نسخه چاپی

نقدي بر فيلم نارنجي پوش

نارنجی پوش؛ فیلم سینمایی یا یك فیلم بلند تبلیغاتی!

عکس خبري -نارنجي پوش؛ فيلم سينمايي يا يك فيلم بلند تبليغاتي!

فیلم نارنجی پوش چنان گل درشت به تبلیغ شهرداری می پردازد كه یك بیننده عادی و حتی خردسال نیز درمی یابد كه این فیلم اثری سفارشی است

به گزارش نمانیوز، بي هيچ شكي نام داريوش مهرجويي با تعدادي از بهترين آثار تاريخ سينماي ايران پيوند خورده است، آثاري كه خود خالق آنها بوده و در زمان نمايش توانستند هم با استقبال عموم مردم وهم با استقبال منتقدان و ديگر صاحب نظران عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي روبرو شوند. از ميان اين آثار مي توان به فيلم هايي مانند گاو، هامون، ليلا و... اشاره نمود. فيلم هايي كه كارگردان آنها به هنگام ساختشان با دقتي وي‍ژه هم به ساختار و فرم توجه نموده بود و هم به مضمون و محتوي. با اين حال چند سالي است كه داريوش مهرجويي مانند گذشته آن دقتي را كه براي تمامي اجزاي هر اثرش معطوف مي ساخت، درآثار جديدش اعمال نمي كند و چنين مي شود كه امروزه حتي دوستداران سينه چاك استاد، از ساخته هاي اخيرش چندان دل خوشي ندارند و گاه و بيگاه نسبت به آنها و سازنده اش لب به انتقاد مي گشايند.اين انتقاد از آنجا ناشي مي شود كه مهرجويي در دو فيلم اخيري كه ساخته، از جمله در فيلم هاي روزهاي آشنايي (تهران - طهران ) و نارنجي پوش آن دقت و وسواس هميشگي را كه نسبت به كارهاي پيشين داشته، ندارد. يعني اينكه در همين فيلم ها شاهد نوعي ساده انگاري در شخصيت پردازي و فيلمنامه، ساده انگاري در فرم و حتي ساده نگري در كنترل و هدايت بازيگران هستيم. مواردي كه مهرجويي ثابت كرده استاد تسلط بر چنين حيطه هايي است؛ اما چرا اكنون اينگونه آسان و باز به تعبير بعضي از دوستداران گله مندش، سر خوشانه از كنار آنها مي گذرد، حكايتي است كه مي تواند صورت هاي مختلفي داشته باشد. از جمله اينكه: استاد چنان از دنياي سينما اشباع شده كه حالا در فيلم هاي جديدش همه چيز را يله رها مي سازد تا آنها او را با خود ببرند و نه اينكه او كار را بدنبال خود بكشد. علت ديگرش مي تواند خستگي وي از دنياي سينما و مواجهه با بعضي مشكلاتش باشد و اين خستگي باعث شده كه او مانند گذشته آنقدر انرژي معطوف فيلمنامه، دكوپاژ، فيلمبرداري، هدايت بازيگر، تدوين، موسيقي و غيره نكند؛ و گرنه از كارگرداني مانند مهرجويي كه در فيلم هامون زندگي دوباره اي به خسرو شكيبايي مي بخشد و بازي او را چنان كنترل نموده و وي را در ارائه ي نقشي به شدت ماندگار در تاريخ سينماي ايران به آن خوبي رهبري مي كند، بسيار بعيد است كه در فيلم "نارنجي پوش" چنين حامد بهداد را رها سازد كه او دوباره همان حركات و رفتار تصنعي خويش را در نقش هاي قبلي تكرار كند، بي آنكه ذره اي بر هنر بازيگري اش افزوده گردد و يا شمايلي جديد را ولو براي يك لحظه در برابر ديدگان تماشاگرانش به نمايش گذارد. حتي ليلا حاتمي كه در فيلم ليلا توانسته بود با هدايت مهرجويي يكي از زيباترين نقش هاي خود را ايفا نمايد و تماشاگران زيادي را همراه خود سازد، دراينجا تا حدوي بلا تكليف است و از آن بارقه هاي هميشگي اش در عرصه بازيگري، چندان خبري نيست. البته هنوز احتمالات ديگري را باز هم مي توان در خصوص افت آثار اخير استاد بر شمرد؛ از جمله با توجه به اينكه دو فيلم روزهاي آشنايي (تهران - طهران )و نارنجي پوش آثاري كاملأ سفارش داده شده بوده اند، در نتيجه مهرجويي سعي كرده تا بيشتر نظر سفارش دهندگان را جلب نموده و آنها را از خود و فيلمش راضي كند و در اين شرايط جلب رضايت تماشاگران و منتقدان از درجه ي اول اهميت برخوردار نبوده است.
در هر حال فيلم نارنجي پوش چنان گل درشت به تبليغ شهرداري مي پردازد كه يك بيننده عادي و حتي خردسال نيز درمي يابد كه اين فيلم اثري سفارشي است كه سعي دارد در جهت اهداف سفارش دهنده يعني شهرداري تهران، طرح موضوع نموده و آنچه را كه حامي مالي فيلم خواسته به تماشاگر ديكته كند. البته اينكه يك فيلم بتواند در جهت فرهنگ پاكيزگي و جلب مشاركت مردم در امر پاكيزه نمودن شهر قدمي بر دارد نه تنها هيچ بد نيست، بلكه قابل احترام است، اما براستي نارنجي پوش در طرح همين موضوع و رسيدن به اين هدف موفق بوده است يا خير!؟
