به گزارش نما، دور تازهای از حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه آغاز شده است. این حملات که به بهانهی ناپدید شدن سه نوجوان یهودی شروع شد، منجر به چرخهای از خشونتها بین دو طرف اسرائیلی و فلسطینی شده که با دخالتهای گستردهی ارتش اسرائیل به نوار غزه، موج جدیدی از خشونتهای این رژیم علیه فلسطینیان را شکل داده است.
شواهد نشان میدهد که اسرائیل عزم خود را جزم کرده تا به بهانهی خونخواهی سه نوجوان یهودی، حلقهی محاصرهی نوار غزه را تنگتر سازد و از این طریق، فشارها بر گردانهای مقاومت را با حملات هوایی تشدید کند.
در وضعیت کنونی که جهان عرب درگیر بحرانهای سوریه، عراق و لبنان است و در شرایطی که دولت اوباما نشان داده است تمایل چندانی به درگیری بیشتر در بحرانهای خاورمیانه ندارد، اسرائیل فرصت را غنیمت شمرده تا از طریق حملات گسترده به مواضع گردانهای مقاومت، تا حد امکان توان تسلیحاتی و موشکی آنها را تضعیف کند. بسیاری از مقامات ارتش اسرائیل معتقدند به دنبال بحران سوریه، این کشور بسیاری از موشکهای کوتاهبُرد و میانبُرد خود را برای گردانهای مقاومت در نوار غزه فرستاده است تا بازدارندگی نیروهای مقاومت را در برابر اسرائیل افزایش دهد. این در حالی است که خلع سلاح شیمیایی سوریه، مهمترین عامل بازدارندگی جهان عرب در برابر اسرائیل را از معادلات قدرت دو طرف حذف کرد.
آنچه در این نوشتار کوتاه به دنبال بررسی آن هستیم، این مسئله است که (فارغ از اظهارنظرها و دلایل مطرحشده از سوی مقامات اسرائیلی) چه عواملی باعث شده اسرائیل دور تازهای از تجاوزات به مردم فلسطین را آغاز کند؟ و اینکه هدف نهایی اسرائیل از این حملات چیست؟
در پاسخ به پرسش نخست میتوان گفت که ناآرامیهایی که در جهان عرب رخ داده و برخی از کشورهای اصلی جریان مقاومت را درگیر خود ساخته است، فرصت مناسبی را در اختیار اسرائیل قرار داده تا هدف نخست خود، یعنی حذف جنبش مقاومت حماس و شکست دولت وحدت ملی فلسطینی را در پناه درگیریهای پیشآمده عملی کند و در پاسخ به پرسش دوم، میتوان گفت که هدف نهایی اسرائیل، حذف محور مقاومت در کل منطقه است.
بحرانهای منطقهای، اسرائیل و مخالفت با دولت وحدت ملی فلسطینی
در بررسی عوامل و دلایل حملهی اخیر اسرائیل به سرزمینهای اشغالی، باید کمی به عقبتر برگشت و به مسئلهی نزدیکی سازمان آزادیبخش فلسطین و حماس در چارچوب تشکیل دولت وحدت ملی اشاره داشت. شکست دور اخیر گفتوگوهای صلح که به ابتکار جان کری، وزیر امور خارجهی آمریکا، صورت گرفت، باعث شد دو گروه اصلی فلسطینی اختلافها را کنار گذاشته و با تشکیل دولت وحدت ملی، رویکرد واحدی در قبال تأسیس کشور فلسطینی و برخورد با سیاستهای توسعهطلبانهی اسرائیل اتخاذ کنند.
