اكبر زنجانپور؛ از خاك صحنه تئاتر تا قرنطینه در ایام كرونا

عکس خبري -اکبر زنجانپور؛ از خاک صحنه تئاتر تا قرنطينه در ايام کرونا

«اكبر زنجانپور» پیشكسوت عرصه تئاتر است كه از نوجوانی خاك صحنه خورده و عشقش تئاتر، مردم و رشد اندیشه جمعی جامعه بوده است. وی هنوز هم در این ایام قرنطینه به فكر نمایش و اجرای تئاتر است.


به گزارش نما، نظر تحلیلی درباره هنرمندان برجسته هر دوره، مستلزم گذشت زمان دست کم به طول یک سده است با این وجود جهش استعددهای ایرانی پس از رفع دشواری های دولتی، در زمینه هنرهای نمایشی به حدی بارز و همه جانبه است که می بایست درباره خیلی از آنان کتاب هایی جداگانه به وسیله پژوهشگران متخصص تحریر شود.

اخبار چهره ها - عبودیت هنر و هنرمند در دوره 15 ساله هنر دولتی، تنها میتوانست برای رژیم، جنبه عینی داشته باشد و به محض واژگون شدن رژیم پهلوی و رسیدن هوای تازه، شاهد بودیم که چگونه شکوفا جلوه گر شد. ایجاد سد و مانع ممکن است به ظاهر، برقرار کننده نظمی زیبا و خودگول زن در زمینه هنر هم باشد اما واقعیت در هر حال رشد جبری خود را پی می گیرد و در زمان فرارس اثراتش را هویدا می سازد.

علم موجب تسریع شکوفایی استعددها در هر اقلیمی است. نمونه بارز چنین واقعیتی را عالم تئاتر ایران یکساله به چشم دید و با تمام وجود احساس کرد. سد کردن راه آناهیتا ـ به منزله اخذ وسیله سریع پیشرفت، از استعدادهای این ملک است. سیستم به مثابه با ارزش ترین تجربیات بشری، در زمینه هنر، وسیله ای سریع در کار پیشرفت و شکوفایی هنرمند است.

افراد با استعداد و کار درست، با زحمات مستمر و تباهی عمر، بالاخره کم و بیش، راه کار را پیدا خواهند کرد. همانطور که استعدادهای پرتلاش ایرانی پیدا کردند و شاهد مقصود را در آغوش کشیدند و ما در این جا با ارائه نمونه چند نسل از چند مبدأ ، مرکز، راه و یا مکتب متفاوت که به نقطه واحد خلاقیت رسیده اند در گزارش های متفاوتی بدان ها خواهیم پرداخت.

شماره اول این معرفی پیشکسوتان در عرصه تئاتر را با زنده یاد عزت الله انتظامی آغاز کردیم ، شماره دوم به جمشید مشایخی، شماره سوم به جمشید جهان زاده ، شماره چهارم مهدی فتحی، پنجم داریوش اسدزاده، ششم اسماعیل خلج ، شماره هفتم پرویز پورحسینی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ، شماره هشتم علی نصیریان، در شماره نهم به مجید قناد پیشکسوت عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون، شماره دهم عباس جوانمرد پیشکسوت نویسندگی، بازیگری و کارگردانی ایران، شماره یازدهم داود فتحعلی بیگی، آقای نمایش های ایرانی، شماره دوازدهم ایرج راد رئیس هیئت مدیره خانه تئاتر، شماره سیزدهم مریم معترف بازیگر سینما، کارگردان تئاتر و در شماره چهاردهم به اکبر زنجانپور، بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون رسیدیم:

اکبر زنجانپور متولد دوم بهمن ماه سال 1323 از تهران است. وی فرزند چهارم خانواده است، در خیابان باغ همایون زندگی می کرده و پدرش کارمند شرکت نفت تهران و جنوب بوده است.دبستان در شاپور تجریش تهران بوده سپس به خاطر کار پدرش دو سال به اهواز رفتند و دبیرستان را هم در مدرسه بهرام به پایان برده است.

