به گزارش نما - روزنامه شهروند نوشت: خانه ۵۰ متری اجارهای در انتهای کوچه «سلطانی» خیابان «دستغیب» تهران، ١٧روز است که رنگ شادی را به خود ندیده و هر خبری که میرسد تنها ناله و گریه ساکنان این چندمتر را بیشتر و عمیقتر میکند.
درست در روزهایی که انتخابات ریاستجمهوری ایران به حساسترین شرایط خود نزدیک میشود، خانوادهای حالا ۵ نفر شده با میهمانانی که از شهر «آشخانه» در خراسانشمالی برای دلداری آمدهاند، نسبتی با حجم خبرهای اینروزها ندارند و از مناظرهها چیزی نشنیده و ندیدهاند؛ آنها تنها چشمانتظار خبری درباره «سعید براتی»اند که هرچه خبر از او میرسد رنگی از امید ندارد.
داستان برای آنها از ۷ اردیبهشت آغاز شد؛ از روزی که هنگام ناهار تماسی از سیستانوبلوچستان آنها را به ماجرایی وارد کرد که هنوز پایان نیافته است. شب قبلش تیمی از هنگ مرزی میرجاوه مورد حمله تروریستها قرار گرفت تا ٦سرباز و ٣نیروی مرزبانی جان خود را از دست دهند و دو سرباز هم راهی بیمارستانی در زاهدان شوند و سرنوشت سرباز ۲۴ساله اعزامی از آشخانه درهالهای از ابهام بماند. حالا ١٧ روز از آن اتفاق گذشته و بارها خبر آمده که سعید، شهید، اسیر یا آزاد شده و خانواده او این اخبار را نه از زبان مسئولان که از کانالهای تلگرامی دنبال میکنند. خانواده سرباز اسیرشده به دست گروهک تروریستی موسوم به «جیشالعدل» این روزها را چگونه گذراندهاند و چه خبر تازهای از سرنوشت «سعید براتی» دارند؟
فقط میگویند سعید سالم است
«ولی براتی» و «معصومه پناهپور» ٤پسر دارند که سعید ۲۴ ساله، فرزند ارشد آنها است. ٤سال پیش براتی بهعنوان نیروی خدماتی به استخدام شرکتی خصوصی در تهران درآمد و با خانوادهاش ساکن این شهر شد. او درباره آخرین اطلاعاتی که از فرزندش دارد میگوید: «دوشنبه هفته قبل جلسهای گذاشتند و من و مادرش هم بودیم. آنها فقط میدانند که سعید سالم است ولی درباره اینکه الان کجاست و وضع چطور است اطلاعی ندارند. فقط به ما میگویند که سالم است.» او به هر دری میزند تا خبر تازهای از فرزندش پیدا کند: «یکی از سربازها سالم مانده و از بیمارستان مرخص شده که ما شماره تماسش را پیدا کردیم ولی تاکنون جوابی به ما نداده است. او هم اطلاعات چندانی ندارد. آن بندهخدا زخمی و زیر شهدا افتاده بود و گرنه به او هم تیر خلاصی میزدند.»
براتی یک روز پس از این حادثه به زاهدان رفت اما اجازه حضور در میرجاوه و هنگ مرزی را پیدا نکرد تا مجبور به بازگشت شود. او میگوید روزی که از زاهدان به تهران رسید تازه سخنان معاون امنیتی استاندار خراسان شمالی منتشر شده بود. «محمدتقی ایرانی» یازدهم اردیبهشت از شهادت این سرباز سخن گفته بود: «سرباز مرزبان اهل آشخانه که چند روز قبل در حمله تروریستی اشرار تکفیری در میرجاوه سیستان و بلوچستان اسیر شده بود، به شهادت رسید. پیکر این شهید بزرگوار تحویل داده شده و چند روز آینده مراسم تشییع باشکوهی در استان برگزار خواهد شد.» اگرچه ساعتی بعد این خبر تکذیب شد اما داستان این اخبار و تکذیبها برای خانواده براتی به همین سادگی نبوده است.
هر کس خبری میگوید
هرکسی خاطره و حرفی از سعید میگوید تا صدای گریه و ناله خانواده و میهمانان بالا بگیرد. «معصومه پناهپور»، مادر این سرباز از خانواده شهید بودن خود سخن میگوید. درکنار او مادربزرگ سعید که برادر و فرزندش را در جنگ تحمیلی از دست داده، نشسته و از ۴ سالی که سعید با او زندگی کرده سخن میگوید: «سعید پسر من بود، سهم من بود، جگر من بود. ٤سال ما با هم زندگی کردیم؛ زمانیکه سعید دانشجوی بجنورد بود. برادرم شهید گمنام است و پسرم هم در جنگ تحمیلی جان خود را از دست داده است. سعید سهم من از زندگی بوده و دیگر تحمل این همه سختی برایم دشوار شده است.»
مادر این سرباز هم به آخرین دیدارش با فرزند اشاره میکند، به تعطیلات نوروز و شهر آشخانه که همه در خانه مادربزرگ جمع شده بودند: «تعطیلات عید، سعید تازه از دوران آموزشی برگشته بود و ششم فروردین باید خود را به هنگ مرزی میرجاوه معرفی میکرد. همه ما در خانه مادربزرگ سعید در آشخانه بودیم و او دایم و بهشوخی میگفت من شهید میشوم. به من میگفت اگر شهید شدم از من تعریف نکنی و هی نگویی پسر من چنین بود و چنان، از من تعریف نکن. الان به خاطر همین حرفهایش من از او چیزی نمیگویم و ساکت ایستادهام.»