بحث تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای قبل از 1967 به پایهی اصلی گفتوگوها بین طرفهای فلسطینی و اسرائیلی تبدیل شده است، ولی اسرائیل هربار با کارشکنیهای مختلف و توسعهی شهرکهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی، مانع از به نتیجه رسیدن گفتوگوهای صلح شده است. شکست دور اخیر گفتوگوهای دو طرف، که با تلاشهای 9ماههی جان کری، وزیر امور خارجهی آمریکا، صورت گرفته بود، انتقادات زیادی را علیه طرف اسرائیلی مطرح کرد. به دنبال این امر، بسیاری از کشورهای اروپایی، تحت فشار افکار عمومی، اعلام کردند شرکتهای اسرائیلی که در شهرکهای یهودی واقع در سرزمینهای اشغالی 1967 فعالیت میکنند را تحریم میکنند و مانع از دادوستد شرکتهای متبوعشان با ساکنان این شهرکها میشوند. این اتفاقات فضای مناسبی برای مانور طرف فلسطینی مهیا ساخت. طرح تشکیل دولت وحدت ملی در چنین فضایی مطرح شد و اسرائیل هم بهخوبی میدانست پیشبرد این طرح در برههی کنونی چه خطراتی برای آن خواهد داشت.
از همان نخستین روزهای شروع گفتوگوهای ملی، اسرائیل تمام تلاش خود را به کار بست تا با ایجاد موانع مختلف، مانع از پیشرفت این گفتوگوها شود و حتی تا جایی پیش رفت که مجوز عبور و مرور آزادانهی برخی از اعضای ردهبالای سازمان آزادیبخش فلسطین به خارج از کرانهی باختری را نیز لغو کرد و در نشستی که برای تشکیل کابینهی دولت وحدت ملی در رامالله برگزار شد، مانع از حضور نمایندگان حماس در کرانهی باختری شد. اما با همهی این فشارها، کابینهی فلسطینی در خردادماه تشکیل شد و به دنبال آن، این کابینه در تلاش برای مهیا ساختن شرایط برگزاری انتخابات مجلس دولت فلسطینی است.
تحولاتی که در عراق رخ داد، فضای مناسبی در اختیار اسرائیل قرار داد تا با دامن زدن به بحرانهای منطقهای، افکار عمومی را از مسئلهی فلسطین به سمت عراق منحرف کند و از این طریق، برنامههای خود برای جلوگیری از روند تشکیل دولت وحدت ملی فلسطینی را عملی سازد. به دنبال بحرانی شدن وضعیت سیاسی-امنیتی در عراق، تلاشها برای سرنگونی دولت مالکی و کاهش قدرت شیعیان و به دنبال آن، کاهش قدرت منطقهای ایران، سرعت گرفت. مطرح شدن بحث استقلال منطقهی اقلیم خودمختار کردستان، وضعیت را بهمراتب برای اهداف منطقهای اسرائیل آمادهتر ساخت. بر همین اساس بود که به دنبال اظهارنظرهای استقلالطلبانهی مقامات اقلیم خودمختار کردستان، بنیامین نتانیاهو در یکی از نادرترین اظهارنظرهای مقامات اسرائیلی درباره کشورهای اسلامی، از استقلال منطقهی اقلیم حمایت کرد و آن را جبههی معتدلی در مقابل دو جبههی افراطی داعش سنی و ایران شیعی نامید که باید به تقویت آن پرداخت.
تحولات عراق دو نتیجهی مثبت برای اسرائیل به همراه داشت: یکی همانگونه که گفته شد، تضعیف دولت شیعی و بیثباتی در عراق و به دنبال آن، دامن زدن به جنگ فرقهای در این کشور و دوم، سرگرم شدن مهمترین کشورهای مخالف اسرائیل، از جمله ایران، به مسئلهی عراق و انحراف افکار عمومی جهان عرب از مسئلهی فلسطین بهسوی بحرانهای تروریستی در عراق، سوریه و لبنان.
نمیتوان بهصراحت گفت که اسرائیل پشت پردهی حملهی داعش به عراق قرار دارد یا خیر، اما میتوان ادعا کرد که حملهی داعش به عراق، فرصت مناسبی در اختیار دولت نتانیاهو قرار داد تا از وضعیت بهوجودآمده بهترین بهره را در راستای سیاستهای توسعهطلبانهی خود ببرد. به همین خاطر است که بسیاری از تحلیلگران مدعی هستند برندهی اصلی بحران عراق، رژیم اسرائیل است.