زنجانپور در سیزده سالگی برای دیدن تئاتر به سینما رفته و با دیدن فیلم «برنج تلخ» در سال 1333 علاقه به این عرصه پیدا کرده تا اینکه از دبیرستان با تئاتر مدرسه پیوند خورده و استعدادش را نشان داده است

اکبر زنجانپور در سال 45 یعنی در بیست و دو سالگی در رشته بازیگری وارد دانشگاه شد. سال اول استاد بازیگری نداشتند اما سال دوم مصطفی اسکویی وکحمید سمندریان مشغول تدریس شدند و او زیر نظر این اساتید تئاتر حرفه ای را آغاز کرد. وی فارغ التحصیل از رشته بازیگری دانشکده هنرهای زیبا شده ، فعالیتش را از تئاتر آغاز کرد و سپس جلوی دوربین رفت و هنوز هم در عرصه تصویر و تئاتر فعال است، وی سال ها هم استاد دانشگاه بوده است.

وی در سال 46 برای نخستین بار در نمایش «چوب زیر بغل» بازی کرد و در سال 49 نمایش «ریل» را کارگردانی کرد. وی پس از سال ها فعالیت حرفه ای در تئاتر توسط مهین شهابی سال 49 با فیلم «بیتا» جلوی دوربین رفت و سال 54 نیز سریال «آتش بدون دود» را در تلویزیون بازی کرد.

زنجانپور تا پیروزی انقلاب در چهار فیلم سینمایی و دو سریال بازی کرد و دو سال پس از انقلاب هم در سال 59 با فیلم تاریخ سازان به عرصه بازیگری آمد. وی از سال 69 تا 70 عضو کمیته ملی تئاتر در یونسکو و در سال 67 مدرک درجه یک هنری معادل دکترا را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد از سال 56 نیز زمانی که 46 سال داشت استاد دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه سینما و دانشگها هنر و معماری بود و تا سال هشتاد به طور جدی تدریس می کرد.

از دیگر فعالیت های زنجانپور می توان به دوبله نقش جبارسینگ در فیلم شعله و شعرسرایی برای خودش بدون اینکه هیچ وقت شعرهایش چاپ شود ، اشاره کرد. زنجانپور در جایی می گوید: هیچ وقت شعرهایم را چاپ نکردم، توقعم خیلی بالاست به همین خاطر می ترسم، خانواده یک وقت هایی سرکوفت می زنند که چرا شعرهایت را چاپی نمی کنی، اما نمی دانم، دست خودم نیست.

وی سال هاست ازدواج کرده و یک فرزند دختر دارد به نام گلنوش که در عرصه عکاسی فعال است. در سال 98 فیلم مستندی به نام «مثل هیچکس نبود» به کارگردانی فرزاد فره وشی از زندگی اکبر زنجانپور ساخته شد که در سال 99 وارد شبکه نمایش خانگی شد.

از جمله فعالیت های زنجانپور بعد از انقلاب ، بازی در نمایش شب هزار و یکم بود . حال او یکی از اساتید برجسته و با سابقه و پیشکسوت عرصه تئاتر است که کارنامه پر بار و قوی در زمینه بازیگری دارد. وی تاکنون در فیلم و سریال های تاریخی و مذهبی زیادی بازی کرده که می توان به آثار شاخص وی چون سریال‌های ولایت عشق، تنهاترین سردار، مختارنامه و آتش بدون دود، طلاق ، عطر گل یاس، آوای فاخته، طاغوت ، گارد ساحلی ، آواز در باران ، کاراگاهان، گیلعاد ، فرات، تنهایی لیلا، فیلم معکوس… اشاره کرد.

این کارگردان تئاتر آثاری همچون «ریل»، «نگار»، «همه پسران من»، «مروارید»، «مرگ دستفروش»، «باغ آلبالو»، «سه خواهر»، «ارزش»، «ساحره سوزان»، «مرغ دریایی»، «دشمن مردم»، «گوریل پشمالو»، «ایوانف»، «سیر طولانی روز در دل شب» و بسیاری دیگر را روی صحنه برده است.

