نسخه چاپی

منتظر كدام دجال هستیم؟

حجت الاسلام عالی

در روایات اهل‌بیت(ع) و بیشتر از ما در روایات و مجامع روایی‌ اهل سنت و در دیدگاه مسیحی‌ها هم پدیده‌ای به نام دجّال ـ قبل از آمدن منجی ـ هست.

مسیحی‌ها منجی را حضرت مسیح(ع) می‌دانند، دجّال را هم به اسم دجّال نمی‌دانند، بلکه به نام Antichrist ـ موجودی که ضد مسیح
است ـ می‌دانند، اما در روایات اسلامی چه در روایات شیعه و چه در روایات اهل سنت به عنوان دجّال معرفی شده است.

تقاضا می‌کنم به پنج خصوصیت دجّال توجه بفرمایید. در روایات شیعه هست که دجّال موجودی یک چشم است که از مادری یهودی به دنیا می‌آید، غذایش به اندازه کوه است، فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می‌گیرد، فریادش «انا ربکم الاعلی» است و فریاد خدایی سر می‌دهد. در روایات بیش از این موارد ذکر شده است، ولی فعلاً این پنج نکته را در نظر بگیرید.

وقتی این علائم را می‌بینید باورتان نمی‌شود قرار است چنین موجودی بیاید. باورکردنی نیست یک انسان یک چشم که غذایش به اندازه یک کوه است. اصلاً شدنی نیست، اما بعضی‌ از محققین مثل مرحوم شهید صدر در ويژگي‌هاي‌ موسوعه‌ تاريخي‌ امام‌ مهدي(ع) احتمال بسیار معقول و منطقی در رابطه با دجال داده است. در آنجا می فهمیم که با توجه به آن احتمال نه فقط دجّال امکان‌پذیر است، بلکه آمده و حتی وقوع پیدا کرده است.

مرحوم شهید صدر می‌گوید دجّال که اهل‌بیت خبرش را به ما داده‌اند که خواهد آمد و فتنه و فسادش شرق و غرب عالم را می‌گیرد، معلوم نیست الزاماً یک انسان باشد که وسط پیشانی‌اش یک چشم دارد تا تو باورت شود. در روایات نداریم که انسان است، اتفاقاً در بعضی از روایات قرائنی هست که انسان نیست، در برخی روایات در باره دجّال داریم که «اَمْرٌ» یعنی یک چیزی است، کلمه چیز راجع به ذوی‌العقول و انسان به کار نمی‌رود، بلکه یک چیزی است. مرحوم شهید صدر می‌گوید دجّال یک جریان فرهنگی فاسد است که در آخرالزمان توسط دستگاه ابلیس تولید می‌شود. دجال جریان فرهنگی و فاسد یک چشم است و فقط چشم دنیابین و مادی دارد، چشم ملکوتی و خدایی ندارد، هویت انسان را فقط در شکم و شهوت تعریف می‌کند، تمام همّ و غمش تأمین این غرایز است. او یک چشم است و از مادری یهودی به دنیا می‌آید، یعنی این فرهنگ را یهودی‌ها تولید می‌کنند.

ما خیال کردیم قرآن با ما شوخی می‌کند که فرمود: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ» شدیدترین دشمن مسلمین و مؤمنین که در طول تاریخ در مقابل انبیا همیشه مانع، لجوج و سد راه بودند یهودیان‌اند که امروز در قالب نژادپرست‌های صهیونیست هستند و فقط خود را آدم می‌دانند و بقیه را آدم نمی‌دانند. این فرهنگ یک چشم توسط آنها تولید می‌شود. کتابی به نام «کنترل فرهنگ» نوشته یک آمریکایی به نام ادوارد برمن وجود دارد که خواندنی است. وی در زمان بیل کلینتون معاون وزارت آموزش آمریکا بود. اولاً او مسلمان نیست که بگوییم روی تعصب این کتاب را نوشته، بلکه مسیحی است. ثانیاً آدم بی‌اطلاعی نیست، چون معاون وزیر بود. وی این کتاب را به صورت مستند و با مدارکی که در اختیار داشته نوشته است. اسم کتاب «کنترل فرهنگ» گویای مطالب آن است. در این کتاب با استفاده از مدارک نشان می‌دهد در حال حاضر چه کسی فرهنگ را در دنیا کنترل و مدیریت می‌کند و ابزارهای مهم تولید فرهنگ، خبر و هنر در دست کیست؟ در جاهایی با اسامی و در جاهایی با مدارکشان ذکر کرده است.

