نسخه چاپی

پاسخ شهیدبهشتی به یك سوال: آیا رهبر و مرجع تقلید باید یك نفر باشند؟

روزنامه جمهوری اسلامی بخشی از پاسخ شهیدآیت الله دكتربهشتی به سوالی در باره مرجعیت و رهبری را به شرح زیر منتشر كرد:

مرجع، رهبر است، اما صرفاً رهبر علمي. اگر منظور از "رهبر"، رهبري علمي است، مرجع رهبر علمي است و اگر منظور، "رهبري اجتماعي" است، در اين صورت "مرجعيت" يك مطلب است و "رهبري اجتماعي" مطلبي ديگر.
رهبري شئون مختلف دارد، يكي رهبري در فتوا كه همان مرجعيت است. ولي رهبري در فتوا، رهبري در همه چيز نيست. پس پاسخ اين است: مرجع رهبر است، ولي رهبر در فتوا و بيان حلال و حرام و مستحب و مكروه و مباح، و اين مستلزم آن نيست كه حتماً اين شخص در جنبه‌هاي ديگر هم رهبر باشد.
مثال: فرق بين يك دبير رياضي خوب در كلاس، و بين يك رئيس دبيرستان خوب در يك دبيرستان چيست؟
يك دبير رياضي خوب، رهبر و راهنماي دانش‌آموزان در آن بخش تخصصي خويش است. ولي يك رئيس دبيرستان اداره‌كننده و رهبري‌كننده عملي كارهاي يك واحد آموزشي است كه كار او در حسن اثر همان دبير رياضي در كلاس هم ميتواند مؤثر واقع بشود. ممكن است كسي هم يك رئيس دبيرستان لايق و هم يك دبير رياضي لايق باشد. هم در كلاس خوب درس بگويد و كلاس را خوب اداره كند، هم مدرسه را خوب اداره كند. اين مثال را گفتم كه در دسترس كوچك و بزرگ باشد. مثال اجتماعي هم بزنم. فرق بين يك حقوقدان و يك رهبر سياسي در جامعه‌هاي غيرمذهبي چيست؟ يك حقوقدان و يك رهبر سياسي در جامعه‌هاي غيرمذهبي چيست؟ يك حقوقدان، كارشناسي است كه در زمينه مسائل حقوقي اظهارنظر ميكند، ولي ممكن است اگر يك جائي، حتي يك اداره حقوقي را هم بدست او بدهند، همان را هم نتواند خوب اداره كند. چه رسد به آن جامعه‌اي كه او در مباحث حقوقي مواد و تبصره‌هاي مربوط به آن جامعه را بيان مي‌كند. در زمينه مرجعيت، مسأله درست همين هست. بسياري از كساني كه از نظر فقاهتي مي‌توانند مرجع تقليد باشند، حتي خانه خودشان را نميتوانند خوب اداره بكنند، چه رسد به حوزه‌هاي علمي.
يكي از آسيبهايي كه بر حوزه‌هاي علمي اسلامي وارد مي‌شود، از همين طريق است كه شرايط مربوط به مرجعيت در فتوا با شرايط مربوط به مديريت حوزه مخلوط شده، چه رسد به مسائل مربوط به رهبري جامعه، آنكه بسيار سنگين‌تر و مشكلتر است. يك استاد دانشگاه خوب و برجستگي او در استادي، هيچ نشانه آن نيست كه رئيس دانشگاه خوبي هم باشد، يا حتي دانشگاه را اداره كند. تازه يك رئيس دانشگاه خوب، موفقيت او در اداره يك دانشگاه هيچ دليل آن نيست كه بتواند يك جامعه بزرگ را در مسيرهاي گوناگون خوب اداره بكند. زيرا هر كدام از آنها يك نوع صلاحيت مي‌خواهد.


بار ديگر سئوال را مطرح مي‌كنم: فرق بين مرجع و رهبر چيست؟ آيا اين دو يكي است؟ مرجع رهبر است، اما در يك زمينه خاص يعني رهبر در فتوا است. بنابراين اگر منظور از اين رهبري، رهبري اجتماعي باشد، مي‌گوئيم دو تا هستند و اگر مطلق رهبري است، مي‌گوئيم ميان اينها اصطلاحاً نسبت به عام و خاص است.
يك رهبر داريم بعنوان رهبر در فتوا، كه به او "مرجع" مي‌گوئيم و يك رهبر داريم بعنوان رهبر در مسائل اجتماعي، كه به او "رهبر" و امام و پيشوا مي‌گوئيم. سئوال بعدي اين است كه اگر دو تا هستند، آيا بايد "دو تا باشند"يا "ميتوانند" دو تا باشند؟ نه خير، لازم نيست دو تا باشد، يك نفر مي‌تواند هم مرجع تقليد و هم امام و پيشواي جامعه باشد، به شرط اينكه صلاحيتهاي لازم براي هر دو مقام را داشته باشد. اين دو سمت مي‌تواند هم در يك نفر جمع شود، و هم در دو نفر.

۱۳۹۳/۴/۸

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...