شيمون پرز، رئيس سابق رژيمصهيونيستي از همراهي دولتهاي عربي در حمله به غزه تشكر كرد و آن را بيسابقه خواند. شايد برخي گمان كنند كه اين يك جنگ رواني است كه با هدف اختلاف در جهان اسلام عنوان ميشود، اما حقيقت اين است كه پرز از تحقيرشدگي اعراب لذت ميبرد و در قبال اين تحقيرشدگي آبنباتي هم تقديم ميكند. بحران اخير غزه پر تلفاتترين و بزرگترين كشتار فلسطينيان در 70 سال گذشته است.
در هيچ جنگي فلسطينيان يك جا بيش از هزار و 500 كشته ندادهاند و تلفات زنان و كودكان در اين جنگ بيسابقهترين تلفات انساني جهان عرب در دوران مدرن است. حال در قبال اين جنايات هولناك نه تنها رهبران عربي تحريك نميشوند و نه تنها سكوت كردهاند كه در پشت پرده كاري كردهاند كه پرز از آنان تشكر ميكند. حقيقتاً چرا رهبران عربي خفت و خواري خويش را با توليد مسائل فرعي و بيربط مخفي ميكنند و چرا جرئت ندارند كوچكترين موضع سياسي در مسئله فلسطين اتخاذ كنند و چرا صهيونيستها اينقدر نسبت به بيتفاوتي جهان عرب اطمينان خاطر دارند؟ عمده دلايلي كه ميتوان براي آن برشمرد به شرح ذيل است.
1- اعراب در جنگهاي 1949، 1967، 1973 و 1982 به صورت جمعي از معدودي صهيونيست شكست خوردهاند و كابوس آن شكست آنان را از هر گونه تحرك باز ميدارد. شكستهاي پيدرپي آنان را نسبت به عدم توفيق در ميدان نظامي اقناع نموده است كه نبرد نظامي فقط يك دستاورد دارد و آن هم شكست است. اشتباه راهبردي اعراب در اين زمينه اين است كه از تغيير ايدئولوژي مبارزه غافل هستند. آن روز كه پيدرپي شكست ميخوردند به علت اين بود كه ايدئولوژي مبارزه ناسيوناليسم عرب بود و آنان به همراه رهبران ساف براي «وطن عربي» ميجنگيدند. اما پيروزي در جنگهاي 33 روزه، 22 روزه، هشت روزه و جنگ اخير نشان ميدهد كه ايدئولوژي اسلام ميتواند الهامبخش، انگيزهساز و پيشبرنده باشد. قدرت ايدئولوژي اسلام به حدي است كه ميتواند يك گروه چريكي را با سلاحهاي سبك و نيمهسنگين بر يكي از بزرگترين و مجهزترين و با اطلاعاتترين ارتشهاي جهان پيروز كند. بنابر اين اگر اعراب تغيير ايدئولوژي مبارزه را باور كنند در هر جنگي به پيروزي خواهند رسيد.
2- عامل ديگري كه دولتهاي عربي را به سكوت يا همراهي با غاصبان و جنايتكاران تاريخ همراه كرده است، نداشتن پشتوانه مردمي است. آنان بيم دارند با يك حركت كوچك در مسئله فلسطين رشد اسلام دامن خود آنان را نيز بگيرد. بنابر اين مشاهده ميشود كه براي تجهيز و اعزام شهروندان خود به سوريه و عراق بسيار تلاش ميكنند اما هيچ فردي را براي مبارزه در فلسطين ترغيب و تشويق و اعزام نميكنند، هيچ فتوايي در تقديس مبارزه با صهيونيسم در جهان عرب صادر نميشود. اما در مبارزه با دولت عراق و سوريه فتوا صادر و نيروي انساني، پول و تجهيزات توأمان ارسال ميشود.