*آثار تلویزیونی: آتش بدون دود ۱۳۵۴ نادر ابراهیمی، طلاق ۱۳۵۶ مسعود اسداللهی، عطر گل یاس ۱۳۶۹ بهمن زرین پور، آوای فاخته ۱۳۷۳ بهمن زرین پور، تنهاترین سردار ۱۳۷۴ مهدی فخیم زاده، طاغوت ۱۳۷۴ غلامرضا کریمی، ولایت عشق ۱۳۷۹ مهدی فخیم زاده، گارد ساحلی ۱۳۸۴ محسن شاه محمدی، آواز در باران ۱۳۸۷ صدرالدین شجره

کارآگاهان ۱۳۸۷ حمید لبخنده، گیلعاد ۱۳۸۷ حسین سهیلی زاده، مختارنامه ۱۳۸۹ داوود میرباقری، راز های یک خانه ۱۳۹۰ حمید لبخنده، فرات ۱۳۹۰ مازیار میری، تنهایی لیلا ۱۳۹۴ محمدحسین لطیفی

*آثار شبکه نمایش خانگی: رقص روی شیشه (مهدی گلستانه) و مثل هیچکس نبود (فرزاد فره وشی)

*فیلم شناسی: معکوس (۱۳۹۷)، پل خواب (۱۳۹۴)، طالع سعد (۱۳۷۴)، روز دیدنی (۱۳۷۳)، تپش (۱۳۶۷)، رفتار (۱۳۶۶)، تشکیلات (۱۳۶۵)، گزارش یک قتل (۱۳۶۵)، ملاقات (۱۳۶۵)، سامان (۱۳۶۴)، ستاره دنباله‌دار (۱۳۶۴)

حادثه (۱۳۶۳)، ریشه در خون (۱۳۶۳)، زائر خلف (۱۳۶۳)، یک روز گرم (۱۳۶۳)، مرگ سفید (۱۳۶۲)، تاریخ سازان (۱۳۵۹)، این گروه محکومین (۱۳۵۶)، زلزله دوم (۱۳۵۶)، شطرنج باد (۱۳۵۵) و بیتا.

نمایش‌های تلویزیونی: روغن نهنگ (سعید نیک‌پور)، توده هیزم (خسرو فرحزادی)، باتلاق (هوشنگ پاکروان)، آنا کریستی (عباس یوسفیان)، طناب (محمدعلی جعفری)، پنچری (هرمز هدایت)، لومومبا (هوشنگ توکلی).

زنجانپور در یکی از مصاحبه هایش درباره بازیگری می گوید: «من سعی می‌ کنم وارد هر نقشی که می‌شوم راز آن نقش را با رازی که در درون خودم هست، تطبیق دهم و به نتیجه جدیدی برسم. در درون من هم به عنوان انسانی که کارش بازیگری است رمز و رازی هست. هیچ کس راز خود را پیدا نمی‌کند و زیبایی زندگی در این است که حرکت کنیم به سمت کشف راز. آدمی غیر قابل پیش‌ بینی است. هر لحظه یک جور است و با اتفاقات گوناگون شکل عوض می‌کند. مدام به گونه‌ای است.

فکر نمی‌کنم کسی بتواند خودش را پیدا کند. تمام زندگی من و شما جستجو برای یافتن این راز است. همه داریم تلاش می‌کنیم خودمان را بفهمیم. این فهم، متکامل می‌شود. کسی مرحله‌ ای را طی می‌کند و حالا راز بزرگ‌تری در پیش رو دارد. کسی که جستجوگر نیست و اندیشه‌ای ندارد از ابتدا فکر می‌کند همه چیز را می‌داند، پس رازی برای او نیست. اما وقتی تلاش می‌کنی که پیدا کنی مدام جلوتر می‌روی و لذت زندگی در این است که مدام تلاش کنی و به رازی جدیدتر برسی، یعنی نقطه پایان ندارد. ممکن است راز این لحظه را کشف کنی. اما راز کلی کشف نمی‌شود. مدام باید جلوتر رفت. مگر این‌که ذهنی جستجوگر نداشته باشی و در لحظه‌ای در جایی بایستی. اگر کسی بایستد دیگر همه چیز می‌ایستد.»

زنجانپور در نشست یک هفته با چخوف گفته بود: سال اول دانشکده‌ تئاتر بودم که اسم چخوف را شنیدم. زمانی‌که بهمن فرسی «چوب ‌زیر بغل» را اجرا می‌کرد و من نقش اول آن را بازی می‌کردم، شاهین سرکیسیان بارها و بارها سر تمرین از چخوف حرف می‌زد. حتی به‌نوعی به من می‌گفت، اگر می‌خواهی در تئاتر ماندگار شوی باید سراغ «مرغ دریایی» چخوف بروی.

