افغانستان پس از برگزاری دور اول انتخابات در 16 فروردین گذشته، هم اینک آماده برگزاری دور دوم انتخابات در اواخر ماه آینده می باشد. این انتخابات تا حد زیادی تحولات افغانستان و منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد چرا که صف بندی های داخلی و منطقه ای با نتایج متفاوتی مواجه خواهد بود.
«عبدالله عبدالله» کاندیدایی که در ردیف اول ایستاده است، نیمی پشتون و نیمی تاجیک به حساب می آید هر چند سابقه عضویت او در حزب جمعیت اسلامی مرحوم برهان الدین ربانی، وی را تاجیک معرفی کرده است. پس از ابطال نزدیک به 600 هزار رای در استان هایی که عبدالله رای بیشتری داشت او با 45 درصد به عنوان نفر اول اعلام شد و اشرف غنی احمدزی با 31 درصد به عنوان نفر دوم معرفی شده است. اگر چه ابطال حدود 600 هزار رای تردیدهایی درباره امانتداری دولت به وجود آورده است ولی هر دو کاندیدا و به خصوص عبدالله اعلام کردند که نتایج را می پذیرند و آماده رقابت در دور دوم می باشند.
اشرف غنی احمدزی کاندیدایی است که اگر چه پشتون معرفی می شود اما بیش از آنکه با صفت یک قوم خوانده شود به عنوان کاندیدای مورد حمایت غرب و کشورهای عربستان، پاکستان و ترکیه شناخته شده است. پشتون ها در دور اول این انتخابات با چند کاندیدا وارد انتخابات شدند که اشرف غنی و زلمای رسول و عبدالرسول سیاف برجسته ترین آنان به حساب می آیند و در مجموع توانستند حدود 31 و 11 و 5 درصد آراء را به خود اختصاص دهند. هم اینک رسول اعلام کرده است که در دور دوم از دکتر عبدالله حمایت می کند این در حالی است که اعضای اصلی ستادهای او به سمت اشرف غنی گرایش نشان داده اند و خود رسول هم می گوید حمایت او از عبدالله الزاماً به معنای حمایت همه کسانی که در انتخابات دور اول به او رای داده اند، نیست.
دولت کرزای در انتخابات تلاش کرد تا ثابت کند، بی طرف است هر چند در انتخابات مشهود بود که از زلمای رسول حمایت می کند و عده ای از نخبگان سیاسی افغانستان هم معتقد بودند کرزای در نهایت از کاندیدای برتر پشتون حمایت می کند هر چند قادر به اظهار علنی این حمایت نیست. به هر حال بدون تایید یا رد این گزاره ها می توانیم بگوییم انتخابات اخیر افغانستان برای دولت آنهم در ماه های پایانی خود یک نقطه افتخار به حساب می آید. کرزای می تواند با استناد به این انتخابات توانایی مدیریتی خود را در تاریخ افغانستان به ثبت برساند هر چند در مورد این توانایی تفاسیری وجود داشته باشد.
انتخابات افغانستان تا اندازه ای ملیت را بر قومیت برتری بخشید. همیشه در افغانستان طایفه ها از ملیت اهمیت بیشتری داشتند و این مسئله، نزاع های خونینی را میان ملت افغانستان پدید آورده بود. جنگ هایی که پس از خروج ارتش سرخ شوروی سابق از افغانستان در سال 1368 در این کشور پدید آمد و تاکنون استمرار پیدا کرده است، ناشی از غلبه نگاه قوم گرایی بر ملیت در افغانستان بود. انتخابات اخیر و رای دادن بخش قابل توجهی از پشتون ها به عبدالله از یک سو و ریخته شدن بخشی از آرای تاجیک ها به نفع غنی در دور اول نشان می دهد که قومیت اجازه داده تا پیروانش در فضای کشوری گزینش نمایند.
پشتون ها در افغانستان اکثریت نسبی یعنی کمتر از 50 درصد جمیعت را به خود اختصاص داده اند که بخش اعظم آن در جنوب و جنوب شرقی این کشور قرار دارند. در غزنی و چند استان دیگر، پشتون ها دست کم نیمی از آرای خود را به نفع عبدالله به صندوق ریخته اند. پشتونها به جز در دوره برهان الدین ربانی و حبیب الله کلکانی، پادشاهی یا ریاست جمهوری افغانستان را در اختیار داشته اند. پشتون ها در دوره ریاست طالبان بر کابل- در فاصله 1373 تا 1380- اگر چه با طالبان اختلافاتی داشتند و نیروهای مجاهد پشتون افغانی نظیر صبغت الـله مجددی در خارج از حکومت طالبان قرار داشتند ولی به هر حال مسئول دولت محسوب می شدند. پس از برکناری طالبان از قدرت، کابل شاهد شکل گیری دولت مشترک پشتون و تاجیک بود. بیش از نیمی از نمایندگان مجلس در اختیار تاجیک ها و... قرار گرفت و سهم پشتون ها در مجلس به حدود 40 درصد رسید، با این حال حامد کرزای با شعار تحکیم ملیت افغان و با برخورداری از حمایت پشتون ها و تاجیک ها به ریاست جمهوری رسید. کابینه حامد کرزای اگرچه ترکیبی از دو قوم عمده افغانستان بود ولی در عمل سهم پشتون ها 60 و سهم تاجیک ها 40 درصد از پست های قوه مجریه بود. انتخابات 16 فروردین امسال یک رفراندوم سیاسی بود که نشان می داد پشتون نشان دادن اکثریت در افغانستان با واقعیت تطابق ندارد.
