربان توجه نکنید و به زور وارد بیت آیتاللهالعظمي گلپایگاني شدیم. با گفتگویي مختصر به اتاقي خیلي بزرگ هدایت شدیم. از آنجا که نزدیک ظهر بود، هوا گرمتر شده بود. بچههاي شیرخواره و کوچک خیلي اذیت ميشدند. افراد بیت پنکهاي آورده و راه انداختند. بعد از دقایقي آقا تشریف آوردند و مانند جلسات قبل خود خانمها گزارش وقایع را دادند. خواهر شهید صادق اماني در این ملاقات برخاست و ایستاده سخن گفت: «شوهران ما را دستگیر، برادرانمان را تیرباران و فرزندانمان را یتیم کردند و پسرانمان را به سیاهچال انداختند. درحالي که علما زیر سایه خنک نشستهاند و ميگویند، ان شاءالله درست ميشود، چنین ميشود، چنان ميشود... تا کي ما باید در سوگ از دست دادن عزیزانمان زانوي غم بغل بگیریم و علما دست روي دست بگذارند؟» (۳)
سخنان تکان دهنده خانم اماني همه را منقلب کرد، به طوري که اشک از چشمها جاري شد. حضرت آیتالله گلپایگاني که تا آن لحظه صحبتي نکرده بود، از سخنان حماسي خانم اماني دستمال به روي چشمها گرفت و گریست. بعد بي هیچ صحبتي بلند شد و از آن اتاق خارج شد. هنوز هیچ نتیجهاي نگرفته بودیم، لحظاتي صبر کردیم. خبري نشد. قصد کردیم که از آنجا بیرون برویم که آقا باز وارد اتاق شد و گفت (نقل به مضمون): «... من ميبینم چه مصیبتي براي شما پیش آمده، به جدم قسم که هرکاري از دستم برآید برایتان انجام ميدهم.» بعد از ما خواست که ناهار آنجا بمانیم. ما ابتدا تعارف کرده و نپذیرفتیم. آقا اجازه نفرمود که بدون خوردن ناهار خارج شویم و گفت که این زنها و بچهها خستهاند و تألمات روحي دارند، همین جا بمانید و بعد از ناهار و رفع خستگي، به آنچه صلاح ميدانید عمل کنید.
ما با رضایت کامل قلبي و خشنودي تمام دعوت آقا را پذیرفتیم. سفره غذا گسترده شد و چلوکباب برگ دلچسب و لذیذي خوردیم که بیشتر لذت و طعم آن به خاطر حضور آیتالله گلپایگاني و غذاي حلالي بود که از سفره ایشان ميخوردیم. آنچنان که بعد از گذشت دهها سال من هنوز طعم و لذت آن غذا را زیر دندانهایم حس ميکنم.
ساعت نزدیک به ۳ بعدازظهر بود که از بیت معظم آیتالله گلپایگاني خارج شدیم و به حضور علماي دیگر رفتیم و پس از یک اقدام کامل تبلیغي به تهران بازگشتیم و به حضور آیتالله خوانساري رسیدیم.
هیئت هاي مؤتلفه اسلامي (۴) توانست پس از اعدام انقلابي منصور و دستگیر و شهید شدن عدهاي از یاران خود با چنین اقداماتي روح و حیات را در پیکره اندیشهها و آرمانهاي خود حفظ کند.
---
پي نوشت ها:
۱ ـ دلیل این نوع صف آرایي آن بود که احتمال حمله مأمورین به خانمها را کاهش ميداد و رژیم به خاطر حفظ وجهه عمومي خود از چنین کاري احتراز ميکرد. هیئت مؤتلفه اسلامي توانست با اتخاذ این تاکتیک موفق عمل کند و جماعت را از حمله مأمورین در امان نگهدارد.
۲ـ خانم صدیقه اماني همداني در آن زمان یکي از برادرهایش حاج صادق شهید و یکي دیگر (حاج هاشم) و نیز فرزندش اسدالله بادامچیان در زندان بودند.
۳ـ آقاي اسدالله بادامچیان در خاطرات خود ميگوید: «... مادرم [صدیقه اماني] در مورد رفتن به قم و منزل مرحوم آیتالله گلپایگاني در جمع طلاب و مردم و در محضر این مرجع یک سخنراني بسیار قوي ایراد کرده بود که همه را به گریه انداخته بود...»
آرشیو واحد تاریخ شفاهي ـ دفتر ادبیات انقلاب اسلامي
۴ـ هیئت هاي مؤتلفه اسلامي يا جمعيت هاي موتلفه اسلامي از ائتلاف هیئت مسجد امینالدوله بازار دروازه، هیئت مسجد شیخعلي و هیئت اصفهانیها در سال ۱۳۴۲ پدید آمد. این هیئتها قبل از سال ۴۲، در جریانات انجمنهاي ایالتي و ولایتي و رفراندوم ۶/۱۱/۱۳۴۱ به صورت پراکنده فعالیت ميکردند. بسیاري از اعضاي اولیه این هیئتها از یاران و همفکران شهید نواب صفوي و جمعیت فداییان اسلام بودند. در مرامنامه مؤتلفه (جمعیت هاي مؤتلفه اسلامي) آمده است: راهي را که انتخاب کردهاند براي:
۱ـ بهتر شناختن تعالیم حیاتبخش اسلام و وظایف فردي و اجتماعي که هر فرد مسلمان به عهده دارد. ۲ـ بهتر شناساندن آن به دیگران. ۳ـ بهتر عمل کردن به آن. ۴ـ انتخاب کردن راهي روشن و عملي براي به وجود آوردن یک جامعه نمونه اسلامي که در عین پاکي، برنده و متحرک و فعال باشد.
(ر. ک: ۱. هیئت هاي مؤتلفه اسلامي ـ اسدالله بادامچیان، علي بنایي ۲. آشنایي با جمعیت هاي مؤتلفه اسلامي ـ اسدالله بادامچیان)
به یاد مجاهده فقیده مرحومه صدیقه امانی
پیشگام زنان نهضت امام
سخنان تكان دهنده خانم امانى همه را منقلب كرد، به طورى كه اشك از چشمها جارى شد. حضرت آیت الله گلپایگانى كه تا آن لحظه صحبتى نكرده بود، از سخنان حماسى خانم امانى دستمال به روى چشمها گرفت و گریست..
۱۳۹۳/۱/۲۴