نسخه چاپی

آیا مذاكرات به نتیجه می‌رسد؟

غربی ها به مذاكرات به عنوان راه‌ حل برطرف كردن مناقشات نگاه نمی‌كنند. بلكه آنها به دنبال «تغییر رفتار» ایران و در مرحله دوم، «تغییر ساختار» سیاسی در ایران هستند و این را در همه عرصه‌های جنگ سخت و نرم و دیپلماتیك دنبال می‌كنند.

11سال است وارد یک گفتگوی تودر تو با غرب شده‌ایم. 11 سال پیش که هیچ مدیر کلی از دوایر وزارت خارجه کشورهای اروپایی حال آمدن به تهران را نداشت یک دفعه سه وزیرخارجه از سه قدرت برتر اروپایی به تهران آمدند و مذاکرات فشرده‌ای را با مقامات ایرانی در مورد محدود کردن یا بهتر بگوییم تعطیلی فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای انجام دادند.

به گزارش سیاست ما، از آن زمان تاکنون یک نمایشنامه مضحک با بازیگرانی مضحک‌تر در عرصه دیپلماسی خارجی غرب با ایران کلید خورد که هنوز تماشاچیان خاص خود را دارد.

آن زمان ما وارد تکمیل شدن چرخه سوخت نشده بودیم. غنی‌سازی 5/3 درصد، 5درصد و 20درصد را هم نداشتیم.

برای اعتمادسازی کارهایی کردیم که در نوع خود بی‌سابقه بود اما طرف غربی اصلا توجهی به این اقدامات نداشت. علی‌رغم اینکه آمدند درب تاسیسات هسته‌ای ایران را پلمب کردند، به هیچ یک از وعده‌های خود عمل ننمودند و ایران را در کنار سه کشور، محور شرارت لقب دادند.

دولت هشتم دید که کلاه گشادی سرش رفته است در آخرین روزها اعلام کرد آنان ما را فریب دادند و لزومی ندارد به توافقات پایبند باشیم. دانشمندان جوان ما شجاعانه پلمب تاسیسات هسته‌ای را شکستند و در مدت کوتاهی با غنی‌سازی 5/3 درصد و سپس 5درصد و در نهایت 20درصد وارد باشگاه هسته‌ای جهان شدیم.

غرب که دید از مذاکرات طرفی نمی‌بندد با آنکه هیچ‌گاه مذاکرات تعطیل نشد، دست به ترور دانشمندان هسته‌ای ایران زد و خداوند آن‌گونه رقم زده بود که برخی دانشمندان هسته‌ای ایران پاداش این خدمت بزرگ را که شهادت وفوز عظیم بود دریافت کنند. این شهادت‌ها چهره زشت و کثیف دشمنان ما را عریان‌تر نشان داد.

همان وقت که پیشرفت‌های هسته‌ای ایران به سرعت ادامه داشت و مذاکرات هم پابه‌پای آن پیش می‌رفت،در سرمقاله‌های متعدد عرضه داشتیم که غرب بویژه آمریکا از مذاکرات به عنوان اهرمی برای زمان گرفتن استفاده می‌کنند و آنها می‌خواهند اول سرعت پیشرفت‌ها را کاهش دهند و سپس آن را متوقف کنند.

از سوی دیگر آنها به مذاکرات به عنوان راه‌حل برطرف کردن مناقشات نگاه نمی‌کنند. چون روی محدود کردن قدرت موشکی ایران و نیز حقوق بشر به عنوان دو اهرم دیگر حساب باز کرده‌اند.

حتی گفته شد اگر گفتگوها پیرامون این دو هم به نتیجه برسد، ممکن است آنها مطالب دیگری عنوان کنند.

از جمله اینکه حوزه‌های علمیه باید تعطیل شود و تدریس دروس علوم سیاسی در دانشگاهها در باب تبیین فلسفه سیاسی اسلام هم باید متوقف شود. چون اسلام فلسفه سیاسی غرب و لیبرالیسم را به حاشیه برده است و بزرگ‌ترین تهدید فکری برای غرب است. حال ببینیم ریشه این رفتار غرب با ایران اسلامی چیست؟

مسئله آنها فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای ما نیست چون ابله‌ترین سیاستمدار در جهان می‌داند که ما هرگز به سمت ساخت بمب نمی‌رویم. مسئله آنها حقوق بشر در ایران هم نیست چون خود آنها مرتکب جنایاتی در جهان و منطقه شده‌اند که نمی‌توانند به عنوان یک مدعی وارد این عرصه شوند.

