به گزارش نما به نقل از سرویس فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ ابولفضل زرویی نصرآباد- شعری که در زیر از نظر میگذرانید شعری است از ابوالفضل زرویی نصرآباد با موضوع حجاب، که در جلسه «قند و نمک» توسط مجری برنامه قرائت شد و با استقبال مخاطبان مواجه شد.
به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم میزنی به مثل عروس
ای که در پیش آینه با تاپ
کردهاییک دو ساعتی میک آپ
روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پنکک
شدهای – چشم خواهری! – خوشگل
میبری از بزرگ و کوچک دل
می شود بند عفت از این ناز
چون کمربند سبز تهران، باز!
نگو اصلا که: «ذاتا این مدلم»
خودم اینکارهام عزیز دلم
من که این قدر خویشتن دارم
باز، دیوانه میشوم دارم!
که اگر موجبات ننگی تو
پس چرا این قدر قشنگی تو؟!
خواهرم توی این بریز و بپاش
تا حدودی به فکر ما هم باش
پیش خود فکر کن که مرد غریب
گر ببیند تو را به این ترتیب
از لبش آب راه میافتد
طفلکی در گناه میافتد
من خودم بی خیال دنیاشم
نه که منظور من خودم باشم
مشکل از سوی جوجه کفترهاست
غصهام معضل جوانترهاست
که به یک جلوه ی زن از مریخ
خل و دیوانه میشوند از بیخ
رشته را میکنند هی پنبه
بس که ناواردند و بی جنبه
ما که داریم خانهای در بست
_تازه ویلای دوستان هم هست!_
غالبا عصرها همانجایم
هفتهای یک دو روز تنهایم
الغرض، این از این، همین دیگر
روسری را جلو بکش خواهر!
طنز/ روسری را بكش جلو خواهر!
الغرض این از این همین دیگر / روسری را جلو بكش خواهر!
۱۳۹۳/۳/۸