به گزارش نما به نقل از فارس، پایگاه تحلیلی «کانترپانچ» در یادداشتی به قلم «داو لیندورف» تیراندازی به افسران پلیس در دالاس را واکنشی طبیعی از سوی سیاهپوستان آمریکایی در قبال سالها تبعیض و بیعدالتی علیه آنها دانست.
در این یادداشت آمده است: این خبر که در تجمع روز پنجشنبه مردم دالاس با موضوع اعتراض به خشونت و قتل سیاهپوستان توسط پلیس آمریکا، افسران پلیس مورد حمله مسلحانه یک تکتیرانداز قرار گرفته و پنج تن از آنها کشته شدند، یک تراژدی است. قتل هر کسی، چه یک افسر پلیس باشد و چه فردی که به دلیل نقض جزئی قوانین راهنمایی و رانندگی توسط پلیس متوقف شده و سپس با اشتباه افسر که تصور میکرده وی به جای کیفپول قصد آوردن اسلحه را از داخل خودروی شخصیاش دارد، یعنی اتفاقی که در مینهسوتا روی داد، هر دو وحشتناک است.
اما باید به این نکته اشاره کرد که عملکرد مسلحانه پلیس آمریکا که غالبا سفیدپوست هستند علیه سیاهپوستانی که غالبا غیرمسلحند حوادثی را تنها در شش ماه نخست سال ایجاد کرده که به طور طبیعی میتواند زمینه انتقامجویی را در هر فرد یا گروهی فراهم سازد. این سخن برای توجیه اتفاقی که در دالاس رخ داده نیست؛ ما هنوز اطلاعاتی کافی درباره انگیزه و دلایل فردی که در تجمع اعتراضآمیز بسوی افسران پلیس شلیک و پنج تن از آنها را از پا درآورد، در دست نداریم. تنها چیزی که میتوان گفت این است که اگر پلیس آمریکا به رفتار خود با بخشی از جامعه به عنوان دشمنی در میدان جنگ ادامه دهد و اگر نظام حقوقی کشور همچنان به افسران مجوز ضرب و شتم وحشیانه یا قتل افراد بیگناه از جمله کودکان را بدهد، و آنها ( افسران پلیس) برای جنایاتی که مرتکب میشوند ایمنی داشته باشند، ناگزیر باید منتظر واکنشهای خشونتآمیز بود.
ریشه ظهور «جنبش پلنگ سیاه» را به یاد بیاورید؛ جنبشی که در دورهای از آشوبها و ناآرامیهای داخلی در سراسر کشور و در واکنش به توجه دولت فعالیتهای نظامی و اشتغالزایی در نیروهای مسلح به جای رسیدگی به اشتغال جامعه، برنامههای اجتماعی و فقدان اختصاص بودجه به آموزش و پرورش ظهور کرد. پلنگها آشکارا خود را مسلح کرده و به تعقیب گشتهای پلیس در مناطق مسکونی خود پرداختند. آنها بر تصمیم خود برای جلوگیری از اشغال منطقه خود یا سواستفاده از ساکنان توسط پلیسی که از مجازات مصون است، مصمم بودند.
اقدامات جسورانه آنها موثر واقع شد، اما نیروهای سرکوبگر دولت فدرال توانستند این جنبش را از طریق استخدام خبرچین، استفاده از عوامل تحریککننده، حیلهگری و دستگیری و قتلهای دستهجمعی، سرکوب و نابود نماید. در دوره پس از 11 سپتامبر که پلیس وضعیتی نظامی به خود گرفت، شرایط زندگی اقلیتها به وضعیتی بدتر از دهه 1960 تنزل یافت. برنامههای رفاه اجتماعی که در پاسخ به شورشهای 1960 ایجاد شده بود از بین رفت و فقر و ناامیدی در میان این جمعیت گسترده و عمیق شد. قوانین سختگیرانه، زندانهای کشور را مملو از مجرمانی کرد که غالبا غیرسفیدپوست بودند. خشونت در بسیاری از شهرها افزایشی انفجاری داشت و نیروهای پلیس که خود را «افسران صلح» مینامیدند، خود سربازان فعال در درگیریهای خصمانه بودند.
