نسخه چاپی

ظلم مضاعف در حق مظلومان خیابانی!

عکس خبري -ظلم مضاعف در حق مظلومان خياباني!

ساعت ده شب است؛ چند دختر بچه و پسر بچه هفت هشت ساله اتوبوس را روی سرشان گذاشته‌اند تا شاید خستگی كار و كاسبی در خیابانهای دور و اطرافمان از یادشان برود. می‌دانیم كه گناه دارند و طفلكی هستند و... اما ما هم مثل راننده اتوبوسی كه موقع كرایه گرفتن این كودكان را نمی‌شمرد، یادمان می‌رود كه چه باید بكنیم؛ همین مایی كه در لبای پلیس و قاضی و مسئول هم كه باشیم، در بهترین حالت موضوع كارگران خیابانی را فراموش می‌كنیم!

احساس می‌کنیم که مافیایی در کار است غافل از اینکه اگر احساسمان هم درست باشد، بی‌شک مادری که کودک به بغل روزش را کنار خیابان به گل فروشی شب می‌کند، قطعا مظلوم واقع شده است، چه از طرف مافیای ندیده و چه طرف ما؛ باور ندارید؟

معضل کارگران خیابانی از آن دست آفت‌هایی که است که گسترش شهرنشینی برایمان به ارمغان آورده و عواملی چون توسعه نیافتگی به کمک آمده تا روز به روز بر وسعت آن افزوده شود تا جایی که تقریبا در تمامی شهرهای بزرگ به چشم می‌خورد و دیر نیست که در بقیه مناطق نیز تکثیر شود.

بدین ترتیب خیابان‌های محل تجمع این گونه کارگران روز به روز افزوده می‌شود تا به بهانه فروش گل، بادکنک یا اقلامی از این دست، ذره ذره انسانیتمان به تاراج رفته و دیده‌مان به دیدن این تصاویر عادت کند تا دیگر نتوانیم تشخیص دهیم که درست چیست و نادرست کدام.

اینجاست که ممکن است با دیدن پیرمرد فرتوتی که در چهار راه گل می‌فروشد، یا خرید فال از کودکی که ظاهرش به سیر نمی‌خورد، با این تصور که خرید از آن‌ها به منزله رونق دادن کاسبی ناسالم و سود رساندن به مافیای پشت صحنه است، دلسوزیمان را سرکوب کنیم؛ غافل از اینکه این ویژگی همیشه بد نیست و ممکن است جایی به کار بیاید اما باقیمانده‌ای از آندر وجودمان نداشته باشیم.

اکنون کافی است که بیاد بیاوریم که چند بار دیر وقت شب از خیابانی گذر می‌کرده‌ایم که برای مادری بچه به بغل، کودکی خردسال، پیرمردی خسته و یا جوانی برنا و سالم حکم دکه خرید و فروش یک محصول خاص را داشته اما مافیای ذهنمان مانع از خرید از ایشان شده است؟

و بعد اندکی تامل به یادمان خواهد آورد که نمی‌دانیم تعبیر دست‌های سودجوی پشت پرده از کجا به ذهنمان رخنه کرده است که قادر به اتخاذ تصمیمی خارج از این دایره فعلی نیستیم؟

گویی انگار که سپری یافته‌ایم تا به کمک آن کلیه انتقادهای احتمالی در مرود کمک نکردن به مستضعفین را دفع کنیم، بدون اینکه اندیشه‌ای در میان باشد.

بدین ترتیب کافی است تا امثال ما و شمایی به جایی برسند تا هرچند سال یکبار هم که کارگران خیابانی به چشمان آمدند، طرح مقابله با آن‌ها را مد نظر قرار دهند؛ گویی به قول آن عضو انجمن حقوق کودک، کودکان کار (جامع‌تر بخوانید تا کارگران خیابانی برایتان تداعی شود) به چشم مبلمان شهری نگریسته می‌شوند؛ مبلمانی که فرسوده هستند و منظر شهر را تیره و تار کرده‌اند و لازم است جمع شوند!

البته این نگاه مبلمان وار هم ایام خاصی از سال بروز می‌کند وگرنه بیشتر زمان‌ها، پلیس هم که باشیم یادمان می‌رود وظایفی در برابر این مظلومان داریم؛ یادمان می‌ماند که باید با سگ گردانی و بد حجابی مقابله موثر کنیم اما سابقه تاریخی هم ندارد که به دنبال مافیای سود برنده از کارگران خیابانی طرح نیمداری را به اجرا گذاشته باشیم.

در این نسیان عمومی، دادستان‌ها هم مثل ما هستند! هر چه از کنوانسیون‌های بین المللی حقوق کار به امضا رسانده باشیم هم اسیر دست مجریانی از جنس خودمان هستند تا کماکان به عده‌ای در خیابان‌هایمان ظلم شود و نهادهای عام المنفعه و خیریه رنگ ببازند که «اگر خیری داریم و کارکرد دارند، چرا گدا هم داریم و هم این همه گدای گل فروش؟!»

می‌گوییم که گدا‌ها متوسط اغلبشان درآمد خوبی دارند ولی نمی‌گوییم با کدام کار پژوهشی به این آمار رسیده‌ایم و اگر رسیده‌ایم، چرا اقدام تنبیهی برایشان در نظر نگرفته‌ایم؟

تصور می‌کنیم که باند هستند اما هیچ شده که به دنبال کشف این باند‌ها برویم تا دست کم خیالمان از بابت انجام وظیف راحت باشد؟
اصلا ما که یادمان رفته نهاد نظارت بر این معضل کجاست. آهای مسئولینی که وظیفه دارید، گوشه‌ای یادداشت کنید «معضل کارگران خیابانی راهکار نیاز دارد» تا ظلم مضاعفی که به امثال مادری که بچه بغل گلفروشی می‌کند یا کودکی که به جای بازی فال فروشی می‌کند یا ... روا داشته می‌شود، یادتان نرود!

۱۳۹۱/۳/۵

اخبار مرتبط
نظرات کاربران
نام :
پست الکترونیک:
نظر شما:
کد امنیتی:
 

آخرین اخبار...