مسئله آنها حتی موشک‌های دوربرد ایران نیست چون کسی که بر انبوهی از سلاح‌های کشتارجمعی تکیه زده است و هر روز گزینه نظامی را به رخ ملت ایران می‌کشد، نمی‌تواند به عنوان دادستان بین المللی، کیفرخواستی علیه ملت ایران بنویسید.

پس هدف آنها چیست و چه نقشه‌ای را دنبال می‌کنند؟

کشف هدف و نقشه آنها خیلی مشکل نیست، کافی است دیپلمات‌های ما هوشمندی نشان دهند و حوصله خواندن اخبار غیرمحرمانه و عادی را داشته باشند. آنها بارها گفته‌اند هدف در مرحله اول، «تغییر رفتار» ایران و در مرحله دوم، «تغییر ساختار» سیاسی است و این را در همه عرصه‌های جنگ سخت و نرم و دیپلماتیک دنبال می‌کنند.

منظور آنها از «اعتمادسازی» چیزی است که فرآیند تغییر رفتار و تغییر ساختار در نظام حکومتی ایران را طی کند.آنها در ایران دنبال دوستانی هستند که آنها را در این فرآیند کمک کنند. از منافقین و سلطنت‌طلب‌ها کاری ساخته نیست.

از ردیف کردن هنرمندان و فیلسوفانی که به غرب‌پرستی عادت کرده‌اند و کاروان گوگوش تا سروش را مدیریت می‌کنند هنری برنمی‌آید. مارکسیست‌های آمریکایی دوران کهولت و پیری را می‌گذرانند.

آنها دنبال جریانی در داخل هستند که اصل و نسب درست و درمانی داشته باشد تا با بزک کردن آنها ماموریت تغییر رفتار و ساختار را به درستی انجام دهد.

غرب شانس خود را در این فریبکاری در فتنه 88 در پدیداری جنبش سبز امتحان کرد. آنها انقلاب را می‌خواهند با جنبش سرکوب کنند.

این ماموریت، اول انقلاب به منافقین سپرده شده و لذا نام خود را جنبش مجاهدین خلق نهادند و یک زنباره فاسد و خود فروخته را مثل رجوی در راس آن گذاشتند و خون هزاران بی‌گناه را بر زمین ریختند.

دولت یازدهم با نقد سیاست خارجی دولت نهم و دهم اکنون دارد شانس خود را برای رفع تهدیدها و دفع تحریم‌‌ها آزمایش می‌کند. درست 6 ماه پیش توافقی در ژنو کردند و آن را فتح‌الفتوح نامیدند.

مهم‌ترین قله این فتوحات هم پذیرش حق غنی‌سازی ایران از طرف 1+5 بود که بلافاصله آمریکایی‌ها اعلام کردند از این خبرها نیست و ما هیچ حقی را برای ایران به رسمیت نشناختیم.

از آن زمان تاکنون 4دور گفتگو صورت گرفته است و قرار بود در دور چهارم که چهارشنبه گذشته صورت گرفت وارد نوشتن متن پیش‌نویس توافق جامع شوند.

اما متاسفانه - شاید هم خوشبختانه- اعلام شد مذاکرات هیچ نتیجه‌ای نداشته است. آقای سید عباس عراقچی در برنامه شنبه شب خود چند خبر مهم را به اطلاع ملت رساند؛

- اختلافات هنوز به قوت خود باقی است.

- هنوز آماده نوشتن متن نیستیم.

- دو طرف رازداری شدید را در مذاکرات دنبال می‌کنند.

- اختلاف‌نظر وجود دارد. در مورد هیچ‌کدام به تفاهم نرسیدیم.

- خطوط قرمز دو طرف در برخی موارد با هم تلاقی دارند.

