سالهاست كه واژه ی اصولگرایی در ادبیات سیاسی جهان جا باز کرده و هر نحله ای از ظن خود یار آن شده و بر اساس جهتگیری اش آنرا استخدام کرده است. غرب غارتگر، آنرا مرادف تندروی، افراط و خشونت برخاسته از مکتب اسلام نشانده و سلفی های سنتگرای جاهل که در همیشه ی تاریخ جلوه گر نمایی خشن و خونریز از دین محبت و رحمت بوده اند از آن به عنوان بازگشت به ریشه های اسلام و شیوه ی اسلاف صالح یاد می کنند. ولی کدام ذهن پرسشگر و حقیقت یابی است که با رجوع به ریشه های اصیل اسلامی نداند که این هر دو، دو روی سکه ای هستند که در ضرابخانه ی فتنه انگیز صهیونیزم ضرب شده اند و در بازار دنیا رواج یافته اند؟
در این میانه اما میوه ای از شاخسار شجره طیبه ی ولایت، محک تشخیص این سکه قلب را بدست داد و با رخنمایی از سکه ی اصیل "اسلام ناب محمدی" جهان را به تقلبی بودن "اسلام آمریکایی" هشدار داد.
مرحوم امام (ره) که این روزها در سوک ربع قرن جای خالی او هستیم یک اصولگرای حقیقی بود که با شناخت صحیح و کامل از "اصول"، گرایش به آنرا تبلیغ کرد و همه ی دغدغه مندان اصلاح و هدایت بشر را به گرد آن فراخواند. اصولی که ریشه در کتاب داشت و سنت. اصولی که بازگشتی بود به بهانه و سبب رسالت. اصولی که ترجمانی بود از "انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق". اصولی که درخت مبارک دین را از چشمه های اخلاق سیراب میکرد و میوه های شیرین انسانیت و عقلانیت و رحمت را بر شاخه های آن می نشاند.
ولی در درون خانواده ی آن امام اصولگرا، تعاریف و معانی دیگری بر این عبارت پاک بار شد. اصولگرایی شد خاکریزی در مقابل حمله های بیرحمانه ی منافقانی که علم اصلاح برداشته بودند و در قلب بیمارشان غایتی جز افساد نمی پروراندند. اصولگرایی شد اردوگاهی به وسعت دینمداران و دینورزانی که همان اصول امام شان را پی جو بودند و سینه های ستبرشان را در برابر تیرهای سم آلود دوچهره گان غربزده سپر کرده بودند.
آنچه که اما امروزه باید مورد توجه دقیق و بی اغماض قرار گیرد نصب تابلوهای هشدار در برابر اصولگرایانی است که گاه با سرعتی غیر مجاز در جاده اصولگرایی به پیش میروند و دقت را فدای سرعت و مصلحت وقت را قربانی مصالح اصولی می کنند. مرور اصول و جدانشدن از منابعی که مرجع اصول می باشند تمرینی است که هر اصولگرای متدین باید روزانه انجام دهد تا خدای نخواسته با زاویه های کم و ناچیز، پس از طی مسیری طولانی به دره های عمیق بی اخلاقی و انحراف سقوط نکند.
رعایت اخلاق، چنانچه پیشتر اشاره شد، هدف انحصاری بعثت رسول اکرم (ص) و اصلى ترین اصلی است که یک اصولگرا ملزم به پایبندی آن است. پرهیز از نقل مطالب بی پایه، توسل به اتهام های بدون قابلیت اثبات،ریزنمایی محاسن حریف و درشتنمایی معایب او و خروج از مدار انصاف و چندین و چند اصل اساسی اخلاق اسلامی است که تعریف گرایش به اصول و منشور اصولگرایی است.
در خاتمه، بنابر ضرورتی لازم میدانم از واقعه ای که سبب تحریر این نوشتار شد ذکری نمایم.
در آغازین روزهای سال 93 خبری گزارش شد مبنی بر دعوت یکی از نمایندگیهای خارج از کشور از یک "زن خواننده ی معلوم الحال" و شرکت او در مراسم نوروز سفارت و در پایان، گرفتن عکس یادگاری بانوی کذایی با جناب سفیر. از آنجا که اینجانب با شخص سفیر رفاقت دیرین دارم و هم از آنجا که این اتهام به یکی از نمایندگان جمهوری اسلامی وارد شده بود، بیدرنگ به تفحص برآمدم که قضیه چیست. مطالبی را از هر گوشه یافتم تا آنکه در اثنای حضور آن برادر ارجمند و اصولگرا در کشور، از خود ایشان استفسار نمودم. توضیحات کاملا مستدل و قابل درک بود و یکصد و هشتاد درجه با آنچه فتنه افروزان وهابی ادعا کرده بودند تفاوت داشت. قلبم آرام گرفت و بر روش های ماکیاولیایی خبرسازان صهیونیزم سعودی ادای دین (!) کردم. ضمن اینکه از دوست سفیر نیز پرسیدم "آیا در زمینه ی دعوت قاریان آن کشور به جمهوری اسلامی هم تلاشی نموده اید؟" که با تبیین زحماتشان، خبر خوش دیگری را دادند که از همینجا از وجود پربرکتشان تشکر می کنم. مطللب برای من حل شد و گذشت. تا اینکه چند شب پیش و ضمن تورق وبگاه های خبری اصولگرا، به خبری برخوردم که در اثنای آن و به طرز زیرکانه و دور از تقوایی، اشاره ی مجدد شده بود به آنچه که زاییده ی وبگاه "العربية" بود و ماجرای اتهام به جناب سفير. برآشفتم كه اين دیگر چه بازی کثیفی است و چرا وبگاه مدعی اصولگرایی چنین بی اخلاقی و اصولزدایی می کند! دوستی که برآشفتگی مرا دید توجهم را به این موضوع جلب کرد که نقل این خبر توسط آن وبگاه، از خبرگزاری فارس بوده و جنابعالی زود قضاوت کرده ای. شرمنده شدم وبلافاصله به وبگاه خبرگزاری فارس رفتم و اصل خبر را یافتم. با منظره ی هولناکی مواجه شدم. خبر، طابق النعل بالنعل منقول از خبرگزاری فارس بود مگر جمله ی معترضه ای که در میانه آن گنجانده شده بود و با طرز موذیانه ای اشاره به "دعوت سفیر از خواننده ی معلوم الحال" کرده بود...جای شرمندگی نبود. وبگاه اصولگرا، دسته گلی به آب داده و مرتکب خطایی شده بود که توجیهی نداشت جز بی اخلاقی رسانه ای.یاد شعر سعدی افتادم:
تو که قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی...
و بر مظلومیت اصولگرایی تاسف خوردم. طرفه آنکه توجه به این نکته ضروری است که با دیدن چنین اصولزدایی باید بهوش باشیم که اگر با "دوست" چنین می شود با "دشمن" چه خواهد شد و تا چه اندازه بر اخبار و گزارش های این وبگاه می توان اعتماد کرد، که اميرالمؤمنين (ع) فرموده اند:
و قال ع:
إذا كان في رجل خلة رائقة فانتظروا أخواتها.
اگر در كسي صفتي شگفت ديديد، منتظر صفات همانند آن باشيد. "حكمت 437 نهج البلاغه"
والسلام
گرایش به كدام اصول
محمد مهدی وكیلی
۱۳۹۳/۳/۱۷