با توجه به این وضعیت آیا بروز پاسخی نظامی به این اوضاع حاکم در شهرها، جای تعجب دارد؟ این گفته توجیه اتفاق خونین دالاس نیست، بلکه توضیح اجتنابناپذیری چنین واکنشی به آن است. شکی نیست که زمزمههایی برای تکرار این حملات شنیده شده، به خصوص علیه پلیس تگزاس که نظامیگری خود را در محلههای با جمعیت اقلیتی بیشتر کرده است. اما این کار اشتباهی وحشتناک خواهد بود. آنچه اکنون هم رنگینپوستان و هم نیروهای پلیس به آن نیاز دارند تقلیل خشونت و استفاده از گفتگو برای حل تنشها توسط رهبران سیاسی میباشد. جامعه آمریکا نیاز دارد ادعای به وضوح غلط خود، یعنی برابری اجتماعی تحت لوای قانون، را اصلاح نماید.
بد نیست توجه داشته باشیم که حمله یک تکتیرانداز به افسران پلیس در دالاس بدترین حمله در حافظه تاریخی کشور محسوب شده که علیه نیروهای پلیس انجام گرفته اما اولین مورد آن نبوده است. در سال 2011 در هوستون نیز شاهد اتفاقی مشابه حمله دالاس بودهایم. در تفاهمنامهای که از اداره FBI در هوستون به اداره ستاد ملی در واشنگتندیسی ارسال شده، آمده است: «اطلاعات حاکی از طراحی و آمادگی برای تیراندازی تکتیراندازها در هوستون، تگزاس میباشد؛ البته در صورت لزوم. بر اساس بخش دیگری از اطلاعات، تکتیراندازها در نیویورک و سیاتل برنامهای مشابه نیز در هوستون، دالاس، سانآنتونیو و آستین تگزاس داشتند. در طرح دیگری نیز با جمعآوری اطلاعات در خصوص رهبران معترضان، برای قتل آنها برنامهریزی شده بود.»
جنبه واقعا نگرانکننده این طرحها این است که افبیآی، دولت فدرال را در جریان طرحها قرار داده اما اساسا واکنشی از سوی دولتیها دیده نشده است. گرچه افبیآی نمایشی عمومی در واکنش به یک طرح تروریستی نشان داد، اما هرگز هیچ یک از طراحان تیراندازی در هوستون بازداشت نشدند. باز هم باید گفت که این سخنان توجیهی برای قتل افسران پلیس نیست اما نکته حائز اهمیت این است که استانداردهای دوگانهای از عدالت وجود دارد؛ نه تنها در تگزاس بلکه در سراسر ایالاتمتحده. این استانداردهای دوگانه در خصوص قتل و خشونتهای پلیس علیه سیاهان و سایر رنگینپوستان کشور اعمال میگردد.
اگر یک افسر پلیس کشته شود مخصوصا بدست یک رنگینپوست، تمامی قوانین قضایی و اجرایی برای بررسی و محاکمه متهم مورد استفاده قرار میگیرد اما اگر همین حادثه با شرایط بالعکس روی دهد، سکوت گزینه انتخابی اکثر دستگاههایی قضایی خواهد بود. یکی از شعارهای همیشگی در راهپیماییهای اعتراضآمیز «تا عدالت نباشد، صلح نخواهد بود» است. هدف از فریاد زدن این شعار آن است که تا زمانی که عدالت وجود نداشته باشد تظاهراتهای اعتراضآمیز ادامه خواهد داشت. اکنون دیگر زمان آن فرارسیده که نه فقط سرکوبگری پلیس را متوقف کنیم؛ بلکه عدالت حقیقی را برای همه اقشار جامعه و نه تنها برای طبقه ممتاز اجرا نماییم.