چند وقت پیش کتابی را دیدم به نام ((ماموریتی برای وطنم)) که نوشته محمد رضا ربع پهلوی بود که خاطرات خود را در سفر به کشور سوئیس برای تکمیل تحصیلات بیان کرده است.نگاهی اجمالی به کتاب انداختم و قسمتی از آن نظرم را شدیدا جلب کرد.چون الآن کتاب در دسترس نیست مضمون مطلب را متذکر می شوم.
در قسمتی از این کتاب آمده بود وقتی شاه ایران در سوئیس مشغول تحصیل بوده هر روز صبح فردی یک بطری شیر را برای وی می آورده.یک روز صبح مرد به اصطلاح شیر فروش درب خانه ی محمدرضا را می زند و از او می پرسد:ببخشید؛شما چه کسی هستید.(اسمتان چیست؟)
شاه متعجب می شود و می گوید:تو چه طور من را نمی شناسی؟من شاهنشاه ایران هستم.
مرد با تعجب بیشتر می پرسد:ایران؟ایران کجاست؟
شاه می گوید:آیا واقعا ایران را نمی شناسی؟ایران در قاره ی آسیا قرار دارد.
و بدین صورت شاه تمام مختصات و همسایگان ایران را برای مرد شیرفروش تعریف می کند
مرد شیرفروش پس از این همه توضیح و تفسیر باز هم متوجه نمی شود که ایران کجاست و پس از دقایقی خانه ی محمدرضا را ترک می کند.
شاه ایران در این جا می نویسد:
تحقیر شدم.که چرا من باید شاه کشوری باشم که حتی کسی نام آن را نمی داند...
حال سئوال این جاست که ((ایران))ی که در سالها پیش حتی برای مردم جهان نامش ناشناخته بود الآن دشمن درجه اول ابرقدرت جهان,یعنی آمریکا است؟مسلم است که اقتصاد ایران به پای اقتصاد آمریکا نمی رسد.
کشوری که سالانه میلیارد ها دلار درآمد دارد چرا باید با کشوری که سالانه چند میلیون دلار درآمد دارد به قول خودمان کل کل کند؟
چرا بر سر مسائل هسته ای ایران اینقدر حساس شده اند و نمی گذارند که ایران صاحب دانش هسته ای شود؟
پاکستان,هند و چندین کشور اسلامی دیگر هم دارای این دانش هستند اما چرا امریکا و هم دستانش برای آن ها حساس نیستند؟