انتخابات دور دوم که قرار است در روز 24 خرداد ماه برگزار شود میان دو کاندیداست که یکی با صفت «جهادی» و دیگری با صفت «لیبرال» شناخته می شود. هر چند ممکن است این تقسیم بندی از درجه بالایی از صحت برخوردار نباشد ولی نشان می دهد که در صحنه انتخابات نوعی نگاه بومی در مقابل نگاه بیگانه وجود دارد. هیچ بعید نیست آنانکه در دور اول به عبدالله «آری» گفته اند به این نکته توجه داشته و در واقع آری به عبدالله را برهم زدن توازن به نفع کاندیدای بومی دانسته اند.
یک سؤال مهم هم در مورد مواضع طالبان وجود دارد. چرا طالبان در دور اول فعال نشد و آیا در دور دوم هم طالبان به صورت یک ناظر غیرفعال عمل می کند. بعضی از تحلیل گران افغانی معتقدند که طالبان اگر می خواست می توانست در روز 16 فروردین انتخابات را با مشکل جدی مواجه کند اما توافقات پشت پرده مانع ورود جدی طالبان شد. هم اینها معتقدند احتمالاً طالبان در دور دوم حامیانش را به حمایت از اشرف غنی سوق خواهند داد و از این طریق بر نتایج انتخابات اثر می گذارند. بعضی دیگر از تحلیلگران این کشور معتقدند نباید فکر کرد که انتخابات 24 خرداد هم با آرامش برگزار شود. اما ورای این تحلیل ها چند نکته در مورد این سؤال وجود دارد: 1- سکوت نسبی طالبان چه با توافق پشت پرده صورت گرفته باشد و چه جمعبندی خود طالبان باشد، از نوعی تضعیف موقعیت اجتماعی آنان حکایت می کند چرا که اگر طالبان می دانست که حضورش معادله را تغییر می دهد کاری به حرف مثبت یا منفی این و آن نداشت کما اینکه تاریخ طالبان بر چنین موضوعی صحه می گذارد 2- طالبان به هر دلیل که در 16 فروردین وارد نشده در 24 خرداد هم وارد نمی شود چرا که تغییری در شرایط و معادله ایجاد نشده است 3- بخش قابل توجهی از طالبان طی ماه های اخیر در مورد لزوم نقش آفرینی مردم در صحنه «انتخاب» سران کشور صحبت کرده اند و این می تواند نوعی تغییر راهبردی به حساب آید هرچند سیستم انتخاباتی طالبان و آنچه این دسته از طالبان به آن می اندیشند با آنچه در دنیا رایج است تفاوت هایی داشته باشد.
یک سؤال دیگر این است که اگر «عبدالله» رئیس جمهور شود، شرایط پس از انتخاب ایشان چگونه خواهد بود. کم نیستند افغان هایی که می گویند نمی گذارند عبدالله رئیس جمهور شود و اگر هم رئیس جمهور شود نمی گذارند یک دولت مقتدر به وجود آورد. در این مورد چند واقعیت وجود دارد: 1- کنار زدن عبدالله در دور دوم کار بسیار سختی خواهد بود چرا که کاندیدایی که علیرغم ابطال بخشی از آرایش، صاحب 45 درصد رأی اعلام شده را نمی توان در دور دوم به سادگی کنار گذاشت چنین اقدامی مشروعیت رقیب او را زیر سؤال می برد. 2- انتخاب عبدالله یک انتخاب اجماعی در داخل و یک پذیرش اجماعی در خارج نخواهد بود به هرحال تلاش می شود که پیروزی عبدالله در داخل محصول شکل گیری یک دو قطبی ایدئولوژیک (مجاهد- لیبرال) یا اجتماعی (پشتون- تاجیک) خوانده شود هرچند این در بعد اجتماعی با تردیدهایی مواجه است. در سطح منطقه ای هم بر هیچکس پوشیده نیست که غرب، عربستان، ترکیه و پاکستان پیروزی رقیب عبدالله را ترجیح می دهند. با این وصف می توان موضوع را اینطور جمع بندی کرد که عبدالله پیروز انتخابات می شود ولی در روند شکل گیری دولت او و بخصوص در مورد حل و فصل پرونده های حساس که تعداد آن در افغانستان کم هم نیست، مشکلات جدی به وجود می آید. این علاوه بر آن که زمان شکل گیری دولت آینده را تا حدی با تاخیر مواجه می کند، نگرانی هایی را هم در جبهه حامیان عبدالله پدید می آورد همین الان بعضی از حامیان عبدالله نگران دردسرهای پس از پیروزی در انتخابات هستند.
اما جدای از همه این بحث ها در درون جامعه افغانستان یک نشاط آشکار به چشم می خورد. خود برگزاری انتخابات با مشارکت 57 درصد شهروندان در شرایطی که خود افغان ها همه مسئولیت های آن را بر عهده داشتند یک موفقیت مهم است. کاسته شدن از تعصبات قومی و تقویت گرایشات کشوری موفقیت دیگری است. ضمن آنکه دست به دست شدن دولت از طایفه ای به طایفه ای دیگر به شکل مسالمت آمیز هم خود یک موفقیت دیگر است. این انتخابات با این مختصات تاثیری بیش از داخل کشور افغانستان به جای می گذارد و می تواند به مناسبات درون منطقه ای میان همسایگان شکل تازه ای بدهد.
كابل، دغدغه های پس از انتخاب رئیس جمهور
«كابل، دغدغه های پس از انتخاب رئیس جمهور»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن می خوانید؛
۱۳۹۳/۲/۳۱