به گزارش نما به نقل از بولتن نیوز، به مناسبت این روز فرخنده، قصد داریم نگاهی بیاندازیم به زندگانی فرزند بزرگوار حضرت علی بن موسی الرضاست که در سال ۱۹۵ هجری و در شهرمدینه به دنیا آمد و کنیهاش «ابوجعفر» و لقب او «جواد» و «تقی» است.
البته اقوال ديگری نیز درخصوص ولادت آن حضرت موجود است که برخی از آن ها از این قرارند: 17 ماه رمضان، 15 ماه رمضان و آخر ذي القعده. به قولی هم در 13 رجب ولادت آن حضرت واقع شده است.
پدر بزرگوار آن حضرت امام رضا(ع) و مادر آن حضرت جناب سبيکه يا دره است که حضرت رضا(ع) نام ايشان را "خيزران" نهادند.
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)
نام آن حضرت محمد و کنيه ايشان ابوجعفر و مشهورترين القاب آن حضرت تقي و جواد است. حضرت رضا(ع) آن حضرت را با کنيه ياد می کردند و می فرمودند: "أبوجعفر به من نامه نوشته است" و نامه هايی که از آن حضرت مي رسيد در نهايت جلالت و زيبايي بود و هنگامي که امام(ع) مي خواستند نامه براي امام جواد(ع) بنويسند آن حضرت را به بزرگی و احترام مورد خطاب قرار می دادند.
يک روز در ايام کودکي حضرت جواد(ع) آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش امام رضا(ع) آوردند. آن حضرت فرمودند: "اين مولودي است که براي شيعه مبارکتر از او بدنيا نيامده است"، چرا که چهل سال و چند ماه از سن مبارک امام رضا(ع) گذشته بود و آن حضرت هنوز اولادي نداشتند و برخي از شيعيان در امر امامت نگران بودند، هنگاميکه خداوند جواد الأئمه(ع) را به مولايمان حضرت رضا(ع) داد نگراني و شک و ترديد مردم بر طرف شد.
آن حضرت شش فرزند داشت: أبوالحسن حضرت هادي(ع)، أبوطالب جناب زيد، أبوجعفر جناب موسي مبرقع، حکيمه خاتون، خديجه خاتون، أم کلثوم.
ولادت حضرت علی اصغر(ع)
گفتنی است ولادت با سعادت حضرت باب الحوائج علی اصغر(ع) نيز در اين روز واقع شده است. بعضی روايات نيز ولادت اين حضرت را در روز هشتم يا نهم رجب ثبت کرده اند.
نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام
آگاهی های تاریخی دربارۀ زندگی امام جواد علیه السلام چندان گسترده نیست؛ زیرا افزون بر آن که محدودیت های سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم علیه السلام می گردید، تقیه و شیوه های پنهانی مبارزه که برای"حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت" بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد علیه السلام چندان طولانی نبوده است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد.
و نیز گفتنی است، زمانی که امام رضا علیه السلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می کرد. و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام چنین بر می آید که امام جواد علیه السلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور یافت.
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند. او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد. اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود.
مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقل ها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند. افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.
ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که:" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.
این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.
مكتب علمى امام جواد علیه السلام
می دانی م كه یكى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آنها است. این پیشوایان بزرگ هركدام درعصر خود فعالیت فرهنگى داشته در مكتب خویش شاگردانى تربیت می كردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر می كردند، اما شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یكسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به همین جهت دیدیم كه تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق علیه السلام بالغ برچهار هزار نفر مى شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسكرى علیه السلام به دلیل فشارهاى سیاسى و كنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و ازاین نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مكتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق علیه السلام كاهش بسیار چشمگیرى را نشان می دهد.
بنابراین اگر مىخوانیم كه تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب صد و ده نفر بوده اند و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده، نباید تعجب كنیم، زیرا از یك سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و كنترل سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش از 25 سال عمر نكرد!
درعین حال، باید توجه داشت كه در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصیتهاى برجستهاى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زكریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند كه هر كدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و برخى داراى تالیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، روایان احادیث امام جوادعلیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمىشوند، بلكه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل كردهاند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى» احادیثى با سند خود ازآن حضرت نقل كرده است. هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى» در كتاب «معالم العترة الطاهرة» و مؤلفانى نیز مانند: ابو بكر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در كتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل كرده اند.
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)
جلوه هايى از علم گسترده امام
1- فتواى قضائى امام و شكست فقهاى دربارى
امام جواد -عليه السلام- غير از مناظراتش كه دو نمونه از آن ياد شد، گاه از راههاى ديگر نيز بيمايگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مىكرد و از اين رهگذر اعتقاد به اصل «امامت» را در افكار عمومى تثبيت مىنمود.