آنها این بلاتکلیفی و چشمانتظاری را با چه امیدی پشتسر میگذارنند؟ خانم پناهپور میگوید: «هیچی، هیچی به ما انگیزه و امید نمیدهد. دوست دارم فقط برگردد. در این چند روز حتی یک بار به خواب ما هم نیامده، هر شب میگویم پسرجان بیا به خواب من ، نمیآید. ولی یکی از دوستانش خوابش را دیده و گفته که سعید آمده آشخانه و همدیگر را بغل کردیم و از خوشحالی گریه کردیم. میگفت نگران نباشید که سعید برمیگردد.»
او از همه میخواهد که به خاطر خدا تلاش کنند که فرزندش برگردد؛ چه خودش، چه پیکرش: «من خواهر شهیدم و داییام شهید است و شش هفت شهید در فامیل داریم. این آخرین مورد است. ما فقط میخواهیم که سعید چه زنده و چه مرده به دست ما برسد. دیگه از بین رفتیم. هر کسی برای خودش چیزی میگوید، نابود شدهایم.»
در بین ساکنان کنونی این خانه، مادربزرگ سعید گاهی گلایه میکند؛ اینکه پسرش سالم و با پای خود رفته و حالا هیچ خبری از او نیست و هیچکس هم سراغی از آنها نمیگیرد. اینکه رنج ۲۴ساله دخترش و کل خانواده به این وضع دچارشده است اما این گلایهها مدام واکنش پدر سعید را بههمراه دارد که با زبان کردی از آنها میخواهد چیزی نگویند. مشکلاتی که به گفته مادر سعید، در تماسهای تلفنی هم گاهی به آنها اشاره میشد: «انگشت برادرش در شهرستان لای زنجیر دوچرخه زخمی شده و در تهران همان انگشتان له شده بود که پیمانکار آن را به بیمارستان برد و انگشتش را قطع کردند. الان جلوی بساطی همشهریمان کار میکند. سعید دایم زنگ میزد و میگفت باید برای این برادرم معافیت از خدمت بگیرد، میگفت شرایط ما خیلی سخت است و برادرم با این انگشتان، نمیتواند این وضع را تحمل کند.»
در کنار گلایههایی که در میان سخنان این خانواده دیده میشود، «وحید براتی»، برادر ۲۱ ساله سعید، از بیتوجهی مسئولان سخن میگوید: «تا الان هیچ مسئولی سراغی از ما نگرفته است، هیچکس تا امروز از در این خانه وارد نشده است. هیچکس سراغی از ما نمیگیرد و ما خودمان زنگ میزنیم و پیگیری میکنیم. فقط فامیل و دوستان سعید زنگ میزنند و پیگیری ميکنند.»
او میگوید که دوستان برادرش عکس بزرگی از سعید را در مسجد آشخانه گذاشتهاند و مردم مدام برای سلامتی او دعا میکنند. این رفتار مردم درحالی است که مسئولان برای اعلام خبری جدید از هم پیشی میگیرند و اخبار غیرموثق را بیاعتنا به وضع خانواده و فامیلی چشمانتظار، در رسانههای عمومی منتشر میکنند؛ موضوعی که به گفته مادر و مادربزرگ سعید دیگر این خانواده را «استرسی و نابود» کرده است.
آزادی سرباز مرزبانی تحتالشعاع انتخابات قرار نمیگیرد
درباره این حادثه و واکنش، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به آن، «کمال دهقانی فیروزآبادی»، نایبرئیس اول این کمیسیون از بررسی و پیگیری جدی توسط نیروهای امنیتی کشور سخن میگوید.
او با اشاره به دشواری و مهم بودن کار مرزبانی میگوید: «کار و اقدام مرزبانی شرایط بسیار سختی دارد و این موضوع قابل انکار نیست. کسانی که برای مرزبانی میروند؛ چه نظامی و چه سرباز، کاری شبیه به مجاهدان دوران دفاع مقدس انجام میدهند.»
نماینده مردم تفت و میبد در مجلس شورای اسلامی به سفر وزیر امور خارجه به پاکستان هم اشاره میکند: «اعضای کمیسیون امنیت ملی به منطقه رفتند و شرایط را از نزدیک بررسی کردند. وزیر امور خارجه هم بعد از این حادثه به پاکستان رفته و چندین قرارداد امنیتی را امضا کرده است که امیدواریم ضمن آنکه مانع از حوادث مشابه احتمالی در آینده شود، زمینه آزادی این سرباز را هم فراهم کند.»
دهقانی معتقد است که امنیت مرز برای کشور بسیار مهم است و شهادت مرزبانان تحتالشعاع حوادث مهم روز قرار نخواهد گرفت: «مقامات امنیتی و همچنین کمیسیون امنیت ملی بشدت و دقیق پیگیر این موضوع هستند و اصلا به این شکل نیست که به واسطه انتخابات ریاستجمهوری یا حادثه معدن و حوادث دیگر بحث این سرباز و مرزبانان تحتالشعاع قرار بگیرد. مسئولان مربوطه باید در کنار این خانواده باشند و هر خبری را هم قبل از انتشار ابتدا به اطلاع آنها برسانند. از همه مهمتر همه باید تلاش کنیم که زمینه آزادی این سرباز را فراهم کنیم. البته موضوع فراتر از یک مورد است. ما باید با قاتلان و تروریستها در مرز برخورد جدیتر و دقیقتری داشته باشیم. هرچند ضعفهایی از جانب پاکستان وجود دارد اما ما فکر میکنیم کشورهای دیگری هم تلاش دارند روابط حسنه ایران و پاکستان را تحت تأثیر قرار دهند و ما دست عربستان را در این ماجرا میبینیم.»