پاسخ نگارنده به اين پرسش، منفي است. زيرا نخست اينكه از فيلمنامه اي منسجم با داستاني منطقي بر خوردار نيست. فيلم بجاي اينكه بناي خود را بر يك قصه پردازي درست و شخصيت پردازي صحيح بنا نهد، بناي خود را بر بازي و حركات سست حامد بهداد بنيان نهاده كه گر چه در لحظات و صحنه هايي تماشاگر را نيز به لبخند و خنده وا مي دارد، اما از تأثير گذاري بر مخاطب محروم مي ماند. اينكه يك عكاس ليسانس بر اساس آئين "فنگ شويي" قصد كند تا براي رسيدن به پالايش درون، به كسوت يك رفتگر در آمده تا نخست از طريق پالايش و نظافت محيط بيرون به پالايش و آرامش دروني دست يابد، چندان نسبتي با واقعيت، حتي واقعيت دنيايي كه فيلم ساخته پيدا نمي كند تا باور پذيري مخاطب را بدنبال داشته باشد. زيرا تماشاگر فيلم مي بيند كه حامد از طرفي ادعا دارد كه با تبديل شدن به يك رفتگر و نظافت شهر و كاشانه ي خود خواهد توانست آلايندگي هاي روح خود را بر طرف نموده و به پاكيزگي روح و روان دست يابد و از طرفي شاهد درگيري هاي حامد با يك خانواده در پارك به علت رعايت نكردن بهداشت و يا دعواي او با وكيل همسرش يا حركات ديوانه وار او در صحنه اي كه سرش را به ديوار مي كوبد، مي باشد كه در حقيقت اين دعواها و حركات نقض كننده ي پيام فيلم است كه مي خواهد ثابت كند آدمي با نظافت بيرون به آرامش روح نيز دست پيدا خواهد كرد. در حقيقت فيلمساز با تناقضي كه خود باعثش مي باشد، سبب شده تا تماشاگردچار اين سرگرداني شود كه بايد كدام حرف فيلم را باور كند.
همچنين آنچه كه در اين بين باعث حيرت است، غفلت فيلمساز و بلكه سفارش دهنده فيلم از اشاره اي حتي مختصر به دستورات ديني در باب پاكيزگي و نظافت است. يعني در حالي كه در دين اسلام سفارش هاي بسيار فراواني به امر نظافت گرديده و حتي كودكان ما نيز آشنايي خوبي با تعلميات ديني در باره بهداشت دارند، اما در فيلم هيچ اشاره اي به اين موضوع نشده وسعي مي شود تنها از طريق " فنگ شويي" به تبليغ و ترويج نظافت و بهداشت پرداخته شود، در حالي كه مي بينيم در چنين هدفي نيز به موفقيت نمي رسد و دچار تناقض مي شود. حال آنكه اگر سازندگان و سفارش دهندگان نارنجي پوش سعي مي كردند تا داستان و پيام خود را بر اساس فرهنگ خودي و آموزه هاي ديني بنا نهند به موفقت بهتري دست مي يافتند.يكي از ضعيف ترين و ناچسب ترين سكانس هاي فيلم كه بسياري از منتقدان به آن انتقاد نموده اند، زماني است كه در اواخر فيلم و در صحنه اي كه حامد در بيمارستان بستري شده، شهردار تهران بدون هيچ زمينه سازي لازم در قصه، به ملاقات او آمده و در حالي كه حامد به علت ضرباتي كه به سرش وارد شده و به علت دوري فرزند، از نظر جسمي و روحي حال خوشي ندارد با ديدن شهردار، داراي يك انرژي مضاعف گرديده و به تعريف از شهردار مي پردازد. اين صحنه چنان تبليغاتي و غلو آميز است كه به يك ضد تبليغ تبديل مي گردد و تماشاگران زيادي با ديدن آن پوز خند مي زنند. اي كاش سفارش دهنده فيلم راهكار بهتري را براي چنين تبليغاتي در پيش مي گرفت و اين چنين جاي يك يك فيلم سينمايي را با يك فيلم تبليغاتي اشتباه نمي گرفت.
همنچنين در فيلم نارنجي پوش صحنه اي وجود دارد كه حامد بهداد پس از دعوا و مشاجره با يك خانوده كه در پارك زباله ريخته اند، با حالتي هجومي كلمه ي بسيار زشت و زننده اي نسبت به سفره غذا بر زبان مي آورد كه تضادي 180 درجه اي با فرهنگ اسلامي و ايراني دارد، اگر فيلم مهرجويي هزاران پيام خوب نيز مي داشت، اما بخاطر همين صحنه، سزاوار نكوهش بود كه چرا سفره غذا كه در بين ما ايرانيان جلوه اي از رحمت الهي است، اينگونه بايد مورد بدترين ناسزا قرار گيرد و در اين ميان نيز سفارش دهنده اين فيلم نيز بايد بخاطر چشم پوشي از چنين خطايي از تماشاگران فيلم عذرخواهي مي كرد. البته از آنجا كه نگارنده اين فيلم را در جريان سي امين جشنواره بين المللي فيلم فجر و در برج ميلاد مشاهده نموده، اطلاعي از اينكه صحنه ي مذكور در اكران عمومي حذف شده يا نه، ندارد، اما نمايش چنين صحنه اي در ايام جشنواره و بخصوص در سينماهاي عمومي هيچ خوشايند نبوده و علاوه بر سفارش دهنده ي فيلم، اداره كل نظارت و ارزشيابي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز يك عذرخواهي به تماشاگران بدهكار است.

محمد ديندار

۱۳۹۱/۲/۲۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
0
0
۱۳۹۱/۱۲/۱۳
اين فيلم را از کجا بايد گير بياوريم
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...