حسن کربلایی - به گزارش نما ،دوران خدمت ایشان دوران غربت و گمنامی بود.
پس از برکناری داوران استاندار دولت موقت در گیلان که به شدت علیه خط امام و خصوصا شهید بهشتی موضع داشت، شهید انصاری به دعوت دوستش آقای دکتر غفوری فرد به همکاری دعوت شد و در استان گیلان استاندار شد.
درآن زمان امام جمعه رشت آقای لاهوتی بودومشکلات خطی و فکری وی موجب نوعی تقابل با مردم انقلابی شد. گروهکها به شدت فعال بودند و هر روز تحصن، اعتراض و اعتصاب در قابل کارگری بیکاری و… رخ می نمود.
از گروهک ها افراد نفوذی در بعضی دستگاههای امنیتی و حفاظتی استان وجود داشتند.
جو شهر، خیابانها و حتی بعضی مساجد در اختیار منافقین، حزب توده، پیکار و حتی جریانات بیرون استان مثل کومله و دموکرات بود (دکه ها، پرده ها و سخنرانی ها)و…
مدیران استان بعضا از دوران طاغوت باقی مانده و جریانهای فرصت طلب با تغییر شکل و رنگ سعی در اختیار گرفتن مدیریتهای استان داشتند.
نمایندگان مجلس بعضا از جریانهای انحرافی و گروههایی مثل امت بودند.
هنوز پایگاههای ادارات و مساجد و محلات شکل نگرفته بود. و جنگ تحمیلی و فعالیت های ضد انقلاب در ادارات و سازمانها و ترور و تهدید رو به گسترش بود.
در اتاق های دانشگاه گیلان بعضا طراحی هایی برای مقابله مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی در بیرون از مرزهای استان مثل کردستان صورت می گرفت.
و مهندس علی انصاری در چنین شرایطی استاندار گیلان شد.
در این دوره بنی صدر خائن رئیس جمهور بود و او هم همکاری شدیدی با منافقین داشت.
طرد نیروهای ارزشی در سازمانها و نهادها بسیار ملموس بود. هنور بحث تخصص و تعهد مطرح بود و همه جا بحث تخصص یا تدین مدیران مطرح می شد و نیروهای متدین و ارزشی معمولا به گوشه رانده می شدند.
انصاری چند کار را باید انجام میداد:
۱ – حفظ امنیت اعم از امنیت اجتماعی و سیاسی و مرزی و مقابله با تهدیدهایی که همواره در کمین نظام اسلامی بود و البته مقابله جدی با قانون شکنی هاو…
۲ – سازندگی و ترمیم خرابیها و جبران عقب افتادگی های به ارث مانده از رژیم ستم شاهی
۳ – تسلط بر جو مسموم فرهنگی برآمده از فعالیت گروهکها.
در تامین برنامه اول در آنزمان شهید انصاری با دوستان سپاه دست رفاقت داده بود. سردار ربیعی فرمانده وقت سپاه گیلان بود و استاندار را یاری می رساند یار دیگر شهید انصاری مرحوم شهید کریمی دادستان بود. کریمی مدتی فرماندار هم بود.
این سه نفر در مقابله با جریانات محارب و گروهکها و حفظ امنیت استان پرتلاش و کوشا بودند.
البته گروههای پارتیزانی ای هم ازقم آمده بودند و در جنگلهای گیلان به مقابله با گروهک ها پرداختند.
و اما در راستای هدف دوم جهاد سازندگی، بنیاد مسکن، کمیته امداد و هیئت واگذاری زمین نقش اصلی را داشتند.
جناب آقای قانع فر ابتدا در هیئت واگذاری زمین و سپس در جهاد استان بهترین همکاری را با استاندار داشت.
و اما سومین دغدغه فضای مسموم ناشی از فعالیت های گروهکهای ضد نظام، احزاب، گروهها و جریانات بیرون از حاکمیت دغدغه دیگر شهید انصاری بود.
در امورات فرهنگی ضعف های فراوانی در آموزش و پرورش و دستگاههای دیگر هویدا بود. اکیپهای فرهنگی از قم و تهران آمدند آقای دخانچی مدیر کل آموزش و پرورش گیلان از قم آمدند گروه فرهنگی مرحوم جابریان با تعدادی دانشجو و روحانی از قم آمدند و در گامی ارزشی سازمان تبلیغات اسلامی استان گیلان را راه اندازی کردند.
تاسیس تبلیغات استان با همه فعالیت های گسترده و دامنه دارش به تدریج موجب تقویت نیروهای ارزشی شد.
چهره شهر ها و روستاها به تدریج تغییر کرد سخنرانان و اساتید فراوانی از قم و تهران آمدند.
همزمان شهید عضدی به عنوان دبیر حزب جمهوری اسلامی استان گیلان و مجموعه اعضاء و طرفدارن ایشان با یک پیوند عاطفی به همکاری پرداختند و شهید انصاری همه این امور را هدایت میکرد.