یک مشت صهیونیست مسیحی یا یهودی با ثروت‌های نجومی، فرهنگ را تولید می‌کنند. بی‌حیایی، بی‌عفتی و بی‌غیرتی با جذاب‌ترین ابزارها، به‌خصوص با هنر تولید و به دنیا صادر می‌شود. در هالیوود که حدود 80 درصد سینماهای دنیا را تغذیه می‌کند، هفت کمپانی بزرگ در کنار هم قرار گرفته‌اند که یک فیلم خنثی ندارند، یعنی فیلمی که پیام نداشته باشد. آنها که بیکار نیستند برای تفنن و سرگرمی فیلم بسازند. در تمام فیلم‌ها پیام‌هایشان را در قالب تصویر ـ که گویاترین زبان است ـ تبلیغ و به دنیا صادر می‌کنند. رؤسای هر هفت شرکت هالیوودی ـ که زندگی‌نامه‌هایشان هم محرمانه نیست ـ یهودی‌ و صهیونیست‌اند. فیلم های جذابی می‌سازند که جوان پای آن هیپنوتیزم می‌شود. از آن فیلم دو عنصر خشونت و هرزگی یا شهوات جنسی را که حذف کنید، دیگر فیلم جذابیتی ندارد.

مرحوم شهید صدر می‌گوید این که در روایات ما گفته می‌شود غذای دجّال به اندازه یک کوه است، یعنی برای این که این فرهنگ فاسد یک چشم تولید شود، هزینه انبوهی نیاز دارد. غذا یعنی هزینه‌اش‌ و باید برایش هزینه انبوهی صرف شود که این کار را می‌کنند. مثل ما نیستند که بلد نباشند و آخرین ردیف‌های بودجه را به کار فرهنگی اختصاص بدهند و هر جا کم می‌آورند از آن بزنند. آنها خرج می‌کنند. برنامه ای در صدا و سیما آمار هزینه‌هایی را که برای فیلم «300» شده بود، ارائه می‌داد. واقعاً مخارجی که کرده بودند بهت‌آور بود. میلیون‌ها دلار صرف فیلمی کرده بودند که ایرانی‌ها را یک قوم وحشی معرفی کند.

از دیگر مشخصات دجال آن بود که فتنه و فساد آن فرهنگ شرق و غرب عالم را پر می‌کند. نکرده است؟ خانه‌های محبان اهل‌بیت علیهم السلام را هم گرفته است. شاید ـ تأکید می‌کنم شاید ـ یکی از معانی حدیث متواتری که شیعه و سنی نقل کرده‌اند باشد که امام زمان(عج) وقتی تشریف می‌آورد که ظلم فراگیر شده است. نمی‌فرمایند همه ظالم شده‌اند، ظالم فراگیر نشده، بلکه ظلم فراگیر شده است. مهم‌ترین مصداق ظلم در فرهنگ قرآن شرک است. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ». یک فرهنگ شرک‌آلود همه جا را می‌گیرد. چه بسا مؤمنینی که بر زبانشان یا حجه ابن الحسن عجل علی ظهورک هست دارند با همان فرهنگ زندگی و کاسبی می‌کنند و روابط، مناسبات، تربیت‌ها و آموزششان با فرهنگ شرک‌آلود است.

مگر الان متدینین ما این جوری نیستند؟ معمولاً علوم انسانی ما را متدینین‌مان می‌خوانند. علوم انسانی هم معمولاً ترجمه شده است و خودمان آن را تولید نکرده‌ایم و مربوط به فرهنگی است که مبنای آن کنار گذاشته شدن خداست و قرار نیست از وحی چیزی را در مسائل انسانی و شناخت انسان بگیرد. اصلاً مسائل وحیانی را علم نمی‌دانند و کنار گذاشته می‌شوند.

در روایات اهل‌بیت(ع) پنجمین علامت دجّال این است که فریادش «انا ربکم الاعلی» است و فریاد خدایی سر می‌دهد. بعد از رنسانس خدا کنار زده شد. نیچه از کسانی است که صاحب مکتب ابرمرد در اخلاق است. نیچه در تاریخ فلسفه داستان معروفی به نام مرگ خدا دارد. نیچه در این داستان کوتاه پیامی را منتقل می‌سازد.

