زید بن صوحان میگوید از حذیفه پرسیدم فتنهها زیاد شده، چه کنیم؟ گفت: در آن دسته و جمعیتی باشید که علی (ع) با آنهاست.
وقتی عمر کوتاه اما پربرکت دخت نبی اکرم به پایان رسید فتنهها به قدری بر جامعه اسلامی سایه افکنده بودند که بجز افراد انگشت شماری کسی محرم خانه علی و فاطمه علیهماالسلام نبود. پنج نفر از این اصحاب بصیر را حضرت فاطمه زهرا (س) به صراحت در وصیتنامهاش نام برد که نشان از جلالت شأن آنها دارد. حضرت فرمود:
«اذا تَوَفَیْتُ لا تُعلم اَحَدا الاّ ... اِبنَیْ و العّباس و سَلمان و عمّار و المقداد و اباذر و حذیفه و لا تدفِنّی الاّ لیلاً و لا تعلم قبری احدا»
«آن هنگام که وفات کردم هیچ کس را آگاه مکن مگر دو فرزندم و عباس و سلمان و عمّار و مقداد و اباذر و حذیفه را، و مرا غیر از شب دفن مکن و کسی را از این موضوع باخبر نساز.ادامه دارد.»
اما حذیفه کیست؟ و چگونه به این جایگاه و مرتبه رسید؟ او فرزند «حُسَیْل» از یاران برجسته رسول اکرم (ص) بود. که چون با طایفه یمانی ها پیمان داشته، به نام «یمان» شهرت یافته است.
تربیت در دامان والدین مومن
حذیفه تربیت اصلی را در امان پدر و مادری مومن یافت. پدرش که از خوبان زمانه بود در سنین پیری نیز دست از تلاش برای عاقبت بخیری نکشید و در رکاب پیامبرش در احد شهید شد.
مادرش نیز زنی عالمه و سرشار از محبت نبوی بود. این ایمان والدین فرزندی را به دامان جامعه فرستاد که محرم اسرار خانه وحی شد.
بنده صاف، خالص و بصیر
به پیامبر محبت عجیبی داشت و آن حضرت نیز بسیار دوستش میداشت. می فرمود: «حذیفه بن یمان از بندگان صاف و خالص خداوند و بصیرترین شماست.» محافظ شخصی پیامبر بود و هنگام نزول آیات وحی همراهش بود. اخبار جامعه را برای پیامبر میآورد و به نفاق و کفر آشنا بود. لذا حضرت به دیگر اصحاب فرمود:
«آشناترین شما با منافقان، حذیفة بن یمان است.»
از فتنههای جمل و ظلمت جامعه آگاه شده بود. حتی خلفای سه گانه هم بعضاً پرسش های فقهی شان را از او میپرسیدند.
آنقدر بصیرت سیاسی و اجتماعی داشت که وقایع جامعه را قبل از وقوع میفهمید. یکبار خلیفه دوم از او درباره پس از خود سخن پرسید. حذیفه در پاسخ گفت: به نظر من مردم کار خود را به عثمان بن عفان واگذار خواهند کرد!
در جنگ خندق اوج هنرنمایی و زیرکی نظامی اش بود و بدون واهمه در سپاه دشمن رفت و اخبار را برای پیامبر میآورد.
دشمن دشمنان حضرت فاطمه زهرا (س)
آنقدر بغض دشمنان فاطمه (س) را داشت که میفرمود دوست دارم هرچه تیر در کمان دارم بر پهلو و شکم آنان بزنم! افشاگری هایش هم در برهه های مختلف رها نمیشد. یکروز گفت اگر آنچه را از پیغمبر شنیده ام برای شما باز گویم، سیلی ها به صورتم مینوازید! گفتند: پناه بر خدا ما چنین میکنیم؟! گفت: اگر بگویم بعضی از مادرهایتان (ام المؤمنینها) در یک سپاه سنگین با شما خواهند جنگید، مرا تصدیق میکنید؟ گفتند: خیر! چه کسی است که تصدیق کند!
زید بن صوحان میگوید از حذیفه پرسیدم فتنهها زیاد شده، چه کنیم؟ گفت: در آن دسته و جمعیتی باشید که علی (ع) با آنهاست. هرچند لازم باشد روی دو زانو به یاری اش بروید زیرا از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود:
«علی(ع) امیر نیکان و کشته بدکاران است؛ هر که او را یاری نماید، خدا یاری اش کند و هر که او را خوار سازد، خدا خوارش کند.» این بصیرت بود که او را محرم اسرار فاطمی نمود و روایات فراوانی درباره نحوه رفتار و گفتار پیامبر با دختر گرامیشان فاطمه زهرا (س) از زبان حذیفه برای همیشه تاریخ نقل و به یادگار ماند.