از آن جمله فتوايى بود كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد كه تفصيل آن بدين قرار است:
«زرقان» كه با «ابن ابى دؤاد» دوستى و صميميت داشت، مىگويد: يك روز «ابن ابى دؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه بشدت افسرده و غمگين بود. علت را جويا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال پيش مرده بودم! پرسيدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جريان چه بود؟
گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه (معتصم) خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نيز فرا خواند و از ما پرسيد: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دليل آن چيست؟
گفتم: چون منظور از دست در آيه تيمم: «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم»: «صورت و دستهايتان را مسح كنيد» تا مچ دست است.
گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مىگفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود، ولى گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دليل آن را پرسيد، گفتند: منظور از دست در آيه وضو: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق»: «صورتها و دستهايتان را تا آرنج بشوييد» تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مسئله چيست؟
گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد.
محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مىگويم. اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دستبايد باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دليل؟
گفت: زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مىپذيرد: صورت (پيشانى) ، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشتبزرگ پا) . بنا بر اين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نيز خداى متعال مىفرمايد:
«و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا»: «سجده گاهها (هفت عضوى كهسجده بر آنها انجام مىگيرد) از آن خداست، پس، هيچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانيد (و عبادت نكنيد)» و آنچه براى خداست، قطع نمی شود.
«ابن ابى دؤاد» مىگويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شديم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم!
2- حديث سازان رسوا می شوند!
نقل شده است كه پس از آنكه مامون دخترش را به امام جواد تزويج كرد. در مجلسى كه مامون و امام و يحيى بن اكثم و گروه بسيارى در آن حضور داشتند، يحيىبه امام گفت:
روايت شده است كه جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام مىرساند و مىگويد: «من از ابوبكر راضى هستم، از او بپرس كه آيا او هم از من راضى است؟ » . نظر شما درباره اين حديث چيست؟
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)امام فرمود: من منكر فضيلت ابوبكر نيستم، ولى كسى كه اين خبر را نقل مىكند بايد خبر ديگرى را نيز كه پيامبر اسلام در حجة الوداع بيان كرد، از نظر دور ندارد. پيامبر فرمود: «كسانى كه بر من دروغ مىبندند، بسيار شدهاند و بعد از من نيز بسيار خواهند بود. هر كس بعمد بر من دروغ ببندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثى از من براى شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنيد، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنيد».
امام جواد افزود: اين روايت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و مىدانيم در دلش چه چيز مىگذرد و ما از رگ گردن به او نزديكتريم».
آيا خشنودى و ناخشنودى ابوبكر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟ ! اين عقلا محال است.
يحيى گفت: روايتشده است كه: «ابوبكر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند».
حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقت شود، چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده است و لحظه اى از دايره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولى ابوبكر و عمر مشرك بوده اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستى سپرى كرده اند، بنابر اين محال است كه خدا آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند.
يحيى گفت: همچنين روايتشده است كه: «ابو بكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند». درباره اين حديث چه می گوييد؟
حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است كه درست باشد، زيرا بهشتيان همگى جوانند و پيرى در ميان آنان يافت نمی شود (تا ابو بكر و عمر سرور آنان باشند!) اين روايت را بنى اميه، در مقابل حديثى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره حسن و حسين-عليهما السلام-نقل شده است كه «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل كرده اند.
يحيى گفت: روايت شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است».
حضرت فرمود: اين نيز محال است؛ زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلى الله عليه و آله و سلم و همه انبيا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اينها روشن نمی شود ولى با نور عمر روشن می گردد؟!
يحيى اظهار داشت: روايت شده است كه «سكينه» به زبان عمر سخن مىگويد (عمر هر چه گويد، از جانب ملك و فرشته می گويد).
حضرت فرمود: من منكر فضيلت عمر نيستم؛ ولى ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاى منبر می گفت: «من شيطانى دارم كه مرا منحرف مىكند، هرگاه ديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آوريد».
يحيى گفت: روايت شده است كه پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبرى مبعوث نمىشدم، حتماً عمر مبعوث می شد».
امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از اين حديث راست تر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح...». از اين آيه صريحا بر مىآيد كه خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند؟ هيچ يك از پيامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيده اند، چگونه خدا كسى را به پيامبرى مبعوث مىكند كه بيشتر عمر خود را با شرك به خدا سپرى كرده است؟! و نيز پيامبر فرمود: «در حالى كه آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم».
باز يحيى گفت: روايت شده است كه پيامبر فرمود: «هيچگاه وحى از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است»، يعنى نبوت از من به آنها منتقل شده است.
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امكان ندارد كه پيامبر در نبوت خود شك كند، خداوند مىفرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولانى بر مىگزيند». (بنابر اين، با گزينش الهى، ديگر جاى شكى براى پيامبر در باب پيامبرى خويش وجود ندارد).
يحيى گفت: روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل می شد، كسى جز عمر از آن نجات نمی يافت».