لزوماً داستان نباید واقعیت داشته باشد و ممکن است تخیلی باشد، اما پیام داستان بسیار مهم است. داستان این است که روزی کسی با چاقویی خونین در دست در حالی که آستین‌هایش را هم بالا زده بود، وسط میدان شهر آمد و گفت: «مردم! می‌دانید امروز چه خبر شده است؟» همه دورش حلقه زدند و جمع شدند. او ایستاد تا همه مردم جمع شوند و سپس گفت: «مردم! من با این چاقو خدا را کشتم. بروید هر کاری دلتان می‌خواهد بکنید». پیام و قصدی که نیچه از این داستان دارد این است که این داستان زمان ما ـ منظور زمان خود نیچه در اواخر قرن نوزدهم میلادی در آلمان ـ است که خدا در زندگی مردم حضور ندارد، به تعبیر او خدا مرده است، خدا را کنار زده‌اند‌ و خدا به حاشیه رانده‌ شده است و در زندگی جدی مردم حضوری ندارد. خیلی هنر کنند روزهای یک‌شنبه به کلیسا بروند و در اتاق‌های اعتراف، توبه و استخوان سبک کنند، اما در زندگی جدی مردم دین و خدا حضور ندارد و به تعبیر نیچه خدا مرده است. در آن فرهنگ خدا و دین کنار زده شده‌اند، چه چیزی جای خدا نشست؟ خودم! خود انسان جای خدا نشست. خودش ترسیم می‌کند که خوب و بد چیست؟ خود من حقوق را تعریف می‌کنم، چه چیزی حق است و چه چیزی باطل؟ نیازی به دین نیست، در همه عرصه‌های زندگی خودم همه چیز را تعیین و تعریف می‌کنم، در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، دانشگاه، تربیت و هیچ جای زندگی احتیاجی به خدا نیست. خود انسان مدیریت زندگی‌اش را به عهده می‌گیرد.

زیربنای تفکر غرب اومانیسم و همین است که انسان محور همه چیز است و این در تار و پود تمام علومشان رفته است. اولین خشت و سنگ زیرین همه تفکرات اومانیسم است. آیا این همان فریاد «انا ربکم الاعلی» نیست که در آن روایت آورده شده است و فریاد خدایی سر می‌دهد؟ یعنی خدا کنار زده می‌شود و خودم دارم خدایی می‌کنم.

با احتمال بسیار معقولی که مرحوم شهید صدر داده است، منتظر کدام دجّالیم؟ البته ایشان قطعیت را مطرح نکرده، بلکه یک احتمال کاملاً منطقی و معقول داده است، ولی واقعاً احتمال معقولی است. آیا باید منتظر دجّالی باشیم که یک چشم وسط پیشانی‌اش باشد؟ که چه بشود؟ مگر حتماً کسی که دشمن خداست باید ناقص‌الخلقه باشد؟ یا کسی که دشمن اهل‌بیت(ع) است باید یک آدم شش انگشتی باشد و دو تا سر داشته باشد؟ منتظر کدام دجّال هستیم؟ دجّال سر بلند کرده است و دارد درو می‌کند. دوران حیرتی که اهل‌بیت(ع) گفته‌اند شروع شده است، آن دورانی که پیغمبر(ص) فرمود جای ارزش‌ها عوض می‌شود، آغاز شده است.

این را با تمام اعتقادم به اندازه فهمم از مسائل فرهنگی عرض می‌کنم، به‌خصوص نوک پیکان حمله این فرهنگ یک چشم ـ که توسط شیطان تولید شده است ـ به سمت خانواده‌هاست. خانواده باید پاشیده شود. چرا؟ خیلی روشن است. اگر قرار است تربیتی صورت بگیرد، در خانواده است و اگر تربیتی در آن صورت نگیرد، کجا قرار است انجام شود؟ از این رو نوک تیز حمله پیکان آنها به سمت خانواده‌هاست.

لذا در روایات ما که آسیب‌های آخرالزمان را تفسیر می‌کنند و در بعضی از پایان‌نامه‌ها، درصد آسیب‌های مربوط به خانواده و ناهنجاری‌های مسائل تربیتی و اخلاقی در آخرالزمان از همه بیشتر است. «تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاء بِالرِّجَالِ»، مردان شبیه زنان و زنان شبیه مردان می‌شوند. «يَكْتَفِيَ الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ»، مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می‌کنند که همان بحث همجنس‌گرایی است. «ظَهَرَ الْعُقُوق»، عاق شدن زیاد می‌شود، هم بچه‌ها عاق والدین می‌شوند و هم والدین عاق فرزندان. عقوق دو طرفه است، عاق شدن فقط عاق والدین نیست. هم فرزندان احترام والدین را حفظ نمی‌کنند، طوری که مورد نفرین و عاق شدن والدین قرار می‌گیرند، هم والدین وظیفه‌ای را که در قبال فرزندانشان باید انجام بدهند، انجام نمی‌دهند و عاق فرزندان می‌شوند. پیغمبر(ص) فرمود همان طور که عاق والدین داریم، عاق فرزند هم داریم، ولو به حرمت پدر و مادرش به زبان جاری نمی‌کند و هیچی نمی‌گوید، اما در خودش می‌شکند و می‌ریزد. آنجایی که پدر و مادر وظیفه‌ای را که به عهده‌شان هست انجام ندهند، عاق فرزندان می‌شوند.