شهید انصاری در سخت ترین شرایط قبول مسئولت کرد. در آن زمان پذیرش مسئولیت یعنی آمادگی برای شهادت.
به یاد دارم او هیچگونه ترسی به دل راه نمی داد. پیراهن بدون درجه سپاه را میپوشید و در خیابان قدم میزد. در ۸ تیر ماه سال ۱۳۶۰ هنگامی که خبر شهادت شهید بهشتی منتشر شد همه مردم رشت سرازیر شدند تا در میدان شهدای سرپل ذهاب (شهرداری) با جریان فتنه بنی صدر و نفاق مقابله کنند. شهید انصاری پشت تریبون بالای ساختمان شهرداری قرار گرفت و گفت ای منافقین بدانید ما مسئولین هر روز غسل شهادت می کنیم و ما فرمان فاستقم کما امرت را از مولایمان گرفته ایم و سینه های ما آماده دریافت گلوله های شماست. بسیار صحنه عجیبی بود همه بهت زده و سراسیمه و گریه کنان به میدان شهدای ذهاب آمده بودند و حقیر آن زمان دبیر حزب جمهوری اسلامی گیلان بودم و اداره این تجمع را بر عهده داشتم. جمعیت حاضر بیش از همه به بنی صدر لعنت و نفرین می فرستادند و شهید انصاری نیز البته حملات خورد را روانه بنی صدر و منافقین کرد.
شهید انصاری برای حفظ مدیریت خود به هر کاری دست نمی زد او از طریق تلفن اتاق کارش بارها با بنی صدر درگیری لفظی داشت.
و بنی صدر که رئیس جمهور بود انتظار نداشت استاندارش اینگونه جسارت داشته باشد.
قرار بود هر دو بروند اما چگونه؟
به فاصله چند روز هر دو رفتند بنی صدر با سرکرده منافقین فراری و به سوی خارج از مرزهای میهن اسلامی و انصاری در فاصله کوتاه ۶ روز پس از هفت تیر به سوی دلهای مردم و در آغوش هزاران نفر دلسوخته ای که در مراسم تشیع پیکر پاکش شرکت کرده بودند.
مدیریت او مدیریت پشت میزی نبود همواره بین مردم در روستاها و شهرهای گیلان قدم میزد سالها دور از خانواده زندگی می کرد وقتی هم که آنان را به گیلان آورد، دیری نپایید که رفتن به سوی دیار ابدی را پذیرا شد. ساده و بی آلایش بود خطیب و سخنور بود حماسی سخن میگفت علمی کلام به زبان جاری می کرد و بچه های مذهبی محلات قدیمی رشت هنوز به یاد دارندکه شهید انصاری چگونه مشتاقانه از آنان میخواست آذوفه ها را به درب خانه ضعفا و مستمندان برسانند.
انصاری عمری کوتاه، مدیریتی مختصر و اعتقاداتی عمیق و آرمانی داشت و با سرعت گوی سبقت را از رقبا ربود. پس از شهادت شهید بهشتی آرام و قرار نداشت و منافقینی که بارها از سخنانش آزرده شده بودند تصمیم به حذف فیزیکی او گرفتند و ما که در صحنه های مختلف در کنار او بودیم و نیروهای ارزشی استان، احساس میکردند با بودن انصاری موفقیت های چشمگیری به دست آمده ناگهان با خبری روبرو شدیم و آن اینکه منافقین در صبحگاه چهاردهم تیرماه ۱۳۶۰ استاندار گیلان و معاونش نورانی را در نزدیکی میدان سید جمال الدین اسد آبادی (سبزه میدان)به شهادت رساندند.
همه شتابان خود را به استانداری سابق گیلان رساندند و آماده تشییع پیکر پاکش شدند و از استانداری تا میدان شهدای ذهاب رشت که ۷ روز پیش همه سخنان انصاری را از بلندی و بلندگو شنیده بودند تجمع کردند تا برای او و این بار در رثایش با امام امت پیمان بندند. دکتر غفوری فرد رفیق و یار قدیمی شهید علی انصاری سخنرانی کرده و از خوبی های آن یار سفر کرده گفت و خانم شهید انصاری نیز از مردم تقدیر نمود و باز ما ماندیم و کوله باری از مسئولیت هایی که میبایستی بر دوش می کشیدیم و می کشیم. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا.
نویسنده: دبیرسابق حزب جمهوری در استان گیلان
به یاد استاندار شهید و منافق شناس
هر روز غسل شهادت می كنیم
شهید انصاری پشت تریبون بالای ساختمان شهرداری قرار گرفت و گفت ای منافقین بدانید ما مسئولین هر روز غسل شهادت می كنیم و ما فرمان فاستقم كما امرت را از مولایمان گرفته ایم و سینه های ما آماده دریافت گلوله های شماست.
۱۳۹۳/۴/۱۵