بنابراین میتوان گفت با توجه به اینکه تلاشهای اسرائیل برای حذف جریان مقاومت و ممانعت از تشکیل دولت وحدت ملی توسط گروههای فلسطینی تاکنون با شکست مواجه شده است، بحران اخیر عراق و تبعات پُردامنهی آن، فرصت مناسبی در اختیار اسرائیل قرار داده است تا با توجه به درگیری کشورهای اصلی منطقه در این بحران و انحراف افکار عمومی به سمت عراق و بحران گسترش تروریسم در خاورمیانه، اهداف خود برای ناکامی تشکیل کشور فلسطینی را عملی کند.
ممانعت از تشکیل دولت وحدت ملی در فلسطین و حذف جریان مقاومت بهعنوان هدف کوتاهمدت اسرائیل بهشمار میآید. این رژیم اهداف بلندمدتی نیز در محاسبات منطقهای خود دارد که تحولات اخیر میتواند مقدمهای برای دستیابی اسرائیل به اهداف بلندمدتش در خاورمیانه باشد.
شکست جریان مقاومت بهعنوان هدف بلندمدت اسرائیل
بنیامین نتانیاهو در پاسخ به انتقادات زیادی که از سوی جامعهی بینالملل از وی در خصوص توقف حملات به مناطق فلسطینی میشود، گفته است تا زمانی که حماس به حملات موشکی خود ادامه دهد، هیچ فشاری نمیتواند مانع از تداوم حملات به مناطق فلسطینی شود. این گفته نشان میدهد که اسرائیل به بهانهی حملات موشکی حماس تمام تلاش خود را برای از بین بردن ظرفیت مقاومت این سازمان به کار برده است و برپایهی برآوردهای احتمالی مقامات اسرائیلی، وضعیت کنونی، بهترین فرصت برای حذف حماس از معادلات مقاومت است.
یکی از فشارهایی که اسرائیل تلاش داشت بر گفتوگوهای وحدت ملی بین سازمان آزادیبخش فلسطین و حماس وارد سازد، این مسئله بود که حماس یک سازمان تروریستی است و تا زمانی که این سازمان سلاحهای خود را به زمین نگذارد، اسرائیل دولت وحدت ملی را به رسمیت نمیشناسد و مانع از تشکیل هر دولتی میشود که یک پای آن سازمان حماس باشد.
اما شواهد نشان میدهد اسرائیل به چیزی فراتر از این میاندیشد. گسترش تروریسم در منطقه، در پی بحران سوریه و حمایتهای کشورهایی مانند عربستان، ترکیه، قطر، امارات متحدهی عربی و کویت به همراه کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا از این تروریستها در جنگ علیه بشار اسد، شرایط جدیدی را در خاورمیانه ایجاد کرده است.
بحران سوریه فضای مناسبی را در اختیار کشورهای محافظهکار عربی و همپیمانان غربی آنها قرار داد تا از این طریق، یکی از حلقههای اصلی محور مقاومت را در هم شکنند. تمام تلاش کشورهای حامی تروریستها، حذف یا تضعیف حلقههای محور مقاومت از طریق جنگ نیابتی و با استفاده از ابزار تروریسم است. به همین منظور، به بهانهی حضور حزبالله در سوریه، میبینیم که لبنان نیز به عرصهی حملات و بمبگذاریهای گروههای تروریست تبدیل میشود. به دنبال آن، ما شاهد سرایت بحران به عراق، بهعنوان یکی دیگر از پایههای اصلی محور مقاومت هستیم. بر همین مبنا بود که گروه داعش با حمایتهای مستقیم عربستان و قطر، به استان انبار عراق حمله کرد و در آنجا بنیانهای خود را برای اقدامات بعدی در عراق و سوریه تقویت کرد.