بسیاری از آسیب‌ها و ناهنجاری‌های آخرالزمان مربوط به خانواده‌هاست. کاری می‌کنند بچه‌ها به‌جای این که با پدر و مادرشان رفیق شوند، بیشتر با دوست دختر یا دوست پسرشان رفیق می‌شوند؛ به‌جای این که با افراد خانواده و خواهر و برادرهایشان انس داشته باشند، بیشتر با موبایل و کامپیوترش مأنوس شوند و آن وسایل همراه اولش باشند. این اتفاق در حال حاضر دارد می‌افتد. خیلی ساده‌انگاری است بگوییم لازمه پیشرفت است. چه کسی گفته لازمه پیشرفت این است که خانواده‌ها از هم دور شوند و دیگر افراد خانواده حوصله همدیگر را نداشته باشند؟ جوان خانواده حوصله نداشته باشد با پدر و مادرش بنشیند و این طرف و آن طرف برود. این لازمه پیشرفت نیست، بلکه ناهنجاری، آسیب و واژگونی در تربیت است.

می‌بایست متدینین جلوی این قضیه را بگیرند و دور هم جمع شویم و عقل‌هایمان را روی هم بریزیم و کسانی که دغدغه دارند و مدعی‌اند، کاری کنند و یک الگوی تربیت ارائه بدهند که در جایی که می‌شود بچه را حفظ کرد، تربیت شود. در مرحله اول خانه و سپس در خانه دوم که مدرسه است باید کاری کرد، در غیر این صورت کلاهمان پس معرکه است.

شیطان با کسی شوخی ندارد؛ زیر و رویش می‌کند؛ به کسی رحم نمی‌کند؛ ضمن این که شیطان یک موجود تخیلی نیست؛ واقعی است؛ در روایات ما لشکرکشی شیطان ذکر شده است که شیطان گردن بعضی از فرماندهان لشکر و جنودش را که کوتاهی می‌کنند، می‌زند و در زمین زدن انسان‌ها و دین را از آنها گرفتن هیچ مسامحه‌ای نمی‌کند. اگر ما از این طرف کوتاهی کنیم خیلی خسارت می‌بینیم. پیغمبر اکرم(ص) در جمع اصحاب نشسته بود، فرمود وای به حال بچه‌های آخرالزمان از دست پدر و مادرهایشان. «وَیْلٌ لِأُوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ». اصحاب پرسیدند: «مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِین؟» از پدر و مادرهای مشرکشان؟ پیغمبر(ص) فرمود: نه، «مِنْ آبَائِهِم الْمُسْلِمِین». از دست پدر و مادرهای مسلمانشان که به فکر دنیای بچه‌هایشان، کیف، کفش، لباس، کلاس زبان، کلاس کامپیوتر، شنا و... آنها هستند، اگر یک سرفه کنند می‌برندشان دکتر، اما به فکر دین بچه‌هایشان نیستند که وقتی دچار فسادی می‌شوند کاری کنند.

آنچه که پیغمبر(ص) فرمود درست است. در وهله اول متوجه پدر و مادرهاست که اولیای بچه هستند و در وهله دوم متوجه کسانی است که ولی‌اند، مثل اولیای مدرسه. پیغمبر(ص) مسئله تربیتی را متوجه کسانی می‌کند که متصدی‌اند و کاری از دستشان برمی‌آید. شکی نیست که در مرحله اول پدر و مادرها هستند، اما آن کسی که ولایت دارد و کاری از دستش برمی‌آید و کوتاهی کند مشمول این روایت پیغمبر(ص) می‌شود که وای به حال او. آیه‌ای نازل شد در سوره تحریم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا» مؤمنین! هم مواظب خودتان باشید که جهنم نروید و هم مراقب خانواده و بچه‌هایتان. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان آورده‌اید، «قُوا» حفظ کنید، «أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَارًا» خودتان و خانواده‌تان را از آتش.

۱۳۹۳/۳/۲۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...