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در ميان آنان هستى، خداوند آنان را عذاب نمی كند و نيز مادام كه استغفار می کنند، خدا عذابشان نمىكند». بدين ترتيب تا زمانى كه پيامبر در ميان مردم است و تا زمانى كه مسلمانان استغفار مىكنند، خداوند آنان را عذاب نمی كند.
امام جواد علیه السلام از نگاه دیگران
شخصیت والای علمی- اخلاقی امام جواد علیه السلام در نگاه خلفاء، دانشمندان، نویسندگان و تاریخ نگاران غیر شیعه؛ سندی گویا بر جایگاه رفیع این امام همام در بین مسلمانان می باشد.
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)
گویند هر گاه خواستی فردی را بشناسی؛ ببین که مخالفانش چه کسانی هستند ودر مورد ایشان چه می گویند؟ در این مقاله قصد داریم برای شناخت بیشتر این امام عزیز به عنوان نمونه، مواردی از سخنان عالمان اهل تسنن را ذکر نماییم.
مامون عباسی:
خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص به تزویج درآوردن دخترش "ام الفضل" به امام جواد(ع)، این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت: "قد اخترته لتفضیله علی كافة اهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فیه بذالك "؛ من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم كه با كمی سن در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و در علم و دانش اعجوبه ای است.
اسقف بزرگ مسیحی:
اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد (ع) در مسائل پزشكی گفت:
به نظر می رسد این شخص "امام جواد (ع)" پیامبری از نسل پیامبران است.
سبط بن جوزی:
یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت می نویسد:
كان علی منهاج ابیه فی العلم والتقی و الزهد والجود.
او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت؛ چون پدر بزرگوارش "امام رضا (ع)" و دنباله رو او بود.
ابن ابی طلحه:
ابن ابی طلحه در كتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول درباره شخصیت امام جواد(ع) می نویسد: او گرچه صغیرالسن است ولی كبیرالقدر و رفیع الذكر می باشد.
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)
ابن صباغ مالكی:
علی بن محمد احمد مشهور به "ابن صباغ" فقیه مالكی و متوفای 855 در مكه پس از بیان گوشه ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد(ع) ، می نویسد: آری چنین بود كرامات جلیل و مناقب او.
و در جای دیگر می افزاید: چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت كمال و عصمت و جلال او ، حضرت در میان طبقات ائمه(ع) سنش كمتر از همه و قدر و شانش اعظم است .
او در اندك مدتی از عمر شریفش كراماتی بسیار و معجزاتی بی شمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت كمال را طی كرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل كمالش بی اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلی كه متكلم به احكام گردیده و از مسائل، حلال و حرام را بیان نموده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الكن كرده و گاه ، بسیار انجمن و محفلی كه در صدر جلساء و راس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء و علما و حكما را تحت الشعاع قرار داده است.
صلاح الدین صفدی:
خلیل بن ابیك بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی، ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین كه در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده، می نویسد:
"محمد بن علی، همان جواد بن رضا(ع) بن الكاظم موسی بن الصادق جعفر رضی الله عنهم است. لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهل بیت نبوت است كه در سخاوت شهرت داشت تا جائی كه او را جواد(ع) ، نام نهاده اند، او یكی از امامان دوازده گانه است.
ابن تیمیه:
ابن تیمیه می گوید: "محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی هاشم است كه درسخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد.
یوسف بن اسماعیل نبهانی:
یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی، متولد 1350 هجری كه از وی سیزده كتاب مهم بر جای مانده، می نویسد:
"محمد جواد فرزند علی رضا(ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت(ع) است كه عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در كتاب خود " الاتّحاف بجبّ الاشراف " با ستایش و تكریم یاد كرده است.
محمود بن وهیب بغدادی فنخی:
محمدالجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است كنیه او مانند كنیه جدش محمد الباقر، ابو جعفراست رضی الله عنهما.
سه لقب وی جواد، قانع و مرتضی است كه مشهورترین آنها "جواد" است. رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود.
علی جلال حسینی:
علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می نویسد:
" محمدالجواد ابوجعفر دوم، فرزند علی(ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سن كم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.
خیرالدین زركلی:
خیرالدین زركلی می نویسد:"ابوجعفر جواد(ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت. هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت.
نگاهی به زندگانی امام حضرت امام محمدتقی(ع)
نحوه شهادت حضرت
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت.
عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است. بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است. در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد. ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست. این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود:
نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت.
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن. به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است. و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است.
نگاهی به زندگانی حضرت امام محمدتقی(ع)
امروز ۲۰ اردیبهشت ماه، مصادف با ۱۰ رجب، سالروز ولادت با سعادت ابوجعفر، محمد بن علی الجواد التقی، نهمین امام شیعیان كه از وی با عنوان امام محمدتقی یا امام جواد یاد میكنند.
۱۳۹۳/۲/۲۰