- اگر به توافق نرسیم فاجعه‌ای رخ نمی‌دهد. علت آن را با جزئیات به مردم می‌گوییم.

- اگر توافق نشد در پایان شش ماه در مورد تمدید چاره‌اندیشی می‌کنیم.

- دور بعدی مذاکرات 26 تا 30 خرداد است.

در خصوص اظهارات آقای عراقچی مطالب زیر گفتنی است؛

1- توافق ژنو در سوم آذر و اندکی مانده به گزارش 100روزه رئیس‌جمهور به مردم حاصل شد. این توافق 6ماهه بوده است. اول خرداد موعد 6 ماه تمام می‌شود. هنوز در مورد تمدید مدت آن توافق تصمیمی گرفته نشده است. چطور آقایان توافق کرده‌اند دور بعدی مذاکرات 26 خرداد باشد؟

2- گفته شده است که اختلافات هنوز به قوت خود باقی است و در مورد هیچ‌کدام به تفاهم نرسیدیم.اگر واقعا این‌طور است سخن گفتن از نگارش متن توافق جامع چه محلی از اعراب داشت؟ متن را موقعی می‌نویسند که همه اختلافات حقوقی دو طرف حل شده است. دقت روی استخدام کلمات برای ارائه مقاصد دو طرف انجام می‌گیرد. حال آنکه ما پس از 11 سال گفتگو همچنان در نقطه اول هستیم.

3-گفته شد دو طرف رازداری شدید را در مذاکرات دنبال می‌کنند. در حالی‌که یک طرف همچنان رازدار است اما طرف مقابل پس از هر گفتگو و پیش از هر مذاکره به اسرائیل می‌رود و سفره دلش را برای اشغالگران قدس باز می‌کند، از آنها دستور می‌گیرد و به مذاکرات برمی‌گردد. قبل از وین 4 هم همین اتفاق در عدم رازداری طرف مقابل افتاد. آیا وقت آن نرسیده است طرف ایرانی راز دلش را برای ملت بازگو کند و بگوید به آنها در این ادوار سخت مذاکرات چه گذشته است؟

4- شنیده شده است وزیرخارجه ما در مذاکرات، شجاعانه در برابر زیاده‌خواهی‌های آنها ایستاده است، حتی در مقابل آنان با فریاد و صدای بلند از حقوق ملت ایران دفاع کرده است. آیا ضرورت ندارد بخشی از این صداها را از زیر سقف گفتگو بیرون آورند و به دلواپسی ملت ایران در این دور از گفتگوها پایان دهند؟

5- ایران در این 6ماه به همه تعهدات خود عمل کرده است. طرف غربی به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده است. مسئولیت خسارت و زیان‌های ناشی از عمل به تعهدات یک سویه را چه کسی می‌خواهد بپذیرد؟

آیا بهتر نبود رئیس‌جمهور در نقد دیپلماسی خارجی کشور در دولت‌‌های نهم و دهم قدری محتاطانه حرف می‌زد و دستاوردهای هسته‌ای را ارزان در مذاکرات از دست نمی داد ؟

6- بالاخره سئوال آخر اینکه؛ «آیا مذاکرات به نتیجه می رسد؟»

پاسخ این سئوال برای شمار زیادی از نخبگان و مردم ایران روشن است. آیا برای رئیس‌جمهور و تیم مذاکره‌کننده هنوز روشن نیست . ما در هزاره سوم میلادی زندگی می‌کنیم؟ هر دولت و هرملتی که به آمریکایی‌ها اعتماد کرد خسارت دید. رفتار کاخ سفید که تابعی از متغیر رفتار صهیونیست‌هاست هیچ‌گاه قابل پیش‌‌بینی نیست. این رفتار مشروعیت خود را از دست داده است. تنها ملت‌‌هایی که روی پای خود ایستادند توانستند به حیات خود ادامه دهند.

چون نمی‌شود به غرب و بویژه آمریکایی‌ها اعتماد کرد. لذا به نتایج هیچ مذاکره‌ای نباید خوشبین بود.

محمد کاظم انبارلویی

۱۳۹۳/۲/۳۱

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...