من آن زمان نمی‌دانستم منظورش چیست، ولی حرف او را پذیرفتم. بارها با ولع «مرغ دریایی» را خواندم و چیزی دستگیرم نشد. بعد از آن دیگر آثار چخوف را، از نمایشنامه تا داستان‌ کوتاه، خواندم و تا سال ۶۶ از اونیل و میلر و ایبسن کار کردم. ولی سراغ چخوف نرفتم، چون واقعاً می‌ترسیدم. مثل این می‌ماند که به شما بگویند درباره‌ حافظ حرف بزنید. همه‌ مردم همه‌رقم با حافظ ارتباط دارند، حتی با فال حافظ می‌گیرند. ولی نمی‌توانند راجع به نفس ادبی او صحبت کنند.

این کار برخی افراد ادب‌شناس و آشنا به ادبیات و زبان است. چرا که حافظ ابعاد عجیب ‌و غریبی دارد. به بیانی دیگر، حافظ سهل‌ ممتنع است. چخوف هم همین‌طور است. در ابتدا به نظر می‌رسد که اجرای نمایشنامه‌های او راحت است و حتی می‌شود آن‌ها را در لاله‌زار اجرا کرد. اما این‌طور نیست. وقتی متن «ایوانف» را برای تصویب بردم، می‌گفتند چرا این‌قدر چخوف چخوف می‌کنی؟ همه‌ حرف او این است که باغی دارد از بین می‌رود. در جواب گفتم که این حرف را از سر نفهمیدن چخوف می‌زنید. خلاصه، درگیری ما ادامه داشت تا بالاخره اجازه‌ اجرا را گرفتم.

چخوف خود زندگی است. او از زندگی جداشدنی نیست. پرسوناژهای چخوف خودشان حرف می‌زنند. این چخوف نیست که دیالوگ در دهان آن‌ها می‌گذارد. او این‌قدر این‌ها را زنده برمی‌گزیند و زنده بر صحنه می‌آورد که صدای پرسوناژها شنیده می‌شود. چخوف مانیفست یا شعار در دهان پرسوناژ نمی‌گذارد. این‌ها از جنس مردم‌اند و شعار نویسنده نمی‌دهند.

استانیسلاوسکی هم یکی از نابغه‌های کارگردانی و بازیگری است. او نقطه‌نظرهای درخشانی درباره‌ انسان، بازیگر و نقش دارد که در کتاب‌ها مفصل بیان شده است. استانیسلاوسکی کارهای چخوف را برای کارگردانی انتخاب می‌کند، شاید برای آن‌که متوجه شده کارهای چخوف به مفاهیم مدرن بازیگری نزدیک‌تر است. آثار چخوف به مفاهیمی مثل بی‌پیرایه بودن در کارگردانی استانیسلاوسکی نزدیک است.»

اکبر زنجانپور که پیام روز جهانی تئاتر را نوشت ، در این پیام دغدغه اصلی خود را مردم، عشق به تئاتر و و رشد اندیشه جمعی جامعه معرفی کرد. وی در مصاحبه دیگری درباره تئاتر می گوید: تئاتر ماحصل مواجهه یک‌سری تفکر، حرکت و یارگیری از سوی هنرمندان و از طرف دیگر مطالبه‌گران مطالب مهم انسانی است که همان مخاطبان نمایش هستند که با رودررویی این ۲ گروه در اجرا، به نور و تعالی انسانی می‌رسیم.

وی درباره فاصله گذاری اجتماعی در شرایط کرونایی نیز گفته است که به ما دستور داده شده از هم فاصله بگیریم و از طرفی ما وظیفه داریم که مدام مردم را ببینیم، اما در شرایط کنونی باید سلامتی و حفظ مردم در اولویت قرار بگیرد.

زنجانپور درباره فعالیت های اخیرش نیز گفته است: در حال حاضر تصمیم دارم به نمایش «سیر روز در شب» نوشته یوجین اونیل بپردازم. اونیل به رگ و پی انسان می‌زند و وارد ساحت غیرشفاف افراد شده و لحظات و تاریخ را تشریح می‌کند. این نمایش، روایت یک خانواده چهار نفره است که تمام افراد قصه‌ای جدا داشته و در نهایت محکوم به فنا هستند. این داستان نمایانگر نبودن عدالت اجتماعی است.


۱۳۹۹/۵/۲۷

اخبار مرتبط