به گزارش نما به نقل از خبرآنلاین؛ مانی محرابی: درگیری حزب عدالت و توسعه و کردها دارای جنبههای مختلف آرمانگرایانه و واقع بینانه است که یکی از جنبههای واقع بینانه آن، برتری یافتن در عرصه سیاست داخلی میباشد. اردوغان با نسبت دادن اکثر فعالیت کردها به حزب کارگران ترکیه یا پ پ ک، در وهله اول سعی در غیر قانونی و آشوبگرایانه جلوه دادن اکثر تحرکات کردها داشته و در وهله دوم سعی در به حاشیه راندن آنها دارد که تا حدود زیادی نیز موفق بوده است.
دولت ترکیه در سالهای اخیر عملیاتهای نظامیای را در شهرهای مرزنشین همجوار سوریه برنامه ریزی کرده که در اکثر مواقع در نهایت این عملیاتها در عرصه میدانی بر علیه کردها بوده و در کنار ابزار نظامی کماکان بر کوشش برای ادامه مذاکرات سیاسی تاکید میکند که این شیوه، اسلوبهای تنبیه و تشویق یا همان سیاست چماق و هویج را به ذهن متبادر میسازد.
شرایط برای حزب دموکراتیک خلقها و حزب مناطق دموکراتیک نیز با کمی تغییر در جزئیات، همان است که در بالا ذکر شد.
حزب جمهوری خواه خلق که قدیمی ترین حزب و شاید سرسخت ترین رقیب برای حزب عدالت و توسعه باشد به همراه حزب حرکت ملی از بحران داخلی رنج برده، اعضاء آن عملا از یک پارادایم واحد تبعیت نمیکنند و موضع حزب عدالت و توسعه در قبال آنها نیز، ایفای نقش دشمن دلسوز است تا از این طریق بتواند آرای هواداران این حزب را با وجود عدم همسانی در اهداف و روشها تصاحب کند.
اما پیش زمینه تمامی این تاکتیکهای سیاسی موفق رجب طیب اردوغان که وی را به پیروز بلامنازع رای گیریهای ترکیه تبدیل کرده، فرصت طلبی اردوغان از موقعیتهای اخیر خاورمیانه میباشد. درگیریهای منطقهای منجمله بحران سوریه فرصتی را برای بهره برداری اردوغان در سیاست داخلی فراهم آورد و اردوغان توانست با تکیه بر تئوری موازنه تهدید به مخالفان داخلی خود تاخته و به خوبی از این بحران بین المللی در سیاست داخلی بهره جوید.
لیکن طبیعتا به موازات این رخداد مسائل دیگری نیز اجتناب ناپذیر بود که از مهمترین آنها به طور اخص میتوان به گسترش تروریسم در خاک ترکیه اشاره کرد که منجر به وقوع بیش از شش انفجار تروریستی در شهرهای بزرگ ترکیه و تنها در 6 ماه ابتدایی سال 2016 شد.
تمرکز ویژه اردوغان بر ایجاد کنشهای سیاسی در برابر احزاب مخالف دولت و در کنار آن مبارزه مسلحانه با پ ک ک بر پایه تئوری موازنه تهدید، این فرصت را به داعش داد تا با بهره گیری از حفرههای امنیتی موجود که بر اثر وقایع فوق الذکر پدید آمدهاند، علاوه بر نقاط کم اهمیت ترکیه بتوانند به شاهرگ این کشور یعنی فرودگاه بین المللی آتاترک استانبول نفوذ کرده، عملیات تروریستی را به انجام رسانده و ترکیه را به شوک فرو ببرند.
در بعد سیاست بین الملل نیز تاکید اردوغان بر تئوری موازنه تهدید سبب بروز درگیریهایی در سطح منطقه و فرامنطقه شد که مسلما فوایدشان برای حکومت ترکیه در برابر مضرات شان بسیار ناچیز بود، درگیری مستقیم با مسکو، تشدید درگیری سیاسی با قاهره و ادامه درگیری با تل آویو.
حکومت ترکیه برای جلوگیری از قدرت گرفتن کردها در جنوب، ناچار به کمکهای مستقیم و غیر مستقیم به داعش بود که این عمل در وهله نخست وی را رو در روی بشار اسد و متعاقباً روسیه و در وهله دوم در مقابل جبهه النصره، احرار الشام، ارتش آزاد سوریه و در پی آن ایالات متحده قرار داد. مسئلهای که به انزوای دپلماتیک ترکیه منجر شد.
این دو مسئله در کنار هم سبب بروز بحران در سیاست داخلی و خارجی اردوغان شد و وی را ناچار به تغییر احمد داووداغلو و جایگزینی بینالی یلدریم کرد. ماموریت یلدریم مشخص است، عادی سازی روابط خارجه ترکیه. ابتدا با اسرائیل و بعد از آن با روسیه و شاهد کمی بعد با مصر، و پر واضح است وی در این موارد موفق خواهد شد زیرا هم روسیه و هم اسرائیل در شرایط فعلی تمایل به کاهش تنش دیپلمتیک در منطقه دارند. لیکن مسئله مهم، تبعات این تغییر رویکرد در عرصه بین الملل بر سیاست داخلی ترکیه است.
اردوغان برای جلوگیری از تهدیدات امنیت داخلی ترکیه، بازگرداندن آرامش و احساس امنیت و به تبع آن بازگشت سرمایه انسانی و اقتصادی مبتنی بر صنعت توریسم، بازگشت محبوبیت حزب عدالت و توسعه و نیاز مبرم به بعضی تغییرات سیاسی و وضع قوانین جدید خصوصا در بحث پناهجویان که مستلزم وفاق ملی میباشد به طور حتم به تغییرات عمدهای در سیاست داخلی دست خواهد زد که به مشارکت بیشتر احزاب مخالف دولت و تبعا کاهش قدرت حزب عدالت و توسعه خواهد انجامید.
علی ایحال اردوغان بازی خطیری را آغاز کرده که به طور بالقوه دو نتیجه کاملا متضاد را در پی خواهد داشت، قدرت گیری اردوغان با تکیه بر ایجاد رابطه با قدرتهای منطقهای در عرصه سیاست خارجی و تضعیف وی به واسطه ورود احزاب مخالف دولت به صحنه سیاست در عرصه سیاست داخلی.