3- ترس از امريكا از مهمترين عوامل اين سكوت يا همراهي است. البته اين ترس به يك عامل داخلي هم بر ميگردد و آن نبود پشتوانه مردمي داخلي است. اگر كشوري از حمايت ملت خود مطمئن باشد بدون ترديد در مقابل قلدران عالم ايستادگي خواهد كرد و حتي اگر در اين راه تلف هم بشود به عنوان قهرمان و اسطوره ملي و تاريخي در بستر تاريخ ثبت خواهد شد. اعراب ميدانند كه اگر دست از پا خطا كنند خطكشها و استانداردهاي جهانشمول غربي را بالاي سر خود خواهند ديد. اگر اعراب در مقابل صهيونيست اخم يا ترش نمايند بلافاصله از امريكا خواهند شنيد: دموكراسي شما كجاست؟ حقوق بشر كو؟ حقوق زنان را چرا رعايت نميكنيد؟ و چرا به تروريستها كمك ميكنيد؟ بنابر اين براي فرار از پاسخهاي مذكور صورت مسئله را پاك ميكنند و از اول به صورت شفاف خود را درگير مسئله نميكنند تا خواب آشفته نبينند.
4- عامل ديگر حسادت و تحقيرشدگي در مقابل ميدانداري ايران اسلامي است. وقتي ايران فارس و شيعي خود را براي فلسطين سني و عرب هزينه ميكند تحقيرشدگي اعراب بيشتر ميشود و همينجاست كه بهانهها را به ميدان ميفرستند كه اين جنگ نيابتي ايران است و ما به چنين جنگي كمك نميكنيم. باور كنيد اگر تشكر پرز درست باشد،كمك اعراب به آنها صرفاً براي حالگيري از ايران است، نه كمك به تقويت صهيونيستها. آن روي سكه برايشان مهمتر از آينده صهيونيسم است.
5- برخي كشورهاي عربي همچون قطر و عربستان كمكهاي مالي قابل توجهي به فلسطينيان ميكنند اما با آنان شرط ميكنند كه اين كمكها بشردوستانه است و بايد صرف بهداشت و تحصيل و... شود و نبايد در جنگ به كار گرفته شود، لذا اين موضوع هم نشاندهنده تعهد اعراب به غرب مبني بر بيزاري از هرگونه جنگي با صهيونيستهاست. بنابر اين مرجعيت مالي اعراب به مرجعيت اعزام نيروي انساني يا حمايت از جنگ نظامي گروههاي مقاومت تبديل نميشود و علت آن ترس از وارد شدن به ميداني است كه عاقبت تاج و تختهاي موروثي را به باد خواهد داد.
بنابر اين اعراب امروز مأموريت خود را «معكوسسازي تحقير» عليه ايران ميدانند. بدين معني كه تحقير خود در مقابل صهيونيستها را (كه موجب خاطرجمعي صهيونيستها شده است) به لجاجت عليه ايران تبديل كردهاند و به جاي حمايت از منافع اعراب و ضربه به منافع صهيونيسم به دنبال ضربه به منافع ايران و همپيمانان آن هستند. روي ديگر اين سكه نيز تأمين منافع صهيونيستهاست و شايد تشكر پرز از آنان به همين دليل باشد. وقتي سوريه و حزبالله وارد يك جنگ ناخواسته و فرسايشي ميشوند، وقتي عراق در آتش و خون ميسوزد، معنياش آن است كه پول و نيروي انساني اعراب در صدد حذف يا كاهش قدرت مقاومت در مقابل صهيونيستهاست و بايد گفت اعراب در تضعيف جبهه مقاومت در مقابل صهيونيستها قدري توفيق داشتهاند. بنابر اين دليل قدرداني پرز را بايد در اين نقطه فهميد. پرز آدم واقعگرايي است و اين را بارها نشان داده است.
همانگونه كه اعتراف كرد خميني در پشت مرزهاي اسرائيل خيمه زده است، امروز نيز از سران عرب تشكر ميكند. تشكر بابت چي؟ بابت قول سكوت در ماجراي غزه و به راه انداختن جنگ در عراق و سوريه و لبنان براي تحليل رفتن جبهه مقاومت. آقاي پرز قدرداني شما بجاست نمكنشناسي نكردي. رهبران اعراب را خوب تنظيم ميكني و خوب مديريت ميكني. ما در اينجا شما را به عنوان دشمن خود تحسين ميكنيم.
منبع: روزنامه جوان
راز تشكر پرز از سران عرب
عبدالله گنجی
۱۳۹۳/۵/۱۱