نقطهی اوج این جنگ نیابتی-تروریستی، حملات اخیر داعش در عراق و تصرف مناطق وسیعی در شمال و غرب عراق بود. به دنبال این اتفاق، نخستین جرقههای خودمختاری مناطق سنینشین و استقلال منطقهی اقلیم خودمختار کردستان زده شد و میبینیم عراق در یک وضعیت نسبتاً بحرانی قرار دارد که یکپارچگی سرزمینی آن با چالش تجزیهطلبی گروههای قومی-مذهبی مواجه شده است.
در تمام این بحرانها، اسرائیل یا سکوت اختیار کرده است و یا در خفا به حمایت از گروههای تروریست در سوریه، لبنان و عراق میپردازد. اوج خشنودی اسرائیل از بحرانهای اخیر را در حمایت صریح نتانیاهو از استقلال منطقهی اقلیم کردستان عراق شاهد بودیم.
برخلاف آنچه برخی ادعا میکنند، ایالات متحدهی آمریکا در شرایط فعلی، به دنبال تجزیهی کشورهای خاورمیانه نیست و شاهد بودیم که در پی اعلام مسعود بارزانی، رئیس منطقهی اقلیم خودمختار کردستان، مبنی بر برگزاری همهپرسی استقلال منطقهی اقلیم، جان کری سفری به منطقهی اقلیم داشت و در دیدار با بارزانی، بهصراحت اعلام کرد که در شرایط کنونی، منطقهی اقلیم باید در چارچوب عراق یکپارچه باقی بماند.
با وجود این، اما شواهد نشان میدهد که اسرائیل تنها کشوری است که در شرایط فعلی، از تجزیهی کشورهای منطقه بیشترین بهره را میبرد و همانگونه که شاهد بودیم، نتانیاهو بهصراحت از طرح استقلال منطقهی اقلیم کردستان حمایت کرد. اگر به دقت ملاحظه کنیم، کانون اصلی طرحهای تجزیهی کشورهای منطقه از دیدگاه مقامات اسرائیلی، کشور عراق، سوریه و لبنان است. اسرائیل با تجزیهی این کشورها و بهویژه عراق و سوریه، نه تنها دو کشور قدرتمند عربی را بهشدت تضعیف میکند، بلکه حلقههای محور مقاومت را نیز در هم میشکند.
بنابراین میتوان گفت که در شرایط کنونی، تنها برندهی بحرانهای اخیر جهان عرب، اسرائیل است که در پناه ناآرامیهای ایجادشده، تلاش میکند به جاهطلبیهای منطقهای خود جامهی عمل بپوشاند.
نتیجهگیری
تحولات اخیری که در سوریه، عراق و لبنان شکل گرفته بهترین فرصت را در اختیار طرحهای منطقهای اسرائیل قرار داده و عرصه را برای جولان طرحهای توسعهطلبانهی آن مهیا ساخته است. حملات اخیر اسرائیل به مردم فلسطین را میتوان نقطهی آغازی بر طرحهای منطقهای اسرائیل دانست که به نظر میرسد برپایهی محاسبات مقامات اسرائیلی، شرایط فعلی بهترین فرصت برای پیشبرد این اهداف است. البته باید اضافه کرد که این گفته بدین معنا نیست که اسرائیل با این محاسبات به اهداف خود دست خواهد یافت.
بنابراین میتوان گفت که هدف کوتاهمدت اسرائیل در شرایط کنونی، تشدید فشارها بر سازمان حماس و تضعیف پتانسیلهای تسلیحاتی آن و هدف بلندمدت آن نیز، حذف محور مقاومت و ایجاد آشوب و تجزیه در کشورهای منطقه و تقویت حضور منطقهای خود است.*
منبع: برهان
هدف صهیونیستها ازحمله به غزه چیست؟
هدف كوتاهمدت رژیم صهیونیستی در شرایط كنونی، تشدید فشارها بر سازمان حماس و تضعیف پتانسیلهای تسلیحاتی آن و هدف بلندمدت آن نیز حذف محور مقاومت و ایجاد آشوب و تجزیه در كشورهای منطقه و تقویت حضور منطقهای خود است.
۱۳۹۳/۴/۲۴